وطن من کجاست شامل چند جستار پیرامون تجربۀ خود نویسنده بهعنوان شهروندی مهاجر و درجهدو پاکستانیالاصل در انگلستان و مواجهه با نژادپرستی و جریانهای واپسگرا و نژادپرستانه در جهان آن روزگار است. در یکی از جستارها، قریشی تجربۀ اولین سفرش به پاکستان در سیسالگی و مشاهدۀ عقبماندگی و تحجر پاکستانیها، بهخصوص از لحاظ مذهبی، را شرح میدهد؛ در جستاری دیگر بهسراغ نژادپرستی در انگلستان و تظاهرات و جنبشهای ضدنژادپرستی میرود و... . منتقد نشریۀ گاردین معتقد است پشیمانی، یأس، کینه و میل در این مجموعه مقالات و داستان کوتاه، مسحورکننده است.
کتاب بیشتر به تجربههای زیستهی مهاجرت و نژادپرستی میپردازد. نویسنده، که اهل پاکستان است، از کودکی در لندن زندگی کرده و با سفر به پاکستان تلاش میکند معنای واقعی وطن را کشف کند. این کتاب نوعی زندگینامه است که تحلیلهای اجتماعی جالب و عمیقی را ارائه میدهد و به موضوعاتی مانند بحران هویت، دوگانگی فرهنگی، حس وطنپرستی و تعلق میپردازد.
اولین کتابی که بدون خوندن نقد ها و نظرات و تحقیق کردن خوندم . و در کتابفروشی فقط بخاطر اسمش به سمتش کشیده شدم . حرف های نا آشنایی برای یک فرد آسیایی نبود و توقع من بالا تر بود .
حنیف قریشی از پدری پاکستانی و مادری بریتانیاییه و متولد و بزرگشدۀ بریتانیاست اما بهواسطۀ شباهتش به پدرش و تیرگی پوستش خیلی مورد نژادپرستی واقع شده. جستارهاش رو بهواسطۀ تجربۀ زیستهش خیلی دوست داشتم. از مواجهاتی که مدرسه داشته حرف زده تا دورانی که خانوادۀ پارتنرش بهخاطر نژادپرستی، پیوند اونها رو برهم زدند. از وضعیت پاکستانیهای افغانستان در اقشار مختلفشون اطلاعات مفیدی داده. در بزرگسالی به پاکستان سفر کرد و مشاهداتش دربارۀ وضع کلی مردم اونجا و تأملات روشنفکران داخل کشور خیلی جالب بود. در کل جستارها برام جذاب بودند ولی داستانی که آخر کتاب اومد رو اصلاً دوست نداشتم. خیلی اگزجره و شعاری بود.
این کتاب ، شامل چند جستار با موضوع مهاجرت و جنبش های ضد مهاجران بود . آسیب ها و کشتارهایی که به دلیل نژادپرستی در بریتانیا در دهه ی ۶۰ تا ۸۰ میلادی الا الخصوص در مورد پاکستانی ها و رنگین پوستان دیگر ، رخ داده واقعا قابل تأمله . در بین این جستارها دو جستار ابتدایی، داستان خود نویسنده است و جستار آخر هم روایتی واقعی از یک بانوی پاکستانی . که باعث میشد کمی جو کتاب برات سبک تر بشه . متاسفانه در کل خوانش این کتاب ، بنده فقط شرایط شصت تا هفتاد سال پیش رو که بر فرهنگ و جو سیاسی پاکستان و همینطور زندگی مهاجران پاکستانی در انگلستان حاکم بوده با وضعیت فعلی ایران و همینطور برخورد هایی که خودمان با مهاجران افغانستانی داریم مقایسه کردم . و به این نتیجه رسیدم که همیشه افراط در هر چیزی مثل مذهب و ........ باعث ایجاد اختلاف فرهنگی و همینطور عدم پیشرفت و دودستگی در جامعه میشه ، و به نظرم همیشه باید تعادل برقرار باشه تا یک جامعه نظم ، رفاه و آرامش داشته باشه . در کل که کتاب جالبی بود و برای من جزو اولین جستارخوانی ها و همینطور ژانر موضوعی بود . به نظرم یکبار خواندن و تفکر و تأمل در مباحث ش بد نیست .
گفت هیچ زنی در شورا نیست. ون "ما برای زنها احترام فوقالعادهای قائلیم.' گفتم به نظرم کمی گیحکننده است؛ ولی حرفم را نشنیده گرفت و اضافه کرد به همین دلیل است که زنها به داشان شغل یا حرفه ترغیب نمیشوند. با اطمینان گفت: « از منافع زنها محافظت میشود.»
اولين كتابى كه بدون خوندن نقد ها ونظرات وتحقيق كردن خوندم . ودر كتابفروشى فقط بخاطر اسمش به سمتش كشيده شدم . حرف هاى نا آشنايى براى يك فرد آسيايى نبود و توقع من بالا تر بود .