Jump to ratings and reviews
Rate this book

کتاب ویران

Rate this book

171 pages, Paperback

First published January 1, 2010

17 people are currently reading
213 people want to read

About the author

ابوتراب خسروی

14 books173 followers
ابوتراب خسروی در سال ۱۳۳۵ در شهر فسا متولد شده‌است. پدر وی نظامی بود و به همین دلیل او در سال‌های جوانی در شهرهای مختلف ایران زندگی کرده بود. در سال‌های ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹ در دبیرستانی در اصفهان درس می‌خواند و شاگرد هوشنگ گلشیری نویسنده ایرانی بوده‌است

او لیسانس آموزش ابتدایی دارد. وی سال‌ها در شهر شیراز به کودکان عقب‌مانده ذهنی آموزش می‌داد. در حال حاضر او بازنشسته شده‌است و در شیراز زندگی می‌کند. خسروی متأهل است و سه فرزند دارد

آثار ابوتراب خسروی با مضامینی گاها سوررئال، با تکیه بر ویژگیهای رمان‌های پست مدرن قابلیت کنکاش دارد.او مثل هیچ‌کس نمی‌نویسد و بر ادبیات کهن احاطه دارد

در آثار خسروی زبان ویژه‌یی را که تمایل به باستان گرایی، کهن الگویی و بازگشت به زبان متون مقدس دارد، می‌بینیم. گفت وگوی متن‌های گوناگون و بینامتنیت در آثار خسروی دیده می‌شود. نوشته‌های خسروی بوی رویا و اسطوره می‌دهند و به همین دلیل همه زمانی و همه مکانی اند. زمان در این آثار می‌شکند. آثار خسروی انسان را به درنگ، اندیشیدن و استغراق در واژه‌ها دعوت می‌کند. موضوعاتی مثل هستی، مرگ، عشق و انسان که با استحاله‌های پی در پی در آثار وی وجود دارند از موضوعات اصلی کارهای اوست

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
44 (18%)
4 stars
82 (34%)
3 stars
79 (32%)
2 stars
24 (10%)
1 star
11 (4%)
Displaying 1 - 30 of 44 reviews
Profile Image for Gypsy.
433 reviews711 followers
July 22, 2019

سر بعضی داستان‌ها احساس نکردم داستانه. یه‌کم طول کشید تا مجموعه منو گرفت. اولین کاری بود که از ابوتراب خسروی می‌خوندم و به‌عنوان یه نمونۀ موفق از نثر بهم معرفی شده بود این نویسنده. ولی همیشه دوست داشتم کارهاش رو بخونم. سخته درباره‌ش نظر بدم، دوست دارم یه بار دیگه هم بخونمش. دو سه تا داستانش واقعاً خوب بودن ولی بقیه خیلی برام معمولی بودن. اصلاً الان منصفانه نیست اینطوری نظر بدم، یه بار دیگه خواهم خوند و بهتر می‌آم می‌نویسم.
Profile Image for Saman.
1,166 reviews1,073 followers
Read
June 1, 2015
اگر بخواهیم از بین داستان‌های کوتاه منتشر شده پس از انقلاب معاصر ایران، فهرستی از بیست داستان برتر که تمام ویژگی‌های یک داستان ماندگار را داشته باشند انتخاب بکنیم، بدون هیچ‌گونه شک و شبهه‌ای در این فهرست (ابوتراب خسروی) با دو داستان حضور خواهد داشت

مرثیه برای ژاله و قاتلش
دیوان سومنات

اوج قدرت و تبحر داستان‌نویسی (خسروی) را می‌توان در این دو داستان مشاهده کرد. به معنای واقعی کلمه، همه عناصر داستانش بکر و منحصر به فرد هستند

رمان دیگری نیز دارد که در بین بهترین‌ رمان‌های ادبیات معاصر قرار می‌گیرد و در آن، به تمامی قدرت نویسندگی خویش را به کار برده است. درست حدس زدید: اسفار کاتبان

آقای (خسروی) در آخرین مجموعه داستان خویش تکرار داستان‌های پیشین خود را کرده است؛ بدون این‌که چیزی به آن‌ها اضافه کند. فضاها همان فضاها هستند. زبان روایت، کاراکترها، پی‌رنگ‌ها، گفتگوها و همه همه تکرار آن‌چه پیش‌تر نوشته بود هستند

