به یقین کرشمه خسروانی – یا مخالف بیداد به طرز همایون – را میتوان از شاهکارهای سیدمهدی شجاعی دانست. به چند جهت: اول: موضوع. کرشمه خسروانی نمایشنامهای است که به یکی از کرامات حضرت حسین میپردازد. از اتاق یزید و کاخ معاویه شروع میشود تا خانه زینب و بیابانی که حضرت حسین (ع) مردانگی غریبی را تصویر میکنند. داستان برگرفته از روایات است، اما پرداختش به طرز غریبی منحصر به فرد است. دوم نوع نگاه نویسنده به شخصیتها و وقایع. شجاعی در این اثر چنان ظریف و دقیق حیلههای کثیف معاویه و عنادش با پیامبر را به تحریر میآورد که خواننده پی هر فصل متعجب میماند. شرح وقایع و شخصیتها تحمیلی نیست و در مسیر منطقی درام شکل میگیرد. سوم دیالوگنویسی که فاخر است و سنگین اما به دور از مصنوعنویسی. چهارم نامگذاری کتاب و فصول که هوشمندانه بر اساس دستگاههای موسیقی ایرانی با حس و حال همان دستگاه و گوشهها گذاشته شده. نام فصلها یک دستگاه است و نام پردهها نام گوشهای از آن دستگاه. در این کتاب میخوانیم: هیچچیز به اندازه چشمانتظاری توانفرسا و طاقتسوز نیست. آن هم انتظار مسافری که هیچ زمانی را برای آمدنش معین نکرده باشد. اگر بدانی که یک روز صبح… در باقی اوقات شبانهروز کمی آرام و قرار میگیری. اگر گفته باشد صلاه ظهر، بقیه نمازهایت را با حضور قلب میخوانی. اگر شنیده باشی که گرگ و میش غروب، از انتهای یک غروب تا ابتدای غروب دیگر، به هزار مار غیر از انتظار میرسی… انتظار! انتظار! انتظار! چه میشد اگر خدا تو را نمیآفرید؟
سیدمهدی شجاعی در شهریور ماه سال ۱۳۳۹ در تهران به دنیا آمد. در سال ۱۳۵۶ پس از اخذ دیپلم ریاضی، به دانشکده هنرهای دراماتیک وارد شد و در رشته ادبیات دراماتیک به ادامه تحصیل پرداخت. همزمان، به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت و پس از چند سال تحصیل در رشته علوم سیاسی، پیش از اخذ مدرک کارشناسی، آنرا رها کرد و بهطور جدی کار نوشتن را در قالبهای مختلف ادبی ادامه داد.
حوالی سالهای ۵۸ و ۵۹ یعنی حدود ۲۰ سالگی، اولین آثار او چه در مطبوعات و چه در قالب کتاب منتشر شدند.
حدود هشت سال مسؤولیت صفحههای فرهنگی و هنری روزنامه جمهوری اسلامی و سردبیری ماهنامه صحیفه را به عهده داشت. سالهای متمادی مسؤولیت سردبیری مجله رشد جوان را برعهده داشت و همزمان در سمت مدیر انتشارات برگ به انتشار حدود ۳۰۰ کتاب از نویسندگان و هنرمندان و محققان کشور همت گماشت.
شجاعی سردبیر و مدیر مسوول ماهنامهٔ نیستان بود. که از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۷ منتشر شد. داستان کوتاهی که با عنوان «پارک دانشجو» در شمارهٔ ۱۲ مجلهٔ نیستان به چاپ رساند، مشکلات قانونیای از سوی دانشگاه آزاد اسلامی برای وی و مجلهاش بوجود آورد. همچنین پس از چاپ سلسله مطالبی طنز در نقد مکاتب فمنیستی، علی رغم شکایت دادستان وقت (اقای رازینی) و تبرئه ایشان، در اعتراض به شرایط موجود، خود از انتشار نیستان خودداری کرد.
مسؤولیت داوری چند دوره از جشنواره فیلم فجر، جشنواره تئاتر فجر، جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان و جشنواره مطبوعات از فعالیتهای هنری و فرهنگی او طی سالهای ۶۵ تا ۷۵ بهشمار میروند.
اگرچه رشته تحصیلیاش ادبیات نمایشی بوده و چند نمایشنامه هم به دست چاپ سپرده، اما بیشتر بر روی داستاننویسی متمرکز شده و مجموعههایی از داستانهای کوتاه و بلند مانند «سانتاماریا» و «غیر قابل چاپ» را منتشر کرده است.
از دیگر آثار هنری سید مهدی شجاعی، قطعههای ادبی اوست که در قالب چند کتاب به بازار نشر روانه شدهاند.
فیلمنامههای «بدوک»، «دیروز بارانی» و «پدر» کارهای سینمایی مشترک او با مجید مجیدی هستند و فیلمنامه «چشم خفاش» و «قلعه دبا» کارهای سینمایی مشترک او با بهزاد بهزادپور. از دیگر فیلمنامههای سیدمهدی شجاعی، میتوان به «کمین» و «آخرین آبادی» اشاره کرد که توسط کانون پرورش فکری کودکان ساخته شدهاند.
