حقّالنّاس در جامعهی ما واژهای مأنوس است. هر مسلمانی، بلكه هر ايرانی با عباراتی از اين قبيل آشنا است: «حقّالنّاس بر حقالله مقدم است.» يا «بدون اداي حقّالنّاس رضايت خداوند بهدست نمیآيد.» يا «توبهی آنكه حقّالنّاس بر گردن دارد مقبول نمیافتد.» يا «اولين شرط مروت و تدين رعايت حقّالنّاس است».
در سال ۱۳۵۶ تحصیل در رشته مهندسی برق و الکترونیک را در دانشگاه شیراز آغاز نمود. پس از انقلاب دانشگاه را نیمه تمام رها کرد و در سال ۱۳۵۹ وارد حوزه علمیه قم شد. دوره آموزشی او در حوزه در سال ۱۳۷۵ و با گذراندن مرحله سطح عالی به پایان رسید. در سال ۱۳۷۶ به مرحله اجتهاد رسید و اجازه اجتهاد را از آیتالله حسینعلی منتظری دریافت کرد
در کنار تحصیلات حوزوی، در سال ۱۳۷۲ کارشناسی ارشد را در رشته الهیات و معارف اسلامی در مرکز تربیت مدرس دانشگاه قم اخذ کرد. پس از آن در سال ۱۳۷۸ از رساله دکتری خود با عنوان «تحلیل انتقادی آرا ابتکاری آقا علی مدرس در حکمت متعالیه» با راهنمایی دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی دفاع کرد و موفق به اخذ مدرک دکتری فلسفه و حکمت اسلامی گرایش حکمت متعالیه از دانشگاه تربیت مدرس شد. در این سال برای اولین بار پس از انقلاب روانه زندان شد. او در سالهای آخر دهه هفتاد هجده ماه را در زندان گذراند. شرح دفاعیات او در دادگاه ویژه روحانیت در کتاب بهای آزادی آمدهاست.
از اوایل دهه ۱۳۷۰ تدریس در مراکز آموزش عالی را شروع کرد. وی در سالهای ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۷ به عنوان مدرس مدعو و از ۱۳۷۹ تا هنگام اخراج، به عنوان استادیار گروه فلسفه دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس مشغول فعالیت بود. کدیور همچنین از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۵ مدیریت گروه فلسفه این دانشگاه را برعهده داشت. وی در خرداد سال ۱۳۸۶ به دلایل سیاسی از دانشگاه اخراج شد. این اتفاق اعتراضات دانشجویان و محافل روشنفکری را به همراه داشت. کدیور سپس به عضویت هیات علمی گروه فلسفه اسلامی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران درآمد.
کدیور همچنین ریاست انجمن دفاع از آزادی مطبوعات را از آغاز تاسیس آن (۱۳۷۸) تاکنون برعهده داشتهاست. تا امروز از او ۱۲ کتاب به چاپ رسیدهاست. او برادر جمیله کدیور است
در نحلهای که یکی از بزرگاناش کمسوادی فقهیاش را با استهزای فقه و برساختن عبارت «جدول لگاریتم شکّیّات نماز» جبران میکرد و دیگری میگفت دیناش را «از عُرَفا گرفته» است و نه فقها -انگار بشود دین را از جزءاش گرفت- محسن کدیور یک غنیمت است. او فقه بلد است و از همین رو صورتبندیِ دقیقی از تعارضات فقه کلاسیک و حقوق بشر ارائه میدهد. کدیور امّا به مانند همان دو نفر -یعنی علی شریعتی و عبدالکریم سروش- مشکل استدلالورزی و شناخت نظری از تجدّد دارد