دو داستان از این مجموعه یکی (داستان ویران) و نام دیگری را خاطرم نیست، یازده سال پیش در شماره‌های ابتدایی مجله‌ی ( عصر پنج‌شنبه) خواندم و بدون هیچ‌گونه تغییری در این کتاب آورده شده و یک داستان دیگر را نیز پیش‌تر در مجموعه داستان (راویان) چاپ کرده بودند
Profile Image for Aylar Bahrami.
20 reviews37 followers
June 21, 2016
هرچی بیشتر از ابوتراب خسروی میخونم بیشتر بهم ثابت میشه که داستان کوتاه نویس فوق العاده ای هستن که هیچ کس مثل ایشون نیست توو داستان کوتاه
Profile Image for Somayeh.
226 reviews40 followers
October 13, 2014
همه‌چیز را باید ویران کرد, همه‌ی آن لحظه‌ها و تو را که از قاب پنجره به پرچین آن حیاط درندشت نگاه می‌کنی. و سعید سپهر را که در کنارت نشسته است و اسبی که به افرا بسته شده و سر به‌سوی آسمان شیهه می‌کشد و کبوترانی که روی پرچین بال بال می‌زنند. باید آسمان و آن اسب و شیهه‌ها و کبوترها و بال بال‌هایشان را ویران کرد. حتی لبخندی را که من بر لب‌هایت نوشته‌ام و برق شادی را که من در چشمانت نوشته‌ام را, هر چند که آن لبخند و برق شادی در صورتت غایب بودند. پیکرهایی را که در برابرتان پیچ‌وتاب می‌خوردند باید ویران کرد و صدای سازها را ...

