مهدی آذر یزدی نویسنده معروف داستانهای كودكان بسال 1300 در خرمشاه حومه یزد متولد شد . در ۱۳۲۲ به تهران آمد و مقیم تهران گردید . تحصیلات او بیشتر در حوزه های علمی و دینی قدیم انجام شده است . قبل از آنكه به كار نگارش داستانهای كودكان به پردازد ، به مشاغل گوناگون و از جمله عكاسی و كتابفروشی اشتغال داشته است .
وی از سال ۱۳۳۶ با توجه به زمینه و مطالعات وسیع قبلی اش شروع به نوشتن داستانهای گوناگون برای كودكان نمود . وی با انتخاب سبك بخصوصی در تهیه و نگارش داستانهایش بصورت یكی از نویسندگان ورزیده و مطلع داستانهای كودكان در ادبیات معاصر ایران در آمده است . مجموعه ی ۱۰ داستان، شامل: خیر و شر؛ حق و ناحق؛ ده حکایت؛ و....
مهدی آذر یزدی (زادهٔ ۲۷ اسفند ۱۳۰۰ در یزد - ۱۸ تیر ۱۳۸۸) نویسندهٔ کودک و نوجوان اهل محله خرمشاه یزد در ایران بود. او هرگز ازدواج نکرد و هیچگاه به کار دولتی مشغول نشد. در واقع، تنها لذت زندگیاش، کتاب خواندن بود. او اولین نویسندهای است که در ایران به فکر نوشتن داستان برای کودکان و نوجوانان افتاد. به همین دلیل است که عنوان «پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران» را به او دادهاند.همچنین به خاطر آثار ارزشمند او در حوزه کتاب کودک، روز درگذشت او به نام روز ملی ادبیات کودک و نوجوان نامگذاری شدهاست.
معروفترین اثر او مجموعهٔ «قصههای خوب برای بچههای خوب» نام دارد که جایزهٔ یونسکو را برای او به ارمغان آورده
از همون اول با خواب شب مشکل داشتم ولی خب ساعت خواب یکی از قانونهای سفت و سخت خونه بود که تخطی ازش برای من ممکن نبود؛ هرشب هر چی به ساعت 9 نزدیکتر میشدیم من بداخلاقتر و کلافهتر میشدم، راهحل مامان برای خنثی کردن اون بدخلقیا، فرستادنم به اتاق بود که یک داستان برای قبل از خوابم انتخاب کنم تا بیاد و برام بخونه، تعداد کتابهایی که اون زمان تو خونه داشتیم که مناسب سن من باشه زیاد نبود و قطورترینش همین مجموعه بود که دقیقا علت علاقه وافر من بهش هم همین قطرش بود حس خفن بودن خاصی بهم میداد، اون سالها از اونجایی که خوندن بلد نبودم باهاش شبیه دیوان حافظ برخورد میکردم چشمام و میبستم و اتفاقی بازش میکردم و میگذاشتم کنار تخت و تا زمانیکه مامان بیاد دونه دونه داستانهای احتمالی رو تو ذهنم مرور میکردم
علت 5 ستارهای که بهش دادم حس خوبیه که همراه خودش داره
من عاشق مجموعه شعرهاي اين كتابم كه در قالب مناظره نوشته شدن. انقدر اين مناظره ها قشنگن كه من هنوزم بعضي وقتا ميخونمشون. توصيه ميكنم "خودنويس و مداد"ش رو حتما بخونيد.
من وقتی کودک بودم این کتاب رو خوندم. اون زمان کتاب رو دوست داشتم چون برای کودک بسیار دلپذیر و سرگرم کننده بود. اما وقتی بزرگتر شدم فهمیدم که این کتاب به شدت سیاه و سفید نوشته شده و دائم انسانها رو به دو گروه «خیر» و «شر» یا «خوب» و «بد» تقسیم میکنه و از این جهت نمیتونم این کتاب رو توصیه کنم.
اولین داستان بلندی که خوندم، داستان «بچهی آدم» این کتاب بود. که مرحوم مهدی آذریزدی، به چه شیوایی و زیبایی از داستان «حی بن یقظان» سعدی (اگر اشتباه نکنم) برگردانده بود. آن زمان من هشت سال داشتم :-)