رمان هفت جلدی آتش بدون دود در اواخر قرن ۱۳ و اوایل قرن ۱۴ هجری خورشیدی در ترکمن صحرا اتفاق میافتد. قهرمان رمان در جلد اول، گالان اوجا نام دارد که یک شخصیت اسطورهای ترکمن به شمار میرود. در جلد دوم نویسنده با گذاری کوتاه بر اتفاقات صحرا شرایط را برای معرفی یگانه قهرمانان داستان، دکتر آلنی آقاویلر و همسرش دکتر مارال آقاویلر، فراهم میکند. آلنی نوه گالان اوجاست و یک شخصیت واقعی به شمار میرود. او یک انقلابی تحصیلکرده است که برای اعتلای نام وطن و رهایی آن از ظلم از هیچ کوششی فرو گذار نمیکند. موضوع اصلی بقیه رمان زندگی و فعالیتهای سیاسی این زوج است. نادر ابراهیمی بر اساس سه کتاب اول این رمان، یک مجموعه تلویزیونی هم کارگردانی کرده است.
سوم دبیرستان بودیم و این کتاب دست به دست بین بچه ها می گدشت و هفت نفر همزمان غرق افسانه ترکمن صحرا می شدند... بعد از آن روزها کتاب را برای خودم خریدم و باز خواندم اش و باز لذت بردم اما... اما از همین حالا باید بگویم: این کتاب را در نوجوانی و اوایل جوانی بخوانید. وقتی هنوز آنقدر با احساس هستید که دلتان برای آلنی بلرزد و دلتان هنوز آنقدر سنگ نشده که نتوانید با خواندن نامه آرتا به مادرش اشک بریزید. بله تا نوجوانید و خُردک شور و شوق و احساسی دارید این کتاب را بخوانید!
داستان چندین نسل از قبایل ترکمن است که از درگیریهای قومی گرفته تا فداکردن جان در راه کشور و میهنپرستی ادامه دارد... قلم نادر ابراهیمی در این کتاب خوب بود، به نسبت کتاب یک عاشقانهی آرام... کتاب سراسر حس وطنپرستی، پیوندها و دشواریها، درگیر شدن با سیاست و مسائل روز مربوط است، که به خوبی با قلم و نگاهی شاعرانه بیان شده بود. به نظرم هفت جلد خوب پیش رفت و اصلا خستهکننده نبود. این کتاب جزء بهترین رمانهای ایرانی میباشد.
اگر قرار باشد فقط سه رمانِ ایرانی برگزینم قطعا "آتش بدون دود" یکی از آنهاست . ،درک نمیکنم چرا این رمان آنطور که باید دیده نشده و چرا در کتاب های درسیِمان اسمی از نویسنده درجه یکی(در سطح کشور البته) مثل نادر ابراهیمی و کتابهایش نیست ولی مکرر اسم نویسنده هایی که کتابهایشان نه از لحاظ فرم و قدرت قلم و نه از لحاظ محتوا قابل مقایسه با نادر است مکرر در پایه های درسی مختلف به چشم میخورد (بگذریم که برخی از این آثار پُرند از کنایه به اسلام و انقلاب، مگر این آموزش و پرورش برای جمهوری اسلامی نیست؟!!! البته بنده معتقد نیستم که نباید این کتابها را خواند و از جنبه های دیگرشان استفاده کرد، فقط میگویم چرا دانش آموزی که از مدرسه کشورمان دیپلم میگیرد اسمی از نادر ابراهیمی و شاهکارهایش نمیشنود ) بگذریم
اِنگار کنید روحِ لطیف، دردمند و آرمانگرایِ نادر ابراهیمی مثلِ شمعی در سطر سطرِ کتاب، ذوب شده باشد دانستن این موضوع که نادر ابراهیمی نزدیک نیمی از عمرِ شریفِ خود را صرفِ نوشتنِ آتش بدون دود کرده برایم کافی بود که بخوانمش .سه جلد ابتداییِ کتاب در زمان پهلوی و چهار جلد پایانی بعد از انقلاب نوشته شده(البته به پیشنهاد ره بر ، در ضمن دست به عصا بودنِ ابراهیمی در سه جلد اول کاملا ملموسه) این رمان روایتگرِ تاریخِ شورانگیزِ دو قبیله مهم ترکمن صحرا یعنی یموت و گوکلان ، از ابتدای تشکیل و عشق های افسانه ای آن، تا مبارزات حماسیِ انان با رژیم پهلوی است نادر ابراهیمی نشان داد میتوان از جاذبه های توصیفات جنسی استفاده نکرد و رمانِ بلندِ پرکشش نوشت . یک رمانِ تمیزِ تمیز.