(بخشی از متن داستان ویران)
Profile Image for Hossein Shirzadi.
27 reviews1 follower
June 1, 2016
دوازدهم خرداد 1395 تمام شد. حیران شدم. قدرت و تسلط ابوتراب در بازی با کلمات حیرت آور است. داستان آخر، به نام ویران، عجیب و غریب بود، داستان رویا یا کابوس تکان دهنده بود. کاش می شد این مرد نازنین را دید و پرسید که در پس آن چهره مهربان چه در سر دارد که حاصلش می شود این دور از دسترس‌ترین دنیای کلمات؟ حالا از ابوتراب تقریباً هر آنچه چاپ شده را خوانده ام الا ملکان عذاب. بدون تردید انتخاب دشواری برایم خواهد بود اگر بخواهم میان ویران و دیوان سومنات یکی را انتخاب کنم. تنها اینکه باشد و بماند ابوتراب، تا بخوانیمش تا زندگیش کنیم. تا با کلماتش مسحور شویم. خیال کنیم. خیال بخوانیم. خیال ببینیم.
Profile Image for Panthea.
106 reviews37 followers
November 21, 2015
بارالها!
عمرِ ابوتراب خسروی دراز و قلمش پرکار و رهروانش بسیار و کتبش در جوارِ ما باد.
الهی آمین :)
Profile Image for Mohammad Mirzaali.
505 reviews113 followers
August 22, 2019
در بین آثار نویسندگان ایرانی تا به حال نثری چنین پرصلابت و دل‌ربا ندیده بودم. ابوتراب خسروی نویسنده‌ی خوبی ست؛ نوعی «بی‌زمانی» خلق می‌کند، بلد است قصه بگوید، و البته از قالب‌‌های «واقعیت» فراتر رود. درنتیجه داستان‌های کتاب اغلب رآلیستی–جادویی می‌شوند، یا مثلا داستان آخری، «داستان ویران»، از این نظر جالب توجه است که نویسنده با جسارت، با شخصیت داستانش تعامل می‌کند و از مرزهای کلاسیک روایت می‌گذرد
Profile Image for Ali Khosravi.
63 reviews20 followers
October 26, 2020
موضوع اصلی همه داستان های کتاب به جز داستان آموزگار؛ فقدان؛ مرگ و نیستی و پوچی است. با خواندن "یک داستان عاشقانه" اندوه بزرگی به قلبم هجوم آورد.. بعضی از داستان ها بیشتر شبیه اوهام و هذیان بود. تنها داستانی که به دلم نشست داستان قاصد بود، شاید به خاطر شباهتش به داستانهای موراکامی
اگر زمینه افسردگی دارید توصیه میکنم این کتاب رو نخونید. اگر هم خوندید خیلی در داستان ها غرق نشید.
Profile Image for Razieh mehdizadeh.
369 reviews77 followers
September 24, 2019
سلام بر ابوتراب و جان کلامش
.
به چهار قصه باید تعظیم کرد در این کتاب
. داستان تفریق خاک. اموزگار. یک داستان عاشقانه. داستان ویران.
.
و حیرت همیشگی در برابر واژگان او که جان در بدن نماند.
.
داستان پیک نیک. مرثیه باد. قاصد و رویا و کابوس در مراتب پایین تر قرار می گیرند.
.
"پدر با ان ها انس دارد و در آنجا بیتوته می کند."
.
"متفق القول" "اغبار" "شمایل هرزه گرد" "عاصی" "فوج" "عورت نمایی که گویا شیطان رجیم را هم منزجر می کند."
.
"علی الصول"
"مماشات"
"تبانی می کند و توطیه می چیند."
"تحت الحفظ"
"نظم و نسق"
"جز ماترک خاندان هستند."
"اعوان و انصار"
"ماکولات"
"بغضی در گلویش آماس کرده."
"روی تل خاک می ریزد."
"صدای هقه ای در گلویش مانده"
"شمایل ناسور"
"آن ها با هم خو می کنند."
"هرجایی از باغ فصلی ست."
"تن عاصی"
"آونگ"
"هاله ی کهربایی"
"ان ها که از مهلکه ی جسم گریخته اند."
"مثل انحنای شاخه های تاک"
برگ های پنجه ای و ساقک های پیچ"
"حتما از مستی ست که ضمیر فاعل بین من که نویسنده ام و او که قربانی ست جا به جا می شود."
"ابریق ها" "زفاف های عتیق"
.
قاصد داستان خواهرشان ناهید که گم شده است و زنی که رازها را می خواند و هزار قاصد دارد که می تواند به گوشه های دنیا بفرستد و وجب به وجب دنبالش بگردند."
.
یک داستان عاشقانه یکی از داستان های حیرت آور مجموعه است.
.
"تا حداقل حضور او در حدفاصل کلمات احساس شود."
.
"نویسنده ای که برای اولین بار داستان عاشقانه ای می نویسد عاشقی را می ماند که کمی حاضر است و کمی غایب"
.
بعد از سی سال جنازه ی عاشق را می آورند و قیافه اش تغییر شکل داده بود.
.
"شاید اصرار عمو در ان گفت و گوی تلفنی که گفته بود پسرجان عاشقانه بنویس وصیتی بود بر نوشتن این داستان."
.
"سال ها که از مرگ کسی بگذرد دیگر هیچ کس گریه نمی کند و طوری از گذشته صحبت می کند انگار در سفر است، انگار در شهر ناشناسی ست که امکان ارتباط با آنجا نیست."
.
داستان اموزگار از آن داستان های خاص که حول محور راز و فسون و کلمه می چرخد.
.
"به همین دلیل لهجه ی موروثی صدای اجدادش را از یاد برده بود و به گلوگاهش راهی نداشت."
.
"تنها یک بار در سال های دور درویشی را به حوالی انجا می رساند که گفته نشانی انجا را در تذکره های قدیمی پیدا کرده که مردمی نیمه وحشی دارد و تصمیم گرفته به عنوان سالک راه حق به آنجا برود و مثل آموزگاری صدای آن ها را مهیای گفتن کلمه الحق کند."
.
"گویا از کرامات پدر این بوده که به محض ورود خطابه اش را به همان زبان ماقبل از باستان ان ها می گوید."
.
"کلمات ملفوظ را در گویشان نشا می کرده."
.
"هیچ تنابنده ای ترجمان زبان ما برای گفت و گو با طایفه ی انسان نخواهد بود."
.
"گویا ان هد هد قبل از اینکه به کسوت انسان دربیاید، عاشق ان کنیز بوده و انگیزه ی اصلی به کسوت انسان درامدنش وصال معشوق بوده است."
.
و داستان ویران
عاشقانه ای که انگار ادامه ی اسفار کاتبان است.
.
"فارغ از داستان در شکلی که نوشته بودمت پیر می شدی."
.
"چه تقدیر شومی برایت نوشته شده بود که حامل چشم های خاکستری شروری از نسل اجدادی شرور باشی. زنانگی مکتوب تو"
.
"طرح پیکرت را فرو بریزم و با هییتی جدید بنویسمت."
.
"بوسه را بر لب هایت می نوشتم"
.
"بعد من نوشتم که شب می شود و شب شد."
.
"صدای تپش قلب سعید را می نوشتم."
.
"تو به او خو کرده بودی. این آسان نبود. آسان نیست که من بنویسم که تو به او خو کرده ای."
.
"و فوج کلمات تن کودکان چشم خاکستری که بر صفحات کاغذ سفید به دنیا اوردی، قد کشیدند و در ویرانه های داستان سرگردان اند."
.
"اتوبوسی که تو را در این جمله به سفر می برد، مستهلک است."
.
"جیپی از انتهای جمله می آید و جلوی پای تو ترمز می کند."
.
"کلمات جسد کوچک تو در متن نقره ای حوض پراکنده می شوند."
.
تو در برابر نویسنده بنشینی و نویسنده نه با صدایی از جنس کلمات که با صدایی از جنس صدا که هوا را مرتعش می کند به تو بگوید" به بزرخ داستان ها نرو و در کنارم بمان. با تو من هیچ زن دیگری را نخواهم نوشت. برای همین است که حرف های تن تو را در آب و هوا جست و جو می کنم."
.
با نوشتن جمله آخر چشم هایم دوباره و هزار باره خیس شد... آه از این داستان و این جمله...
Profile Image for محمد یوسفی‌شیرازی.
Author 5 books208 followers
August 5, 2016
این کتاب را از آخر به اول باید خواند. خود من یک‌بار شروع کردم به خواندن آن از ابتدا. یکی دو داستان اولی، مخصوصاً داستان دوم، بدجوری توی ذوقم زد. درازگویی‌های خسته‌کننده‌ای داشت و مخاطب را با خود هم‌راه نمی‌کرد. بعدها که بیش‌تر با ابوتراب خسروی و آثارش آشنا شدم، باز به‌سراغ این کتاب آمدم. آن دو داستان اول را که رد کردم، ماهیت داستان‌ها به‌کلی دگرگون شد و همگی برایم خواندنی شدند.
به‌طورکلی، ابوتراب خسروی در داستان‌هایش با نوعی پست‌مدرنیسم درگیر است. متن‌شدگی و اهمیت‌یافتن واژه‌ها، جمله‌ها، شخصیت‌های داستان، موقعیت‌های داستانی و واقعیت‌های داستانی درمقابل دنیای بیرون و واقعیت واقعی نکته‌ای است که دراغلب آثار او بازتابیده است؛ ضمن این‌که زبان‌ورزی و زنده‌کردن نوعی زبان کهن در نثر او به‌روشنی به‌چشم می‌خورد. این‌ها همه، از ویژگی‌های بارز داستان‌هایش است.
Profile Image for Mohammad.
145 reviews
February 13, 2013
یک ابوترابِ‌خسروی‌نوشته‌ی دیگر، با قطعات یا داستان‌هایی عجیب و ساختارشکن. بعضی از قطعات (شاید سه‌مورد) را پسندیدم و بقیه را یا نپسندیدم، یا ممتنع بودم و بی‌نظر. نثرِ کتاب بس‌یار غنی و پُرلغت و اصطلاح بود. انصافاً از این جهت ستودنی‌ست کارهای جنابِ خسروی. آن سه‌قطعه‌ای را که خوش‌تر داشتم این‌ها بودند: «یک داستانِ عاشقانه»، «رؤیا یا کابوس» و «داستانِ ویران».‏
Profile Image for Sanaz.
8 reviews2 followers
February 7, 2017
اين از عادت كتاب هاست كه در چمدان جاي ميگيرند و فراموش نمي كنند كه حالا كه ميخواهي به سفر بروي، دست هاي تو را صدا كنند، كه در دست هايت غايب نباشند. آن ها حتي مي دانند كه زمستان ها وقتي بخاري مي سوزد، بايد در برابر تو باز باشند، هر چند كه در هر صورت، حتي اگر بسته باشند، حتي اگر باز باشند و خوانده نشوند، حتي اگر حرف حرف آن ها خوانده شود، زمستان سپري خواهد شد.
Profile Image for Ali zand.
98 reviews3 followers
April 20, 2019
همه‌چیز را باید ویران کرد، همه‌ی آن لحظه‌ها و تو را که از قاب پنجره به پرچین آن حیاط درندشت نگاه می‌کنی. و سعید سپهر را که در کنارت نشسته است و اسبی که به افرا بسته شده و سر به‌سوی آسمان شیهه می‌کشد و کبوترانی که روی پرچین بال بال می‌زنند. باید آسمان و آن اسب و شیهه‌ها و کبوترها و بال بال‌هایشان را ویران کرد. حتی لبخندی را که من بر لب‌هایت نوشته‌ام و برق شادی را که من در چشمانت نوشته‌ام را، هر چند که آن لبخند و برق شادی در صورتت غایب بودند. پیکرهایی را که در برابرتان پیچ‌وتاب می‌خوردند باید ویران کرد و صدای سازها را ...


