«ايران و تنهائيش» حاوي چهارده مقاله است كه جلد دومي بر «سخنها را بشنويم» قرار ميگيرد. نام «ايران وتنهائيش» از اين جهت گذارده شد تابنمايد كه ايران كشوري بوده است با سرنوشتي خاصّ، تا حدّي متفاوت با كشورهاي ديگر. وضع جغرافيائي او، حدّ فاصل ميان آسيا و اروپا، در مركز جهان شناخته شده، و در پيوستگي با سه قارّه، اين معنا را ميرساند؛ جريان تاريخي او نيز به اين موقعيّت يگانه كمك كرده است. در ديباچة كتاب آمده است: «ايران كه در يكي از حساّسترين نقطههاي جهان قرار داشته، برخوردگاه تمدّنها و ماجراهاي بزرگ بوده است... شايد نباشد كشور ديگري چون او كه در طيّيك دوران سه هزار ساله با اينهمه سرزمين و قوم وتمدّن سروكار يافته باشد، كه تعدادي از آنها از صفحة روزگار محو شده و برخي ديگر دگرگوني عميق يافتهاند... » «از زماني كه مادها پا بر صحنة سياسي جهان نهادند تا به امروز، ايران همواره در كارگاه زمانه حضور داشته است، زماني بيشتر، زماني كمتر؛ زماني فرمانروا، زماني زيردست، ولي هرگز از صف اوّل تاريخ عقب رانده نشده است... » آنگاه در متن كتاب ده مورد برشمرده شده است كه خصوصياّت ايران را تشكيل ميدهند، و هنوز هم او را تا حدّي متفاوت با ديگران نگاه ميدارند. آنها عبارتند از: 1- در همسايگي سه تمدّن كهن قرار گرفته بوده: ميانرودان (سومر و بابل)، مصر، هند. 2- بر سر راه دو تمدّن بزرگ شرق و غرب واقع بوده: چين از يك سو و مديترانه (يونان و روم) از سوي ديگر. 3- گرداگرد او را مناطق عمدة تاريخ ساز قرار گرفتهاند چون: قفقاز، عربستان، مغولستان، تركستان. 4- محاط است از جانب سه قارّة آسيا، اروپا و افريقا. 5- از طريق دريا به سراسر جهان راه دارد. 6- همساية ديوار به ديوار نخستين كشور سوسياليستي جهان، يعني روسيّة شوروي بوده است. 7- همساية نخستين كشور استعماري جهان، يعني انگلستان بوده است. 8- همساية ديوار به ديوار نخستين امپراطوري اسلامي جهان، يعني تركيّة عثماني بوده است. 9- سرزميني است هم دريائي، هم كوهستاني، و هم بياباني و كويري. 10- سرزميني است که دمای هوا از نقطه ای به نقطه ای و از فصلی به فصلی تا 50 درجه سانتیگراد تغییرمی کند. و سرانجام آمده است: «هر فرد ايراني امروز، با هر انديشه و عقيدهاي، چه دور باشدو چه نزديك، چه كشور خود را بپسندد و چه نپسندد، ميتواند اين اطمينان و احياناً احساس افتخار داشته باشد كه شهروند كشوري است با سرنوشتي استثنائي.» «شناخت اين خصوصيّات ما را بيدارتر ميدارد، كه بدانيم به سوي چه راهي روانيم و به كجا ميخواهيم برسيم.»