صورت کلّی سخن او در تمام این تقریباً چهارصد صفحه این است: دین دو نوع احکام دارد؛ تأسیسی و امضائی. احکام تأسیسی احکامیاند که ابتکار شارعاند، مثل نماز و روزه که تا پیش از بعثت و تبلیغ خبری از آن نبوده است؛ احکام امضائی امّا نوعی از معاملاتاند که در زمان نزول وحی و تکوین شرع در میان اعراب رایج بوده و شارع با سکوت خود این احکام را -به مصالحی- تأیید کرده است -مثل بردهداری. این معاملات در آن زمان «عُقلائی و عادلانه» حساب میشدند و یا بنا بر مصالحی -مثل تنیدگی سفت و سخت با معاش مردم- برچیدنی نبودهاند و حالا این امکان هست و عقلا دیگر چنین احکامی را تأیید نمیکنند -در صورتی که در صدر اسلام میکردند
تا بدین جا حرف کدیور حرف مهملی نیست؛ امّا مشکل اینجا ست که معیار ما برای تشخیص صواب و خطای حکم این «عقلا» چیست؟ از فقدان چنین ملاکی ست که مؤلّف از حقوق بشر به شدّت دفاع میکند، امّا با نادیدهگرفتن مبانی تئوریک این حقوق مدرن، همجنسگرائی را «خلاف فطرت» و عملی «زشت» میخواند. چرا؟ چون در متن اعلامیهی حقوق بشر بدان تصریح نشده است. خب اگر تساوی حقوق در میان تمام گرایشهای جنسی روزی به شکل کنوانسیونی بینالمللی درآید، عکسالعمل کدیور به آن چه خواهد بود؟ آیا این نسخهی متأخّر حقوق بشر را هم به مانند نسخهی موجود «محصول خرد انسان مدرن» و «منطبق بر فطرت عقلا» خواهد دانست؟
از نظر من حرفهاى كديور در اين كتاب خيلى مهمل نيست. ولى مشكل اينجاست كه معيار ما براى تشخيص صواب و خطاى حكم اين "عقلا" چيه؟ كديور همجنس گرايى رو عملى زشت و خلاف فطرت در نظر مى گيره و از طرف ديگه از حقوق بشر به شدت دفاع مى كنه! بعيد نيست روزى تساوى حقوق بين تمامى گرايشهاى جنسى به صورت يك كنوانسيون بين المملى در بياد، دوست دارم بدونم اون روز عكس العمل اين عقلا چيه. آيا مبانى تئوريك مدرن حقوق بشر كه محصول خرد انسان مدرن هست، مورد قبول عقلا هست؟
واژگان اين كتاب دقيق، و متنش، بديع بود. چند روزي كه در شهر قم ساكن بودم، صفحات و مقالاتي از اين كتاب را كه اكثراً مجموعه سخنرانيهاي حجه الاسلام محسن كديور در نشستها و همايشهاي مختلف بود، خواندم. به نظر، انتشار اين دست كتابها در فضايي كه كمتر شاهد سخنان جهت دار يا مخالف با وضع و جريان حاكم هستيم، قابل تقدير و احترام و ستايش است. هرچند هنگام خريد اين كتاب از فروشنده شنيدم، آثار اين مؤلف اين روزها به سختي قابل دسترسي است. باشد كه اينگونه نباشد.
اینگونه مینویسم که این اثر، که در مهر ۱۳۸۷ توسط انتشارات کویر منتشر شد و تا فروردین ۱۳۹۳ به چاپ پنجم رسید، با ۴۳۶ صفحه نه تنها یک پژوهش عمیق فقهی و فلسفی، بلکه بحثی مهم و تا آن روز کمنظیر در نسبت دین و حقوق بشر بوده است.
محسن کدیور، میپرسد آیا میتوان از صمیم قلب مسلمان بود و همزمان مدافع بیچونوچرای حقوق بشر؟ پاسخ او، که در این کتاب با دقت و شجاعت بافته شده، نهتنها ذهن را به چالش میکشد، بلکه روح را به تأمل در عدالت و کرامت انسانی فرا میخواند.
پلی میان سنت و مدرنیته
حق الناس مجموعهای از چهارده مقاله است که بین سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۵ نوشته شدهاند و همگی یک درد مشترک را فریاد میزنند: چگونه میتوان اسلام را با حقوق بشر آشتی داد؟ کدیور این اثر را به استادش، آیتالله حسینعلی منتظری، تقدیم کرده؛ عالمی که به گفته او، بیش از فقه، مربی مروت، اخلاص و حقطلبی بود.