کتاب ویران که سومين مجموعه داستان و نيز ششمين اثر ابوتراب خسروی محسوب می‌شود، هشت داستان کوتاه را شامل می‌شود که اغلب با فرم‌های تازه روايت شده‌اند. به نحوی که مضامينی چون کشاکش و تنازع نسل‌ها، گمگشتگی، خشونت، عشق و جنگ با نحوه‌ی رويکردهای روايت‌های نو، منجر به شکل‌گيری داستان‌های تازه در ادبيات معاصر شده‌اند.


داستان‌های این مجموعه عبارتند از: "تفریق خاک"، "پیک‌نیک"، "مرثیه‌ی باد"، "قاصد"، "یک داستان عاشقانه"، "رویا یا کابوس"،"آموزگار" و "داستان ویران" است. 


انديشه اصلي يا ژرف‌ساخت کتاب ويران، براندازي زمان است که اين موضوع به گونه‌هاي مختلف در داستان‌ها نمود پيدا مي‌کند و نويسنده اين انديشه را در قالب‌هاي مختلف مي‌آزمايد. از ديگر روش‌ها، جابه‌جايي عناصر و شخصيت‌ها و خلق دوباره در قالب نوشتن و بازسازي در قالب خاطره است که ما اين گونه را در مرثيه باد روشن‌تر مي‌بينيم. همين‌طور روش ديگر در قالب داستان عاشقانه با عروسي‌هاي پي‌در پي‌ براي دفع زمان يا تجربه ی زندگي ‌است که اين گونه در داستان يک عاشقانه و در رؤيا يا کابوس ديده‌ مي‌شود. در اين کتاب با تکرار لحن‌ها، مفاهيم، مضمون‌ها و دغدغه‌های ذهنيت ابوتراب خسروي رو برو هستیم.

در  تفريق خاک، محتواي وجودشناسانه است. شخصيت اصلي همواره خود را در برابر جهان هستي و نيستي مي‌بيند. از يک‌سو سرنوشت محتوم او تولد است و از طرف ديگر از اسارت در دنياي خاک هراس دارد و از سرنوشت خود فرار مي‌کند؛ اما در اين کار موفق نيست و همين موجب سرگرداني او مي‌شود و اين نشان‌دهنده عبور شخصيت اصلي از مرزهاي هستي‌شناسانه است.