(این رمان را در آموزشِ سربازی ،مطالعه کردم 80درصد کتاب سرِ پُست! آنهم پست های نیمه شب(البته پست های آموزشی خیلی حساس نیست ،در یگان از این کارها نمیکنم،نگران نباشید!!)،هرگز لذت مطالعه این رمان را فراموش نخواهم کرد ) کاش همه ایرانی ها این رمان را بخوانند
چه اشكالي داشت كه من در طول يك تابستان، چند بار عاشق شده باشم؟ آلني، آت ميش عزيز و ملا قليچ...
بنشيني روي كاناپه ي زرد رنگ هال و تمام تابستان را، تابستان دوم دبيرستان را، به خواندن زندگي يك نسل بگذراني... با آق اويلرشان، عاشقانه اي جوانانه را تجربه كني، با آت ميش گستاخي و جسوري كني، با آلني بالا بروي... من، فهميدم كه نادر، چيزي در لحظه ها پيدا مي كند كه هيچ كس نمي فهمد. نادر داستان جاودانه ي لحظه ها را مي دانست. نادر مي دانست كه آدم ها، زندگيشان را، لحظه هاي كوچك و كش آمده ي توي زندگيشان است كه مي سازد...
من عاشق مردان صحرایم. چه كلمیشی ها در كلیدر باشند و چه خاندان اوجاها در آتش بدون دود؛ و البته اول افسوس میخورم كه با چنین كتابی انقدر دیر آشنا شدم. كتابی كه لااقل باید در اوان بیست سالگی خوند و كلی كیف كرد! سه جلد اول داستان جذاب صحراست و جلدهای بعدی داستان مبارزات. خب تقریبا همه جا این روح بلند نادر ابراهیمی هست كه جوش و خروش داره و صد البته كه خیلی حرفها در بخش مبارزات كه گاهی هم خالی از اغراق نیست طعنه به روزگار كنونی ما میزنه! در هر حال از خوندن هر هفت جلد لذت تمام بردم و امیدوارم بیشتر از این مورد اقبال خوانندگان ایرانی قرار بگیره. چرا كه نادر ابراهیمی عزیز به گفته خودش برای خلق این اثر آب شده و زحمات زیادی كشیده. روانش شاد و یادش گرامی.
این رمان رو 4 بار خوندم. هنوز هم اگر بخوام لذت عمیقی از کتابخوانی تجربه کنم برای بار پنجم با علاقه می خونمش. این رمان نمونه بسیار خوبی است از زبان فاخر و عین حال روان زنده یاد نادر ابراهیمی. شاید خوندن همین کتاب باعث شد پا به دنیایی بگذارم که در اون وطن با هرچه خوب و بد پرستیدنی است. شاید نوشته های همین کتاب باعث شد وقتی اول بار به مزار ناد ابراهیمی رسیدم زانو بزنم و همه اشک هایئ نریخته عمرم را ببارم...
شاهکار فراموش نشدنی و از قلل بلامنازع ادبیات ایران. برای من قصه گالان و سولماز حکایت تمام دوران نوجوانیم بود،اما سوای علاقه شخصی جلد اول کتاب یک حماسه است که به جرات در کمتر اثر ادبی مانندی دارد.جلد دوم و سوم شاید کمتر از جلد یک دلنشین باشد اما دلیلش تنها سترگ بودن کتاب اول است. شاید از جلد چهارم تا هفتم طرفداران پر و پا قرص کتاب سرخورده شوند،اما باز هم به جایگاه رفیع آتش بدون دود خدشه ای وارد نمیشود.