کتاب با تحلیلی انتقادی از قرائت سنتی یا «اسلام تاریخی» آغاز میشود و به سوی ارائه قرائتی معنوی و غایتگرا پیش میرود. پیام محوری کتاب، چنانکه کدیور مینویسد، این است: «ایمان به خدا، باور آخرت و پیروی از تعالیم پیامبر اسلام، در ذات خود هیچ تعارضی با رویکرد انسانی حقوق بشر ندارد.»
کتاب به سه بخش اصلی تقسیم شده است: بخش نخست به مبانی نظری حقوق بشر در اسلام میپردازد، بخش دوم به مسائل خاص مانند حقوق زنان، آزادی عقیده و حقوق مخالفان سیاسی اختصاص دارد، و بخش سوم به موضوعاتی چون بردهداری، حقوق غیرمسلمانان و تأمین اجتماعی از منظر اسلامی توجه میکند.
کدیور با انتخاب عنوان «حقالناس» – واژهای آشنا در فرهنگ دینی ایران که بر حقوق مردم در برابر حقوق خدا تأکید دارد – پلی میان سنت و مدرنیته میسازد و نشان میدهد که این مفهوم سنتی، ظرفیت تفسیری مدرن و همخوان با حقوق بشر را دارد.
نقدی بر اسلام تاریخی
از منظر علمی، حق الناس اثری برجسته در حوزه الهیات و حقوق است که با روش تحلیل انتقادی، قرائت سنتی از اسلام را به بوته نقد میکشد.
کدیور با تسلطی کمنظیر بر منابع فقهی، قرآنی و روایی، شش محور تعارض میان اسلام تاریخی و حقوق بشر را شناسایی میکند: عدم تساوی حقوقی غیرمسلمانان با مسلمانان، زنان با مردان، بردگان با انسانهای آزاد، و عوام با فقها در امور عمومی؛ نبود آزادی عقیده و مذهب؛ و شیوه اجرای حدود و مجازاتها. او با ارجاع به متون فقهی، مانند آرای شیخ انصاری و فقهای معاصر، نشان میدهد که این تعارضها ریشه در فهم سنتی از شریعت دارند، نه در ذات دین.
برای مثال، در مقاله «حقوق زنان در اسلام»، کدیور استدلال میکند که بسیاری از احکام سنتی، مانند نابرابری در ارث یا فقدان حق طلاق برای زنان، از منظر عقلایی و عادلانه قابل دفاع نیستند. او با تکیه بر اصل عدالت، که در قرآن و سنت ریشه دارد، خواستار بازنگری این احکام از طریق اجتهاد پویا میشود.
در مقاله «حقوق مخالف سیاسی در جامعه دینی»، با تحلیل قیام امام حسین (ع) به عنوان یک مخالف سیاسی، نشان میدهد که اسلام نهتنها حق مخالفت را به رسمیت میشناسد، بلکه آن را تکلیفی در برابر ظلم میداند. این تحلیلها، که با دقت علمی و ارجاعات دقیق همراهاند، کتاب را به منبعی ارزشمند برای پژوهشگران فقه، حقوق و فلسفه سیاسی تبدیل کردهاند.
کدیور همچنین به نقد شیوه اجرای حدود میپردازد و استدلال میکند که این مجازاتها «طریقی» هستند، نه «موضوعی»؛ یعنی هدفشان بازدارندگی است، نه شکل خاص اجرا. این دیدگاه، که در مقاله «اشاعه فحشاء و طریقیت اجرای حدود» بسط یافته، نشاندهنده رویکردی نوگرایانه است که عقل را در کنار نقل به کار میگیرد.
ایمان و کرامت انسانی
از منظر فلسفی، حق الناس تأملی عمیق درباره نسبت ایمان و کرامت انسانی است. کدیور با طرح این پرسش که آیا میتوان دیندار بود و همزمان از حقوق بشر دفاع کرد، به سراغ مفهوم «حق الناس» میرود. او معتقد است که این مفهوم، که در فرهنگ اسلامی بر تقدم حقوق مردم بر حقوق خدا تأکید دارد، ظرفیت آن را دارد که به زبان حقوق بشر ترجمه شود. در این دیدگاه، حق الناس همان حقوق بشر است، بیکموکاست، زیرا هر دو بر کرامت ذاتی انسان و عدالت استوارند.