 از بین داستانهای موجود در کتاب اگر بخواهیم راجع به داستان ویران صحبت کنیم، در ابتدای داستان احساس می کنیم در حال خواندن یک نامه سرگشاده هستیم که هرچه جلوتر می رویم از این حالت کاسته می شود. گویی که نویسنده در این داستان می خواسته تا رمز گشایی کند. البته این موضوع شاید اولین چیزی باشد که به ذهن می رسد. چراکه با خواندن این داستان نه تنها رمزگشایی صورت نخواهد گرفت که موضوع از آنچه که هست هم پیچیده تر خواهد شد.
جایی در داستان است که نویسنده می نویسد یک جاده برای نوشتن چند داستان کافی ست. با خواندن این جمله به این نتیجه می رسیم که شاید نویسنده می خواسته داستانهای مختلف از یک مکان را به تصویر بکشد و در واقع به گذرا بودن اتفاقات و ثبات مکان اشاره دارد اما جلوتر که می رویم متوجه می شویم که ماجرا از این هم پیچیده تر است. یک نوع پیچیدگی که در نهایت همه ی پیچیدگی ها را با ساده انگاشتن به سخره می گیرد. و به سمت پوچی سوق می دهد. شاید بتوان گفت که نویسنده انسانها را نیز یک جاده می داند که اتفاقات مختلف در حال عبور از آنهاست و اهمیتی ندارد که این جاده چه خصوصیاتی دارد.
تکرار ریتمیکی که در داستان وجود دارد و کدهایی که پس از هر تکرار به خواننده داده می شود، داستان را شبیه به تپه ای می کند که هنگام پایین آمدن از آن چنان سرعت خواهی گرفت که به سرعت می توانی داستان را به پایان برسانی، البته این نکته هم خوب است و هم بد. خوب از آن جهت که ریتمیک بودن به جذابیت کار و گذرا بودن اتفاقات و این که گاهی اینقدر سریع رخ می دهند که فرصت درک پیدا نخواهی کرد کمک می کند و از طرف دیگر این حس را به خواننده منتقل خواهد کرد و بد از این نظر که همچون انسانی که به سرعت در حال پایین آمدن از یک تپه است فرصت دیدن مناظر اطراف و درک موضوع را پیدا نخواهی کرد، که البته قابل حدس است که این همان خواست نویسنده بوده که به درستی ادا شده.

و نکته ی دیگر اینکه در کل داستانها تقریبا هیچ اصل و فرعی وجود ندارد نه اینکه وجود نداشته باشد بلکه نویسنده سعی کرده دنیای ذهنی اش را چنان بیان کند که واقعا نه چیز با ارزشی هست و نه چیز کم ارزشی همه ی این اتفاقات در یک سطح ارزشی وجود دارند و همانطور که یک اتفاق بزرگ می تواند فاجعه ساز باشد یک موضوع کوچک نیز توانایی خلق فاجعه را خواهد داشت .
 


باید بگویم که راستش فقط داستان آخر را دوست داشتم (داستان ویران)، که هم به نسبت اغلب داستان‌هاش که بلندند کوتاه بود و جمع وجور، و هم منسجم، و هم شاید به‌ترین نمونه‌ی کارهای خاص خودش. بقیه‌ی داستان‌ها گاهی بیش از حد کش‌دار بودند (رویا یا کابوس، پیک نیک)، یا اصلا درست شروع نمی شدند و در لحظه‌یی بحرانی که داستان باید ادامه پیدا می‌کرد تا به سرانجامی برسد، تمام می‌شدند (یک داستان عاشقانه). و باز اغلب‌شان بیش‌تر خلاصه‌گویی ماجراها بودند و صحنه و تکه‌های جذابی نداشتند. یا اگر داشتند آن تکه‌ها و صحنه‌ها توی داستان‌های طولانی‌شان گم می‌شد.
با همه ی این‌ها کار ابوتراب خواندنی است. هم به این دلیل که ایده‌های بسیار جذابی دارد (که گفتم به نظرم درست درنیامده‌اند، و اگر درمی‌آمدند طبعا داستان‌های خیلی خوبی می‌شدند)، هم به این دلیل مهم‌تر که دست‌کم در داستان‌نویسی ما منحصر به فردند. این که می‌گویم"دست‌کم در داستان‌نویسی ما" اغراق نیست. یعنی گرچه گاهی رگه‌هایی از داستان‌هاش به کارهای کافکا می‌ماند و گاهی به قصه‌های پریان و در رمان‌هاش به بعضی کارهای گلشیری و البته شاید از همه بیش‌تر مایه‌هایی از داستان‌های بورخس را بشود در همین کارهای کوتاه‌اش دید، اما باز هیچ کدام آن قدر شبیه کار کسی دیگر نیستند که بگویم تقلید یا حتا شبیه کار فلانی است. کابوس‌ها و تداخل‌های زمانی و شخصیتی داستان‌های خسروی منحصر به خود او هستند، شاید به این دلیل که اغلب بر بستر تداخل متن و واقعیت ساخته می شوند. این تکنیک نه این که منحصر به فرد باشد، اما ابوتراب آن را چنان به کار می‌گیرد و چنان با کابوس‌ها و ماجراهای غریب می‌آمیزدشان، که منحصر به خود او می‌شوند. و این دست‌آورد کمی نیست.
می‌دانم صرف داشتن سبک شخصی یا ایده‌های خوب کافی نیست که یک کار برجسته شود، و درست و کامل درآمدن آن کار راه ناگزیر پذیرفتن اش به عنوان یک داستان خیلی خوب است، اما ابوتراب به هر حال در همین داستان آخر و بعضی داستان‌های دیوان سومنات به گمان من به آن رسیده.