خب توی اپديت ها نظرم رو گفتم، اما اینجا هم مینویسم! اين کتاب به نظرم خیلی خيلي جلد هاش با هم متفاوته، به طوری که سه جلد اولش(مجلد اول از چاپ های جدید) بینهایت با باقی جلد های فرق داره. برای من مجلد اول یا به قول نویسنده دوره اول کتاب هزارتا ستاره داره اما باقی به دلیل سیاست زدگی اونم از نوع حال بهم زنش هیچ ستاره ای نداره! تاریخی که نویسنده میگه و تعریف جریان هاش اونم به خاله زنکی ترین شکل ممکن اصلا قابل استناد نیست. حالا چون نویسنده به هر نحو از حکومت قبلی ضربه خورده که نباید هر چی میتونه تاریخ تحریف کنه و به خورد ملت بده! اونم تو این حجم... شاید به اپديت هام نگاهی انداختم و ادامه این متن آوردم فعلا در این حد بنویسم که دیگه نادر ابراهیمی نمی خونم. برای من این نویسنده یه مردک هفت خط مارموزه!!!
سه و نیم جلد از آن را خوانده ام، نخوانده ام، زندگی کردم! گالان اوجا، جنگجوی شاعر صحرا را ستودم سولماز، بویان میش، و که و که. بخوانید این کتاب را، که قرن ها حرف و عبرت و حکمت در آن نهفته است... نثر بسیار ساده ای دارد، برعکس کلیدر دولت ابادی که به خاطر نثرش هرگز تمام نشد... عشق، فلسفه، عرفان، حماسه، شور و چه و چه همه را در یک قاب جا داده نادر خدا بیامرز...
فقط آن را نخوانید، بچشیدش، جملاتش را هضم کنید، روی بعضی هایش فکر کنید و وقت بگذارید...
داستان با قصه دشمني دو قبيله تركمن شروع ميشود وافسانه قديمي كه چگونگي اين دشمني را شرح ميدهد كه همه دشمني ها به خاطر آب بوده ودعوا بر سر رود خانه اي است كه زندگي مردم تركمن صحرا به آن وابسته است وقانون دست در برابر دست وچشم در برابر چشم كه باعث تداوم دشمني بين دو قبيله ميشود به مدت صدها سال ادامه مي يابداما در اين بين پسري شر و آشوب طللب از قبيله يموت عاشق دختري زيبا از قيبله دشمن ميشود ..اوسرور جنگجويان يموتي وشاعري بلند آوازه اما با خوي وحشي/بي پروا وبسيار سرسخت وكينه جو است...داستان بسيار تحسين برانگيز است ..گاهي از شدت لطافت وطبع شاعري وعشق همچون ابري سفيد وشبنمي بربرگ گل است وگاهي در نهايت خشونت وبي رحمي مانند ندارد ..گاهي حوادث ايتقدر جذاب ولطيف اند كه تو دل از خواندن نمي كني وگاه آنقدر بي رحم و خشن وتهوع آور است كه از شدت ناراحتي كتاب را به گوشه اي پرتاب خواهي كرد ..در كتاب اول داستان عشقي رقم ميخورد كه فقط مرگ ومرگ را به دنبال دارد وتنها باز ماندگان اين عشق دوپسر كوچك هستند كه دوست وفادار پدرشان سرپرستي آنها را به عهده ميگيرد ...نميدانم قصه كتاب اول را تلخ بنامم زيرا چون جام زهر است ويا شيرين بنامم كه گاه چون قند كه در دهان اب ميشود شيرين است.... اما كتاب دوم ....اين كتاب از 60سال بعد و از دورا ن پيري آن كودكان خردسال شروع ميشود در جاييكه آق اويلر پسربزرگتر گالان اوجا بزرگ قبيله شده وبرادر كوچك تر به قبيله مادري رفته ..