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن دارای دکتری حقوق بینالملل از دانشگاه سوربن فرانسه و استاد دانشکده حقوق علوم سیاسی، استاد کرسی ادبیات دانشگاه تهران و مؤسس فرهنگسرای فردوسی است. محمدعلی اسلامی ندوشن، بیشک شخصیتی چندبعدی دارند، ایشان حقوقدانی بزرگ، قاضی، شاعر، پژوهشگر، استاد دانشگاه، منتقد ادبی، مترجم و روشنفکر هستند. فردی که به معنای واقعی روشنفکری بزرگ در این سرزمین بودهاند فعالیتهای عمده این فرهیخته پرتلاش عرصه ادبیات، در زمینه نقد ادبی و ادبیات تطبیقی و نیز اجتماع و فرهنگ است و هدف اصلیاش فراهم نمودن زمینهای برای شکلگیری و ایجاد یک فرهنگ جهانی است که از سرههای فرهنگی فرهنگهای زبده جهانی اقتباس شده باشد. محمدعلی اسلامی ندوشن را میتوان یک سفرنامه نویس قهار، قصهگویی مسلط، محققی کامل و مترجمی جامع دانست که در هر کدام از وادیهای نقد و داستان و ترجمه و تحقیق و سفرنامه ید طولایی دارد و در هر کدام از این وادیها بسیط است و صاحبنظر دکتر اسلامی ندوشن در شمار شاعران اندیشمند و نویسندگان برجستهای است که تاکنون دهها جلد کتاب در زمینههای مختلف ادبی از او به چاپ رسیده است. درباره کتابهای دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن گفتهاند که کتابهای او دریچهای را میمانند که خواننده را به جنگلی از موضوعات و عناوین متنوع و مطلوب میکشاند و روش ندوشن در نقد و تحلیل این است که سعی میکند که آن شاخ و برگهایی که در آثار هست و اجازه نمیدهد ما خطوط کلی را ببینیم، به کنار بزند و ما را با خطوط کلی اثر آشنا میکند. نگاه وی، نگاهی فرهنگی و تاریخی عام است که از جهانبینی خاص خود او تبعیت میکند. در واقع کتابهای وی سرشار از مفاهیم متعالی و زیباییهای زبانی است. در نوشتههای این نویسنده شهیر، مضامین و موضوعات فراوانی دیده میشود؛ از جمله: ایران، شاهنامه، فردوسی، مولوی، حافظ، انسان، عشق، آزادی، فرهنگ، تمدن، سنت، مدرنیته، شرق، غرب و …. وی این موضوعات را با شاخصههایی چون: تیزبینی، بیطرفی، تواضع، دقت، صداقت، ایجاز، تطبیق و مقایسه، وسعت اندیشه، سلامت زبان، اطلاعات فراوان، شیوایی بیان و زیورهای ادبی میآراید و از تلفیق آنها نثری ماندگار میآفریند
***این کتاب به شدت به هر جوون ایرانی پیشنهاد می شه.*** 'انسان ناپایداره' و همین امر راز رنگ و جلای بشریته،پس با خوندن تاریخ میتونیم عمرمونو طولانی کنیم و با کمک تخیل و ذهنمون در اعصار مختلف زندگی کنیم.تاریخ برای ما تسلاییه تا پی ببریم زمانه برای همه انسان ها هزاران سال همین بوده و حتی الان با پیشرفت تکنولوژی ما همون دغدغه های قبل رو داریم؛شاد و غمگین میشیم ناامید و پیر میشیم و از آینده خودمون بی خبریم. آشنایی با تاریخ کشورمون ضروریه، چون ایران جوانب دلسرد کننده زیادی داره پس تنها با دل بستگی به ادب ایران می تونیم راهی به سمت جلو پیش ببریم. هر انسانی نیاز به فرهنگ و هویتی داره، و تا زمانی که به فرهنگ خودش با احترام نگاه نکنه به دنبال فرهنگ دیگری میگرده تا نیازهاش برآورده بشه.