نمی‌خواهم به همه‌ی خواننده‌ها توصیه کنم کارهای ابوترب را بخوانند. حتا ک��رهای کافکا یا بورخس را هم نمی‌توان به همه توصیه کرد. اغلب خواننده‌گان ترجیح می‌دهند کارهایی را بخوانند که به زنده‌گی و تجربه‌ی هر روزه‌شان نزدیک‌تر باشد. اما گمان می‌کنم بد نیست دوستان نویسنده‌مان این کارها را بخوانند. کارهای ابوتراب چنان ایده های جذاب و روایت های منحصر به فردی دارند، که ما را با دنیاهای بکر و تازه‌یی آشنا می کنند، که چه بسا روزی خودمان هم بخواهیم واردشان شویم.
Profile Image for ewondare.
191 reviews13 followers
June 21, 2020
3.5/5


چند تا از داستان‌ها خیلی رئال بودن و برای همین زیاد مورد پسندم قرار نگرفتن (برای من). این رو می‌خوام اول بگم چون قصد ندارم چیز بیشتری راجع بهشون بگم و می‌خوام درمورد بقیه داستان‌ها صحبت کنم.

با این‌که نمی‌شه داستان‌های ابوتراب خسروی رو تخیلی فرض کرد اما راحت می‌تونم این رو بگم که از واقعیت فراتر هستن. ایده‌ها پیچیده بودن گاهی اما نثر به سادگی من رو با داستان هموار می‌کرد و خیلی سریع‌تر از چیزی که انتظار داشتم تموم می‌شدن، طوری که انگار جادویی بودن.

با داستان‌های کوتاه رابطه ی خوبی نداشتم قبل از این‌ کتاب. قراره بیش‌تر سراغشون رو بگیرم. همچنین برای شروعی جدی در ادبیات فارسی کتابی به‌یاد‌ماندنی و فوق‌العاده بود.




کتاب ویران کتابی‌ست خواندنی که دست در وجود می‌کند و قسمت‌های خاکی ذهن را در مشتش می‌فشارد. اگر قصد نداشتید کتاب رو بخونید این دوتا داستان رو تأکید می‌کنم که بخونید:
-تفریق خاک
-داستان ویران
Profile Image for Amene.
814 reviews84 followers
October 16, 2013
زبان و قدرت زبانی در حد و اندازه ی اسفار نیست ولی با این همه خوب است در مواردی هم بهترین،تصویرسازی ها و وایت پی در پی و بدون مکث روان و خوب است.
ولی فضاها همه یکجور است و یک نوع همان سیالیت و اشباح گونگی و اوهام ابوترابی که گاهی خسته کننده است. کسانی که شیفته ی زبان به ما هو زبان هستند قطعا لذت بسیار می برند و خواهند برد در این میان،دو دساتان قاصد و پیک نیک که دومی بسیار هم طولانی است برای من لذت بخش تر و دلنشین تر بود.
شنیده ام که این کتاب پیش از اسفار بوده است و چنانکه صحیح باشد علی الاصول سرآغاز بسیار نابی است.
Profile Image for Sara Pourebrahimi.
11 reviews3 followers
June 14, 2018
چه تقدیر شومی برایت نوشته شده بود که حامل چشمان خاکستری شروری از نسل اجدادی شرور باشی. زنانگی مکتوب تو خصوصیت غریبی دارد که باید حامل بذر چشم‌های خاکستری مردی باشی که به اجبار نویسنده در کنارش نوشته‌ شده‌ای. داستان تازه اعاده‌ی زندگی تو خواهد بود. بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. در آن داستان ویران‌شده، سروان شیبانی سوار بر اسب از تنگ بوالحیات می‌گذشت... (بخشی از داستان ویران)
Profile Image for Mohammad Hossein Sattarian.
9 reviews
May 5, 2023
یادم نیست چی شد و دنبال چه کتابی بودم که راهنمای شهر کتاب مرکزی این کتاب رو پیشنهاد کرد و همینکه داستان کوتاه بود جذبم کرد که بگیرمش و خوشحالم که این اتفاق افتاد. در مورد خود کتاب بخوام بگم، اینکه یه سری داستان که هر کدوم به نوعی خاصه و نویسنده یجور متفاوتی از قواعد واقعی فاصله گرفته و در عین مستقل بودن، همشون درباره‌ی موضوعات ثابتی مثل غم و از دست دادن و همینطور دوست داشتن باشه خیلی به نظرم جذاب بود. از ابندای کتاب هرچی جلو می‌رفت داستان‌ها بهتر و بهتر میشد. داستان آخر یعنی داستان ویران یکی از خاص‌ترین نوشته‌هایی بود که خوندم و واقعا دوستش داشتم. در کل ساده بگم، پیشنهادش می‌کنم.
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books242 followers
November 30, 2019
چه تقدیر شومی برایت نوشته شده بود که حامل چشمان خاکستری شروری باشی. زنانگی مکتوب تو خصوصیت غریبی دارد که باید حامل بذر چشم های خاکستری مردی باشی که به اجبار نویسنده در کنارش نوشته شده ای. داستان تازه اعاده ی زندگی تو خواهد بود . بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت . در آن داستان ویران شده ، سروان شیبانی سوار بر اسب از تنگ ابوالحیات می گذشت...
95 reviews
January 17, 2024
خیلی کتاب بدی‌ بود. حتی یه داستان از کتاب نبود که منو جذب کنه و فقط یکی دو تا از داستان‌های کتاب رو می‌شد دنبال کرد.اکثر داستان‌ها بی‌معنی بودن. نثر کتاب هم خیلی جالب نبود، در چندین مورد یک کلمه‌ بارها در جملاتی استفاده شده. کلماتی مثل شمایل، کامله مرد/زن. انگار نویسنده تازه با این کلمه آشنا شده بوده و دوست داشته مرتب ازش استفاده کنه،
Profile Image for Fateme  Ahmadi .
63 reviews
August 14, 2022
«وقت یک هنگام نیست که طولی باشد با قید ماضی و مضارع، که وقت جمیع ازمنه است در مدارات به عین سحابی که به شمار می‌آید. و جسم آدمی به عین مدارات ازمنه بی‌شمارند که هر یکی بر مداری پرسه می‌زند شب و روز، و می‌زید در مستقبل، و مضارع را تا بدل به ماضی نماید.
البته آن‌که، هر هیبتی از آدمی به نقش اندر است و گاه باشد تا هیئتی از کس در تقاطع مدارات به هم رسند، رودررو،نه چون حیات آدمی و نه به عین دو تن که می‌شناسند صورت دیگری را، که هرکدام در وجود دیگری می‌زید با یاد و خاطره.»
جامعه الازمنه طرسوسی، موسی بن ادریس مسائلی
Profile Image for Masih Reyhani.
281 reviews12 followers
May 6, 2024
به گمانم آخرین بار زمانی که با «علی‌اشرف درویشیان» آشنا شدم چنین حسرتی بر دلم سنگینی کرد؛ حسرت دیر شناختن یک اعجوبه.