واينجاست كه قصه وداستان ((آلني ))شروع ميشود واين داستان تا اخر مبارزات سياسي اجتماعي ومرگ او ادامه دارد الني اوجا يك مبارز بزرگ وپزشكي است كه از ميان صحرا برخاسته و6كتاب داستان زندگي او وفرزندان واطرافيانش است كه بسيار زيبا وشيرين وعبرت آموز است ..آلني مرد خودساخته وانسان بزرگي است كه برعليه جهل وخرافه ودشمني بين قبايل تركمن برميخيزد وسپس براي صلح وانسانيت وزندگي بهتر همه مردم مبارزه ميكند وسرانجام در همين راه به شهادت ميرسد ..نوشتن كتاب عمري از نويسنده برده وبسيار آموزنده وارزشمند است ..من اينقدر از اين كتاب متاثر شدم كه براي درك بهتر مردم صحرا يك سفر به اينچه برون رفتم ..راستي به روح مرحوم نادر ابراهيمي پديد آورنده اين اثر با ارزش درود ميفرستم وبرايش رحمت ازلي ومغفرت الهي از خداوند منان طلب ميكنم
خوندن درباره اقوام کشورمون رو خیلی دوست دارم. چون تقریبا چیزی ازشون نمیدونم و خوندن راجع بشون اونم با قلم جادویی نادر ابراهیمی لذت بخش بود. بسیار پای این کتاب گریه کردم. غم عمیق و زیبایی داشت. شخصیت ها خیلی خوب پرداخته شده بودن و با وجود زیاد بودنشون تا پایان کتاب هیچ کدوم رو فراموش نکردم. تقریبا سه ماه طول کشید تا این مجموعه رو تموم کردم (بخاطر شرایط فعلی_#کنکور) و باهاش زندگی کردم... اما ای کاش پایان کتاب بهتر نوشته شده بود... کاش نادر ابراهیمی عزیز بیشتر روش وقت گذاشته بود و داستان به این زیبایی رو اینطور تموم نمیکرد.
و من توقع داشتم داستان با سقوط حکومت پهلوی تموم شه! توقع داشتم آلنی مارال تا اون وقت زنده بمونن. بخاطر همینم حس کردم کتاب خیلی بی هدف تموم شد.
This entire review has been hidden because of spoilers.
برای تک تک جلدها ریویوی جداگانه نوشتم اما اینجا خواستم یک ریویوی کلی هم بنویسم محور آتش بدون دود آزادی و آزادگی است. شخصیت دکتر آلنی آق اویلر که مبنای داستان است، در آزادی و آزادگی یکه تاز است و از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند. نادر ابراهیمی برای به تصویر کشاندن بهتر آلنی و ماجراهایش، ابتدا به سراغ ریشه و نسب او میرود. در ابتدای کتاب در ترکمن صحرا و همراه با گالان و سولماز یک ماجرای عاشقانه بی نظیر و درجه 1 را شاهد هستیم و بعد به سراغ فرزند آنان یعنی آق اویلر میرویم و ماجراهای صحرا و درگیری ها و در نهایت اتحاد صحرا اما از جلد 4 به بعد جامعه هدف از یک اوبه و روستا و صحرا به وطن تغییر میکند. آتش بدون دود بهترین نمونه برای این جمله معروف است که اول خودت را اصلاح کن بعد خانواده و بعد جامعه را! و النی دقیقا در این راه قدم میگذارد و جلو میرود آتش بدون دود هویت رمان و داستان ایرانی است. و باید حداکثری ترویج و مطالعه شود
شاید این قهرمان ها نیستند که به دلیل قهرمان بودن ، تن از چنگ مجموعه ای از مخاطرات بیرون می کشند ، بل آنها که به هر دلیل ، تن از چنگ مخاطرات بیرون می کشند "قهرمان" لقب می گیرند . "اتش بدون دود "هیچ کلمه ای نیست که بتونه احساسم به این کتاب رو بیان کنه..