و این انگیزه ایه برای خوندن تاریخ. این کتاب مجموعه ای از مقاله های آقای ندوشن در مورد ریشه یابی مشکلات و رفتار ایرانیان و نحوه ی بهبود این اشتباهاته که با دیدگاه تاریخی و جامعه شناسی به تحلیلش می پردازه. یکی از اولین نکاتی که همیشه برام سوال بود اینکه چرا مورخین یونانی_همونطور که میدونیم بیشتر آثار کهن حاصل تلاش یونانیان بوده_و به تبع اون اروپایی ها،بدون جهت گیری از تمدن کهن چین و هند باستان سخن گفتند اما وقتی نوبت به ایران میرسه زیر داوری ها و تعبیرهای مختلف و متناقض قرار میگیره!در واقع از نظر آقای ندوشن چون ایران روابط سیاسی با یونان داشته و جنگ های متعدد بین این دو کشور صورت گرفته و رقابت فراوانی باهم داشتند اینها عاملی برای قضاوت ها و جهت گیری های دوپهلو بین این دو تمدن شدند که البته تفاوت های فاحش فرهنگی مثل چند خدایی بودن یونانیان،دموکراسی یونانی و قدرت قوی سپاه ایران به این موضع گیری ها دامن زدن. پس از حمله ی اعراب مردم که توان مبارزه با اونهارو نداشتند ناچارا اعراب را پذیرفتند اما به جای مبارزه با اسلحه به کمک اهرم فرهنگ به حفظ عقاید و فرهنگ و درواقع ایرانیت خودشون پرداختند.به قول نویسنده اگر اسلام ایران را گرفت ایران هم اسلام را گرفت.موضوع حفظ تمدن بعد از حمله اعراب برای تمام جوامع رخ نداد مثالش مصر هستش که با وجود اینکه تمدن مصر کهن تر از ایران بود اما بعد از اسلام تمدن مصری از بین رفت. در کل به تاریخ ایران که نگاه کنیم فقط صحنه ی کشمکش نیروهای بیگانه خودنمایی میکنه در حمله ی اسلام و مغول چون ایرانی راه دفاعیشو از دست داد، فرهنگ بیگانه را در ابتدا پذیرفت تا بعدها خودش روی اون فرهنگ ها تاثیر گذار باشه.(اثر ایران روی مغول و اسلام) ایرانی در زمان اسلام به خاطر رفتار نامناسب اعراب بیش از هر زمان دیگری نیاز به سخن گفتنو حس میکنه و با براندازی حکومت ساسانیان که حق تحصیل فقط برای موبدان و دبیران بود زمینه برای رشد افراد از هر صنفی پیدا میشه،اما چون آزادی سیاسی برای بیان فضای خوف انگیز اون دوران وجود نداشته ناچار به عرفان و زبان رمزی و کنایی روی میاره و به همین دلیله که اکثر بزرگان کلام خودشون رو به صورت شطحیات و یا از زبان دیوانگان بیان می کردند.و ما اوج عرفان رو در اون دوران میبینیم(سلجوقیان و ایلخانان).چون فضای ایران نا امن تر شد وریشه ی کنایات و استعارات شدت گرفت بطن هر شعر سرشار از معانی عمیق ورندانه بود و همین کنایات ریشه دورویی و تزویر را در ایرانیان تقویت کرد.به طوری که در تمامی دوره ها عقاید مردم و حکومت متفاوت بود و به ظاهر همرنگ جماعت بودند و در باطن نظر مخالفی داشتند و نمونه های شدیدتر در دوره قاجار بود که به تملق و چاپلوسی در دربار تبدیل شد.و همین دورویی هنوز هم برای ما باقی مونده. تفکر خیامی به این فضای معنوی افزوده شدبه طوری که مردم در اون دوران از اجتماع و جامعه ناامید شده بودند و تنها راه رهایی را تکیه به خویشتن میدونستند.در واقع درسته که تفکر خیامی از ما میخواد که شاد باشیم اما علت این درخواست غم پنهانیه که درون مردم وجود داشته. دوره حمله اعراب اشراقیت بر مردم غلبه داشت،مردم برای تحمل فضای دردآلود اون زمان نیاز به پناهگاه امنی داشتند و چه چیز بهتر از آرامش درون وقتی که محیط بیرون اون همه آشوب زده است!