«کتاب ویران» نخستین اثری بود که از «ابوتراب خسروی» خواندم. واژگان همگی رامِ نویسنده هستند و نویسنده بازی‌های عجیبی با کلمات می‌کند. امان از این کلمات!
تعلیق‌ها حقیقتا استادانه صورت می‌گیرند و خواننده غرق در قصه می‌شود و دلش آشوب می‌شود و احساسات مختلف را تجربه می‌کند.

نوشتن از این اثر کار دشواری است؛ نقطه‌ی عطف کتاب به نظرم «داستان ویران» است، آن‌جا که نویسنده قصد دارد تا همه‌چیز را ویران کند و سعید سپهر را به آذر سپهر بدل کند و کمی از تنومندی سعید را در آذر جا بگذارد و گفتگوی شخصیت‌های قصه را ویران کند و باز بسازد.

«رویا یا کابوس» را هم بسیار پسندیدم. فضای رعب‌آورش برایم عمیقا باورپذیر بود.

به علاقمندان به ادبیات فارسی، حتما مطالعه‌ی این اثر را توصیه می‌کنم.
Profile Image for Tahmine.
5 reviews2 followers
Read
May 9, 2010
Khosravi develops the idea of "Word MAterial" world by short stories in this book. I like his works but sometimes I wonder why we cannot speak loudly and clearly? I know he has something to say. I know he has his own style. but the "Sole form" sometimes seems void!!!!
Profile Image for Hossein Sedaghat.
5 reviews8 followers
November 15, 2015
رویا یا کابوس
داستانی که مرا به وحشت انداخت
و لذت بردم از آن ترس
کار جناب خسروی در این داستان ستودنی است
17 reviews
September 29, 2022
تمام داستانها را دوست نداشتم اما دو سه تای آنها، مخصوصا آن داستان عاشقانه بنظرم شگفت انگیز آمد. شاید دوباره آنرا خواندم.
Profile Image for Arezoo.
199 reviews
May 27, 2025
«کتاب ویران»، که مجموعه‌ای از هشت داستان کوتاه است، به خوبی نمایانگر عمق اندیشه و سبک منحصربه‌فرد اوست.

نقد و بررسی «کتاب ویران»
۱. سبک و زبان: ابوتراب خسروی در «کتاب ویران»، همچون دیگر آثارش، زبانی پخته، قدرتمند و با گرایش‌هایی به کهن‌الگوها و متون کهن را به کار می‌گیر��. سبک او عمدتاً پست‌مدرن و سوررئال توصیف شده است. او با شجاعت ساختارهای روایی آشنا را ویران می‌کند و از تکرار خود می‌پرهیزد. این ساختارشکنی و استفاده از عناصر «روایت غیرطبیعی» (مانند شخصیت‌های مرده یا غایب، فضاهای ناپایدار و درهم‌ریختگی زمان و مکان)، باعث پیچیدگی داستان‌ها شده و خواننده را به درنگ و تأمل در واژه‌ها و لایه‌های متن دعوت می‌کند.