عشق، نفرت، زندگی شخصیت ها: گالان، سولماز، بویان میش، یت میش، قاباغ، آیدین، بیوک اوچی، یازی اوجا و ... یک رمان زیبا و پر کشش که در قبایل ترکمن اتفاق می افتد و به خوبی فرهنگ، اعتقادات و باورهای قبیله های ترکمن و قوانین زندگی در صحرا را به تصویر می کشد. شخصیت و فضا سازی داستان خوب است و به خوبی می توان با شخصیت ها ارتباط برقرار کرد. دیالوگ های بین شخصیت ها نیز جالب و خواندنی است. " آنها که نمی جویند و نمی پرسند و نمی شناسند، خیل کوران را مانند، دلبسته ی بن عصای بیایی؛ و وای اگر آن بینا به راه خویشتن برود نه راهی که کوران را آرزوست؛ و وای اگر آن به ظاهر بینا، خود در معنا کوری باشد که بن عصای بیگانه ای را گرفته باشد ... " " وقتی برای به دست آوردن چیزی، باید آنرا تکدی کنی، همین مساله نشان می دهد که آن چیز، بسیار بی ارزش و بی مصرف است. هر چیزی که ارزش و اعتبار دارد، خودش را از معرکه ی بده و بستان های کثیف دور نگه می دارد. "
بلاشک یکی از قشنگ ترین کتابایی بود که توی عمرم خوندم یا خواهم خوند تلاش برای خدمت- سختی برای خدمت- خدمتی که این روزها و توی این دوره ی سوق دهنده به سمت فردگرایی، به شدت داره فراموش میشه و از یادها میره این کتاب تلنگری بود که یادم بمونه و نره! که یه روزی خدمت هدفم بود
کتاب با خلاصه روایت شکل گیری دو قبیله ترکمن یموت و گوکلان شروع میشه و میرسه به یکه تازیهای یل قبیله یموت، گالان اوجا در ایری بوغوز و داستانهای ترکمن کشی و عاشقیش. این چکیده جلد اول از هفت جلد بود. جلد دوم درباره پسر بزرگ گالان اوجا، آق قویلر، کدخداییش و تلاشهاش برای یکی کردن صحراست. جلد سوم به نوه گالان میرسیم، آلنی، و داستان کمی رنگ و بوی شهری میگیره و از صحرا و چادر ترکمن جدا میشه. از اینجا به بعد خط داستانو توضیح میدهم شاید براتون اسپویل حساب بشه. تا پایان این قسمت شما فکر میکنید که دارید یه رمان درباره زندگی ترکمنا و اسطوره هاشون میخونید در حالیکه تمام سه جلد اول مقدمهای بوده برای معرفی آلنی اوجا و همسرش مارال که تبدیل میشن به دوتا از مبارزان اصلی علیه حکومت پهلوی. از جلد چهارم کتاب به صورت جدی حالت سیاسی به خودش میگیره و برای خوانندهای که اومده سراغ یه رمان بلند ممکنه کسالتآور بشه اما تو جلد پنجم تقریبا جبران میشه و باز حال و هوای صحرا به داستان برمیگرده. کتاب ششم به طور کلی از قالب رمان خارح میشه و به خواننده این حسو میده که داره یه کتاب تاریخی در مورد وقایع منتهی به انقلاب ۵۷ رو میخونه و حتی دیالوگا کمتر میشن و ابراهیمی به صورت مستقیم خواننده رو خطاب قرار میده و کتاب آخرم بیشتر صرف جمع بندی سرنوشت شخصیتها، کشته شدنا، شکنجه و اینجور وقایع میشه. به گفته نویسنده، این کتاب کاملا مبتنی بر واقعیت نیست، بعضی از شخصیتای منفی که به دست انقلابیون ترور میشن موقع اتمام کتاب زنده بودن، اسامی مکان ها و تاریخ ها دست کاری شده و تغییرات این شکلی اما شاکله داستان واقعیه. یکی از برجسته ترین ویژگیهای قلم ابراهیمی تو این کتاب توصیفهای طولانی و شاعرانس که گهگاه تو متن بهشون میرسید، مثلا صفحهای که به توصیف مفهوم غم اختصاص میده. بعد از مدتها این اولین کتابی بود که وقتی شروع به خوندنش میکردم دلم نمیخواست زمینش بذارم تا جایی که یه شب ۲۶۰ صفحشو یه سره خوندم. بعد از هری پاتر که تو نوجوانی خوندم این بهتری�� تجربه رمان بلندم بود.