همچنین کتابهای «کشتی پهلو گرفته»، «پدر، عشق و پسر»، «آفتاب در حجاب»، «از دیار حبیب»، «شکوای سبز»، «خدا کند تو بیایی» و «دست دعا، چشم امید» حاصل تجربههای او در زمینه ادبیات مذهبی هستند.
به صورت جدی و مستمر نیز به ادبیات کودک و نوجوان اشتغل دارد.
نمايشنامه ای با محوریت ماجرای تلاش معاویه برای تصاحب زنی برای پسرش یزید در طول این نمایشنامه به خوبی خط فکری معاویه و اطرافیانش چون ابوهریره نشان داده شده
انجام بسیاری از امور٬ توسط حکومت یا قدرت٬ نه صلاح است و نه شدنی . ولی انجام همان امور توسط حاکمزادگان یا منسوبین به قدرت٬ سهلترین کار ممکن است. از سوی دیگر حاکمزادگان یا افراد وابسته به قدرت٬ میتوانند بلایی بر سر حاکم و حکومت بیاورند که مقتدرترین دشمنان حکومت نمیتوانند.
کرشمهی خسروانی نمایشنامهای نه چندان قویست که در پس داستان سادهش٬ سید مهدی شجاعی ساختار قدرت و رفتار مردم را نقد کردهست.
اگر تا به حال این شبهه رو شنیده باشید که یزید و حسین بر سر یک زن زیبا با هم جنگ کردند در کربلا... این نمایشنامه خوراک این ماجراس برای فهمیدن اصل و اساس ماجرا و رفع شبهه
کل داستان برام یک حالت سمبلیک و نمادین دارد. اینکه یک تصویر مشخص و کاملا سفید از آدم خوب قصه و یک تصویر کاملا سیاه از آدم بد قصه میدهی. این باعث میشود داستان هرچقدر هم که جذاب و خواندنی روایت شده باشد، اما تهش به قسمت باور و تاثیرگذاری خواننده راهی پیدا نکند. این اتفاق دقیقا در روایتهای تصویری هم رخ میدهد. در سریالهای مذهبی که دشمن را آدمهای خنگ، حلیه گر و... نمایش میدهد.
خواندن این نوع از کتابها دید آدمو نسبت به دشمنان دین و تلاشهای بی وقفه شون برای ضربه زدن به دین آشکار می کنه. کتاب نقش ائمه در احیای دین رو خونده بودم و با بعضی از رذالت های سپاه دشمن آشنا شده بودم ولی تو این کتاب به وضوح چیزهایی رو دیدم که حتی در تصورم هم نمی گنجید.متشکرم از آقای شجاعی با این نوشتار قوی، جذاب و زیبا انشالله برای همیشه در پناه حق و در راه حق باشن
پیش از خواندن گمان نمیکردم لذتش را ببرم! اما آنچه در این نمایشنامه همه حواسم را پرتِ خودش میکرد، ذهن زیرک نویسنده در پردازش شخصیتها و دیالوگهاشان بود. هرکسی جای دقیق خودش نشسته و الگوی رفتاری خودش و ادبیات منحصر به خودش را دارد. زیرکی معاویه و جاعل حدیث معروفش هم هردو به طرزی هوشمندانه روایت شده است.
من فک میکنم سید مهدی شجاعی از اون دسته نویسنده هاست که میشه کتاباش بصورت سیر مطالعاتی خوند و پشیمون نشد ... این کتاب هم یکی از کتاب خوبای شجاعیه که دو ساعته میشه خوندش و لذتش برد (:
داستان كه خيلى جالب بود و كشش داشت. نحوه ى بيان داستان(به صورت نمايش نامه) هم خيلى جالب بود. مخصوصا قسمت هايى كه با درون مايه ى طنز بيان شده بود كه به نظرم امضاى خود نويسنده است و خيلى دل نشينه. ( قصر معاويه و صحبت با ابوهريره و…) نثر نويسنده مثل هميشههههه فوق العاده است . پايان بندى هم كه خيلى قشنگ و فوق العاده بود و هر چى كه به پايان كتاب نزديك مى شديم كتاب به اوج خودش نزديك تر مى شد. در كل كتاب خوبى بود و دوستش داشتم ولى نميدونم چرا نميتونم به امتياز بالا فكر كنم بى شك اگه بفهمم چه چيزى پشت اين حسم هست خوشحال مى شم ولى هنوز كشفش نكردم ! از متن كتاب : 🌱"آيه ى ٨ سوره ى مائده: مبادا كه زشتى رفتار كسان، سبب شود كه شما از مسير انصاف و عدالت، فاصله بگيريد . منصفانه و عادلانه رفتار كنيد كه با تقوى سازگار تر است."✨ و خود خدا مى دونه كه چقدر این کار برای من سخته 🤦🏻♀️
این کتاب داستان یکی از مهربانی های امام حسین علیه السلام رو به زبان نمایشنامه برای ما تعریف می کنه . هرچند که خیلی قالب های ژانر رو رعایت نکرده ولی داستان قشنگیه . ارزش خوندن داره .