کدیور در مقاله «از اسلام تاریخی به اسلام معنوی» استدلال میکند که اسلام تاریخی، با تمرکز بر فقه و ظواهر، از روح اخلاقی و معنوی دین فاصله گرفته است. او با ارجاع به سخن پیامبر که رسالتش را «تکمیل مکارم اخلاق» خواند، خواستار بازگشت به این روح معنوی است.
این دیدگاه، پرسشهای فلسفی مهمی را برمیانگیزد: آیا شریعت باید صرفاً نظام حقوقی باشد، یا ارزشهای اخلاقی را نیز در بر گیرد؟ آیا میتوان بدون بازنگری در فقه سنتی، به نظامی عادلانه و همخوان با حقوق بشر رسید؟
کدیور همچنین به مفهوم آزادی عقیده میپردازد و با نقد دیدگاه سنتی که آزادی مذهب را محدود میکند، استدلال میکند که قرآن، با آیه «لا إکراه فی الدین»، بر آزادی انسان تأکید دارد. این تحلیل، که ریشه در فلسفه حقوق بشر و اخلاق اسلامی دارد، نشان میدهد که ایمان واقعی بدون آزادی معنا ندارد.
دردمند اما امیدوار
آنچه حقالناس را از یک اثر صرفاً علمی متمایز میکند، لحن صمیمی و دردمند کدیور است. او در مقدمه کتاب مینویسد که این مقالات «از سر درد» نوشته شدهاند، و این درد در هر صفحه جاری است.
قلم کدیور، با وجود استدلالهای پیچیده فقهی، با خواننده گفتوگویی رو در رو دارد. کدیور از ناسازگاریهای فقه سنتی با عدالت سخن میگوید و همزمان، با امیدی عمیق، راهی برای آشتی دین و حقوق بشر نشان میدهد.
برای مثال، در مقاله «امام سجاد و حقوق مردم»، با زبانی شاعرانه از رساله حقوق امام سجاد (ع) سخن میگوید و آن را منشوری برای ساختن جامعهای «پیامبرپسند» میخواند. این لحن، خواننده را نهتنها به اندیشیدن، بلکه به احساس کردن عمق این مسائل دعوت میکند.
حقالناس از زمان انتشارش بحثهای فراوانی برانگیخت. تا سال ۱۳۸۸، ۳۲ نقد کوتاه و بلند بر آن نوشته شد، که دوسوم آنها از طلاب حوزه علمیه قم بودند. برخی، مانند رضا رسولی در فصلنامه حقوق اساسی (تابستان ۱۳۸۸)، کتاب را ستودند و آن را گامی در جهت مدرنسازی فقه دانستند. دیگران، مانند دانیال افتخاری در آفتاب لارستان (دی ۱۳۹۲)، معتقد بودند که این خوانش همچنان نمیتواند همه تعارضات میان اسلام و مدرنیته را حل کند.
کدیور از این نقدها استقبال کرد و حتی در برابر ممانعت از سخنرانیاش در سمینار دین و حقوق بشر دانشگاه مفید (اردیبهشت ۱۳۸۶)، با شجاعت به دفاع از حق آزادی بیان پرد��خت. قرار گرفتن کتاب در فهرست کتب ممنوعه سال ۱۳۹۰، گواهی بر تأثیر عمیق آن بر فضای فکری ایران است.
کتاب حق الناس برای من از این جهت که یک نگاه متفاوت از تعریف رسمی به دین داشت؛ قابل توجه و تامل بود. ولیکن بنظر من این خوانش نیز نمیتواند کلیه تعارضات بین اسلام و مدرنیته را حل کند. بویژه که ملاک و مبنای مشخصی برای عرف عقلا در نظر گرفته نشده و در بسیاری از موارد همچنان ارجاع به فهم و نظر علمای دینی بعنوان راهکار معرفی شده است. بنظرم بیانیه اخیر آقای کدیور مبنی بر گذر مسالمت آمیز به حکومت سکولار نیز اثباتی است بر این مدعا.