Last night i finished reading of "fire without smoke". I had to speak with someone about it. The ending of the story(we have to say the reality!) was so painful. Especially the way that bastards executed Allni without any official trial and execution process. It wasn't execution, it was slaughter...It was ruthless and heartbreaking. And the way the book got finished, just after the Maral's death...i shocked and froze for several minutes. It was unbelievable. Somehow i think she wanted to be killed. She couldn't tolerate living without Allni. But she didn't want to get killed without any purpose. Allni and Maral could live in Europe all of their lives as scientists. Maybe if i had their situation I would choose that kind of of living. But that's the difference between Allni and the others. Do you know what was the most painful reality of this book? No It wasn't tragic death of Allni and Maral. For me The most painful reality was that i didn't hear the story about these wonderful persons in my entire life... if i hadn't chosen to read this masterpiece, i wouldn't have known them at all. They sacrificed their valuable lives and their innocent children for this country and it's people but we don't know anything about them. We didn't have just a mention of these persons in our entire damn education. It's disgusting that we know all of the Arab's history but not ours. I have to speak about poor innocent Arta.He got executed while he desperately wanted to live in this world and experience falling in love... I think this was the most heartbreaking reality of this book...
اخرين جلدشو گم كردم و نتونستم بخونم يعني گم نكردم دادمش به امين اون گمش كرد شايد همونطوري كه عادت داشت شعر هايي رو كه نوشته بسوزونه اون رو هم سوزوندش به نظرم همه اون چيز هايي رو كه دوستشون داره ميسوزونه بچه شريه :-D
با اینکه کتاب طولانیه اما کشش داره و جذابه. داستانها از پی هم خوب دوخته شدن و تیکه پاره به نظر نمیان. نثر و ادبیات حماسی کتاب گاهی توی ذوق میزنه اما در کل به خاطر لحن شاعرانه کتاب میشه ازش چشم پوشی کرد.
گویا پیر شدهام برای شاعرانگیها و آرمانپردازیهای نادر ابراهیمی. جلد اول تازگیهایی داشت، ولی بعد آلنی و مارال همان گیلهمرد و عسل بودند، همان ملا محمد صدر و همسرش، با همان نحوهی حرف زدن، با همان منطق جدلی، با همان آرمانها، با همان عاقبت حتا.
▪آمده ایم تا یک بار دیگر این گُل را ببوییم شاید عِطرش را با خود به قلب خاک ببریم... -مارال بعد از ۱۶ روز بالاخره این مجموعه هم به پایان رسید ولی پایانی بود برای چند نسل که پایه های آغاز نسل های بعدی را بنا کردند. ماجرای کتاب ، ما را به ۱۵۰ سال قبل می بَرَد ، شاید هم قبل تر ، تا برای فهم اتفاقاتی که در آینده ی این کتاب و گذشته ی ما رخ می دهد ریشه های قوی تری را نشانمان دهد مارا می بَرَد به شکل گیری دو قوم یموت و گوکلان ، به چند دسته شدن ترکمن ، به اختلافاتی که به مرور و با وقایع مختلف بهشان دامن زده شد و به حوادثی که شاید در اوج نزاع ، همبستگی دوباره ی ترکمن را زمینه سازی کرد. تا اینکه بعد از دو نسل شخصیت اصلی داستان آلِنی آق اویلر به پیروی از حرف پدرش شروع به هنجار شکنی میکند... داستانِ شجاعت و تصمیم گیری و حرکت مردمانیه که در عصر