و همین نکته باعث شده که ایرانی به جای یافتن راه حل منطقی به احساس و عرفان گرایش بیشتری داشته باشه واقعیت اینه که کشمکش های درونی در ایرانی باعث شده که تفکر عقلانی در او کاهش پیدا کنه. یکی دیگه از رفتارهای افراطی اون زمان توجه بیش از حد به تقدیر و جبر بود در واقع ملتی که دچار رکود بشه تقدیر را بهانه ای برای رخوت و سستی خودش قرار میده بطوری که معتقده اوضاع امروزه خواست و تقدیر الهی بوده و راهی جز تحمل وجود نداره. اگه به دوران نزدیک تر برگردیم و بخواهیم عوامل اساسی که در کمرنگ شدن حس ملی ایرانیان نقش داشته رو بررسی کنیم به دوران مشروطه میرسیم که مردم با آرزوی داشتن عدالت جلو رفتند ولی سرخورده برگشتند و اگه بازهم جلوتر بیایم شکل گیری احزاب مختلف مثل کمونیست و چپ ، روزمرگی،غرب گرایی و از همه مهم تر آموزش و پرورش نادرست ، زمینه ساز دورافتادگی فرهنگی شد.برای داشتن ایران سربلند فرهنگ و علم و اقتصاد در کنار هم باید پیش بره _تا سرنوشتی مثل روسیه کمونیست که همه تمرکزش روی اقتصاد بود و دچار فروپاشی شد؛پیدا نکنه_ شاید شعاری به نظر برسه اما حقیقت جز این نیست. خیلی سعی کردم تا قسمتایی که برام مهمتر بود، بنویسم البته میدونم اصلا نتونستم حتی بخش کوچیکی از ارزش این کتابو نشون بدم و البته بعضی از بخش ها ادب و احساس نویسنده، به علم و استناد می چربه اما در کل اونقدر خوب هست که بشه این بخش هارو نادیده گرفت. پ.ن:ممکنه این نقد به کتاب گرفته شه که زیاد از منابع معتبر استفاده نشده در این صورت باید ببینیم هدف از نوشتار یک کتاب چیست در اینجا بیش ازینکه هدف تحلیل تاریخی وقایع باشه ،آگاه کردن مردم نسبت به مشکلات روزمره، با استناد بر تاریخ و فرهنگ ایران و تشویق جوانان به تاریخ و هویت ایرانیه پس خیلی شتاب زده موضع گیری نکنیم که نویسنده احساسی عمل کرده.
چهارده مقاله که جلد دومی است بر کتاب سخن ها را بشنویم. به نظرم جز کتابایی که هر ایرانی باید یک بار ان را مطالعه کند. یک شناخت خیلی خیلی کلی ولی خوب از تاریخ ایران به خصوص بعد از اسلام میدهد و علل بعضی رفتارهای ایرانی مثل ریا و تزویر به خوبی ریشه یابی و علت یابی کرده است. من از خوندنش لذت بردم واقعا
من البته به مقالاتی برگرفته شده از این کتاب (مجموعه مقالات) به صورت صوتی گوش کردم و نمی دونم خود کتاب چقدر باید خوب باشه ولی مقاله عالی بود. بعضی موقع آدم در مورد قسمت های مختلف یه سیستم یا یه پروسه تاریخی، اجتماعی، یا اجتماعی اطلاعاتی داره ولی اینکه چرا اینطور شده و چرا این اتفاقات افتاده رو نمی دونه و یا نمی تونه به هم ربطشون بده. تو این مقاله (کتاب) در مورد روند تحولات تاریخی و فرهنگی ایران صحبت می شه و اینکه چرا در یک دوره هایی یک سری از اتفاقات افتاده بحث میشه. مثلن اینکه چرا هنوز زبان فارسی تو ایران پا برجاست و عربی جاشو نگرفت و چرا شعر و خوشنویسی داریم و چرا بناهای تاریخی باشکوه برپا شدن تو عصر صفویه و از این جمله. این کتاب مثل یه تفسیر از چیزی بود که سر در نمیاوردم و هنوز برام مبهم و گنگه. به نطر من، یه ایرانی نه تنها باید این کتاب (نه مقاله) بلکه کتاب های مشابه رو بخونه و بدونه از کجا به کجا رسیده که الانمون شده این که می بینیم. دید خوبی به آدم میده. توصیه می شود بسیار.