۲. درون‌مایه اصلی: براندازی زمان: شاید بتوان گفت که برجسته‌ترین درون‌مایه و دغدغه‌ی خسروی در این مجموعه، مقابله با زمان و تلاش برای براندازی یا بی‌اعتبار کردن آن است. او به دنبال بازتعریف حدود زمانی در روایت است و نشان می‌دهد که چگونه گذشته همواره در حال و آینده حضور دارد و بر آن سایه می‌افکند. این براندازی زمان از طریق شگردهای مختلفی صورت می‌گیرد:

استفاده از گروتسک: کنار هم قرار دادن عناصر متضاد مانند مرگ و زندگی، ویرانی و آبادی، عزا و عروسی (مثلاً در داستان‌های «پیک نیک» و «ویران»).
تکرار: تکرار حوادث، شخصیت‌ها و زندگی‌ها از طریق بازی، نقاشی، آلبوم عکس، یا حتی آموزش زبان.
جابجایی و بازآفرینی: جابجایی شخصیت‌ها و عناصر و خلق دوباره‌ی آن‌ها از طریق نوشتن یا بازسازی در قالب خاطره (مثلاً در «مرثیه باد»).
استمرار نسل و عشق: تلاش برای پایدار ساختن عشق از طریق کتابت یا تکرار عروسی‌ها برای دفع زمان.
۳. ساختار و روایت: «کتاب ویران» مجموعه‌ای از هشت داستان کوتاه است که با وجود تفاوت‌ها، در کلیت خود وحدت مضمونی دارند. برخی داستان‌ها در ادامه‌ی سبک آشناتر خسروی قرار می‌گیرند، در حالی که برخی دیگر، مانند «تفریق خاک» و «داستان ویران»، به شکل رادیکال‌تری به دنبال ویران کردن انتظارات خواننده هستند. پیچیدگی ساختاری این مجموعه به حدی است که برخی منتقدان آن را با رمان‌های خسروی مقایسه‌پذیر می‌دانند. خسروی با درهم‌ریختن روایت‌های خطی و استفاده از راویان متعدد (حتی راویان مرده یا به دنیا نیامده)، خواننده را در هزارتویی از تعلیق و معنا فرو می‌برد.

۴. دیگر درون‌مایه‌ها: علاوه بر زمان، «کتاب ویران» به مضامین بنیادین دیگری نیز می‌پردازد:

هستی، مرگ، عشق و انسان: کاوش در وضعیت انسان معاصر و استحاله او.
اهمیت کلمه: نقش محوری «کلمه» در ساختن و ویران کردن واقعیت.
تاریخ و حافظه: تأثیر تاریخ و خاطرات بر هویت فردی و جمعی.
واقعیت و رویا: درهم‌آمیزی مرزهای میان واقعیت، رویا و اسطوره.
۵. جایگاه و اهمیت: «کتاب ویران» اثری چالش‌برانگیز اما عمیقاً تأثیرگذار است که جایگاه ابوتراب خسروی را به عنوان یکی از اندیشمندترین و نوآورترین نویسندگان ادبیات معاصر ایران تثبیت می‌کند. این کتاب خواننده‌ای فعال و صبور می‌طلبد که حاضر باشد در لایه‌های تو در توی زبان و روایت غرق شود و با مفاهیم بنیادین هستی‌شناختی روبرو گردد.
Profile Image for Violet.
65 reviews
August 28, 2024
" چند بار در قاب پنجره ای دیده بودمش. چون از آن فاصله نمی شد رنگ چشماش را دید، فکر می کردم باید رنگ چشم هاش آبی باشد تا وقتی که به نظرم سبز زیباتر آمد. از آن روزی چشم هاش سبز بودند تا روزی که چشم در چشمش بیدار شدم. عجیب بود، چشم هاش زیباتر از وقتی بود که سبز یا آبی بودند.برای همین بود که رنگ چشم هاش برای همیشه عسلی شدند."

اولین کتابی بود که از ابوتراب خسروی می خوندم. داستان های کتاب همگی فوق العاده عجیب و متفاوت بودند. و برعکس بعضی آثار که صرفا متفاوت هستند و چیز دیگه ای برای عرضه ندارند، اصلا حس نکردم که داستان ها به اصطلاح خودنمایانه و نچسب هستند. با این حال فکر می کنم بیشتر داستان ها پختگی کامل رو نداشتند و نتونستم باهاشون خیلی ارتباط بگیرم. اما دو داستان پایانی یعنی "رویا یا کابوس" و "ویران" فوق العاده بودند و حداقل من نمونه مشابهی از اونها رو در داستان های ایرانی ندیده ام. قطعا آثار دیگه ایشون رو هم مطالعه می کنم.
Displaying 1 - 30 of 44 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.