پیروی از تصمیم های دیگران بودند. یک حرف ، یک حرکت ، یک هنجار شکنی دومینو وار منجر به حرکات بزرگ تر شد. ۷ کتاب طی ۳۰ سال پرداخته شد و به خوبی رشد شخصیت ها را نشانمان داد ، نه اینکه خیلی غیرواقعی و رویایی قهرمانانی بسازَد که هیچ گونه خطایی مرتکب نشدند ، نه! هر شخصیت بارها خودش را زیر سوال برد و بار ها به چالش کشیده شد و این باور قلبی و حمایتِ هم باورانش بود که حرکتِ رو به جلوی هرکدامشان را با معیارهای خودشان ممکن کرد. و این را نباید فراموش کنیم که حرکتِ رو به جلوی یک نفر می تواند در نگاه دیگری ، عقبگردی بیش نباشد. ۷ کتاب و چند نسل دل سوخته ی جوانان و پیران این کتاب را شاهد بودیم تا بگویند آدم به "امید" زنده است و برای رسیدن به آن دنیای بهتری که تصورش را می کند باید حرکت کند ، باید تفکر کند ، باید پرورش دهد ، باید خودش را از ظرف زمانِ حال خارج کند و زندگی و آدم ها را معطوف به تمام زمان ها و مکان ها کند و باید عاشق باشد... ۷ کتاب بود و گویی نصف صفحه بیشتر نبود ... دلم نمیخواست تمام شود. نمیخواستم این حماسه و این همه درد تمام شود. ولی آدم ها می آیند و میروند و چیزی که باقی می ماند اثر کارهاییست که در زندگانیشان انجام داده اند... بنابراین باید با ایشان خداحافظی کنیم و جایی را برای یادشان در قلب و ذهنمان قرار دهیم. از دل سوخته ی جوانان و پیران گفتم از دل سوخته ی خودم هم بگویم که هر جوانی که در این راه ، با قصه وداع میکرد تکه ای از قلب مرا هم با خود میبرد... ▪برای خانه سوخته ، باز ، شاید بشود خانه یی بنا کرد . دل سوخته را بگو چه کنیم؟ این کتاب پر بود از هیجان و احساس ، از غم و شادی و، خنده و صمیمیت و البته نفرت. غم از دست دادن همگان به کناری ، نامه ی جان سوز آرتا هم به کناری:( "اگر این نامه به دستت رسید ، از ته قلبت برایم گریه کن ، و به آلنی بگو که از ته قلبش برایم گریه کند ؛ چرا که من ، هنوز ، حتی یک لحظه هم به خاطر خودم زندگی نکرده ام ؛ امّا همیشه آرزوی این کار را داشتم." ▪دست در مقابل دست چشم در برابر چشم تن در برابر تن اما نه دل در برابر دل چرا که دشمنان ما هرگز قلبی نداشته اند تا ما بتوانیم در مقابل قلب های شکسته ی خود قلب هایشان را بشکنیم... مارال آق اویلر پ.ن: در انتها باید بگویم یکی از ارزشمند ترین مجموعه هایی است که با ارزش ترین زمان را به خواندنش سپری کردم و کل این بازه را در با ارزش ترین خاطراتم ذخیره خواهم کرد. -ا.ب
واقعا این کتاب یه شاهکاره از نویسنده بزرگوار آقای نادر ابراهیمی. اولش که شروع به خوندن کتاب کرده بودم ، هیچ وقت فک نمیکردم طوری پیش بره که دلم بخواد هر کلمه از این کتاب رو مثل جرعه جرعه از یه نوشیدنی گوارا، بنوشم!! ۷ جلد کتاب که هر چی بیشتر میخونی، تشنه تر میشی که ادامه اش بدی... چقدر قشنگ روند داستانی رو از نحوه زندگی و اختلافات بین ترکمنها شروع میکنه و در همین حین، جنبه تاریخی اون دوران و دوران بعد از اون رو پیش میکشه و به زیبایی تمام نقل میکنه. طوری که انگار تاریخ اون دوران و رنج مردم رو با تمام وجودت درک میکنی... واقعا لذت بردم...میشه گفت ترکیبی از یه رمان ماجراجویانه، عاشقانههای آرام و تاریخ دوران هست. اگر نخوندین حتما تهیه اش کنید و بخونید.
یک ستاره هم برای این کتاب زیاد است، برای اثبات جنایات پهلویها اینقدر سند و مدرک به قدر کفایت حتا بیشتر وجود دارد که نیازی به نوشتن دروغ و بزرگنمایی نبود. بزرگنماییِ رنج، بیحرمتی به سنت مبارزه است. پینوشت: شما با نویسندهای طرف هستید که از عقدههای جنسی و بیماریِ سادیسم رنج میبرد.