کتاب شامل مقالاتی از محمد علی اسلامی ندوشن است که بین سالهای 1358 تا 1375 نوشته شدهاند. اکثر مقالات درباره تاریخ و فرهنگ ایراناند و نحوه ارتباط امروز و دیروز ایران با جهان. در جاهایی هم به تحلیل اخلاقیات و فرهنگ ایرانیان پرداخته شده که مبنای آنها صرفاً نظر نویسندهاند و شامل آمار و مطالعه علمی نیستند. ادبیات نوشتهها شاعرانهاند و به نظر من هدف آنها هم بیشتر بیدار کردن عرق ملی خوانندهها بوده است تا دادن اطلاعات دقیق علمی. چرا که ساختار مقالات ساختار روشنگر و مستدلل مقالات علمی نیست. نویسنده بیشتر مطالب را دلی نوشته و اگر هم جایی به سند و مرجعی اشاره کرده آنقدر زیاد و دقیق نیست. اما من حداقل از خواندن یکی دوتا از مقالات کتاب لذت بردم. جوشیدن عرق ملیام به کنار، سوالهای زیادی در ذهنم ایجاد شد که بدانم فلان مطلب چرا و چگونه بوده است و در دیگر کتابهای علمی دربارهاش چه چیزهایی نوشتهاند. در کل برای سوال پیدا کردن کتاب خوبی بود. پیشنهادم برای خواندنش این است که هر از گاهی بین مطالعات حرفهایتان یک چنین مقالات غیرعلمی و شاعرانهای را هم بخوانید تا سوالهای جدید در ذهنتان شکل بگیرد. مخصوصاً در زمینه علوم انسانی و تاریخ و فرهنگ ایران.
آشنایی من با این کتاب اینجوری بود که تو برنامه ک��ابباز یه نفر اینجوری معرفیش کرد: «این کتاب بهت میگه که تو داری وسط دنیا زندگی میکنی! وسط دنیا زندگی کردن هزینه داره!» و من جذبش شدم و رفتم سراغش. بهترین ایده کتاب هم راجع به ایران همین بود که ایران وسط دنیاست و بر سر راه، و علت خیلی از خصوصیات ایرانیها هم همینه. اما چیزی که تو کتاب اذیتم کرد کلی گویی نویسنده بود.
کتاب شامل چندین مقاله در مورد ایران، فرهنگش و چگونگی برخورد با دنیای جدید است. متاسفانه با توجه به تاریخ نگارش مقاله که جدیدترینشان سال 1373 شمسی است، کتاب موضوعیت زمانی خود را از دست داده است. برای من تنها مقاله آخر «ایرانی کیست» جالب و ارزش مطالعه داشت.
درست که 3 ستاره دادم، اما به نظرم کتابی هست که باید خوند؟ چرا این کتاب حدود 20 سال پیش نوشته شده، و خب نشون میده که 20 سال پیش یک ایرانی چجوری در مورد ایرانی ها فکر میکرده، البته یه سری صفات به ایرانی ها نسبت میده که آدم حس میکنه این صفات رو ایرانی ها امروز هم دارند اما نکته ی منفی این کتاب این که کتاب علمی نیست، صرفا مشاهدات نسبتا احساسی یک نفر
بطور خلاصه از خواندن کتاب لذت بردم. کتاب حاوی مقالاتی در باب فرهنگ و تاریخ ایران زمین است که توسط نگارنده حین سالهای 1358 تا 1375 به رشته تحریر در آمده است. به عنوان کتابی بر اساس روشهای علمی قابل استناد نیست و نویسنده سعی کرده برداشتهای غالبا شخصی خود را که اتفاقا در بسیاری از موارد به واقعیت نزدیک می نماید از روند شکل گیری فرهنگ و خلقیات ناصواب ایرانی در طی تاریخ به دست دهد. همین برداشت در عین برخورداری از قوت، نقطه ضعف کتاب نیز می باشد زیرا توضیح دیدگاههای عمدتا ملی گرایانه ی نویسنده ، در برخی موارد او را در ریشه یابی و چند و چون فرهنگ و خلقیات ایرانی از دایره انصاف و واقع بینی خارج کرده و به نوعی نویسنده را تبدیل به توجیه گر غیرمنطقی نقصان و ضعف کردار ایرانی کرده است. علیرغم این نواقص کتاب قابل تامل و حاوی نکات قابل توجهی از فرهنگ و تاریخ این آب و خاک میباشد که خواندنش برای هیچ ایرانی دلسوخته ای خالی از لطف نخواهد بود