Jump to ratings and reviews
Rate this book

ترانه‌های کوچک غربت

Rate this book
این دفتر شامل اشعاری است که بین سال‌های ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۹ سروده شده است
چاپ ۱۳۸۴

63 pages, Paperback

First published January 1, 1980

5 people are currently reading
182 people want to read

About the author

احمد شاملو

195 books1,353 followers

احمد شاملو، الف. بامداد یا الف. صبح (۲۱ آذر ۱۳۰۴ - ۲ مرداد ۱۳۷۹)، شاعر، نویسنده، روزنامه‌نگار، مترجم و از بنیان‏گذاران و دبیران کانون نویسندگان ایران در پیش و پس از انقلاب بود. شاملو تحصیلات کلاسیک نامرتبی داشت؛.زندانی شدنش در سال ۱۳۲۲ به سبب فعالیت‏های سیاسی، پایانِ همان تحصیلات نامرتب را رقم می‏زند. شهرت اصلی شاملو به خاطر نوآوری در شعر معاصر فارسی و سرودن گونه‌ای شعر است که با نام شعر سپید یا شعر منثور شناخته می‌شود. شاملو در سال ۱۳۲۵ با نیما یوشیج ملاقات کرد و تحت تأثیر او به شعر نیمایی روی آورد؛ اما برای نخستین‏ بار در شعر «تا شکوفه‏ سرخ یک پیراهن» که در سال ۱۳۲۹ با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد وزن را رها کرد و سبک دیگری را در شعر معاصر فارسی شکل داد. شاملو علاوه بر شعر، فعالیت‌هایی مطبوعاتی، پژوهشی و ترجمه‏‌هایی شناخته‌شده دارد. مجموعه کتاب کوچه او بزرگ‌ترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامه مردم ایران می‌باشد. آثار وی به زبان‌های: سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی، کردی و ترکی∗ ترجمه شده‌اند. شاملو از سال ۱۳۳۱ به مدت دو سال، ‏ مشاور فرهنگی سفارت‏ مجارستان بود.
شاملو در زندگی خانوادگی نیز زندگی پر فراز و نشیبی داشت ابتدا با اشرف الملوک اسلامیه در سال ۱۳۲۶ ازدواج کرد. اشرف الملوک همدم روزهای آغازین فعالیت هنری شاملو بود. ده سال بعد در ۱۳۳۶ که شاملو برای کسی شدن خیز برداشت اشرف را طلاق داد و با طوسی حائری که زنی فرهیخته و زبان دان و ثروتمند بود ازدواج کرد. طوسی کمک زیادی به فرهیخته شدن و مشهور شدن شاملو کرد. با ثروت و فداکاری خود در ترک اعتیاد به احمد کمک کرد و با زبان دانی خود کاری کرد تا شاملو به عنوان مترجم شناخته شود. پنج سالی از این ازدواج گذشت و شاملو طوسی را هم طلاق داد. ابراهیم گلستان مدعی شده این کار با بالا کشیدن خانه و ثروت طوسی حائری همراه بوده است. در سال ۱۳۴۳ شاملو بار دیگری ازدواج کرد، اینبار با آیدا سرکیسیان دختری ارمنی که چهارده سال از او جوانتر بود و تا آخر همدم روزهای پیری شاملو بود. همچنین آیدا به جز پرستاری، به شاملو در نگارش کارهای پژوهشی اش کمک می کرد

همچنین شاملو برخلاف اکثر شاعران ایرانی ارتباط خوبی با سفارت خانه های خارجی داشت. «نخستین شب شعر بزرگ ایران» در سال ۱۳۴۷، از سوی وابسته‏ فرهنگی سفارت آلمان در تهران‏ برای احمد شاملو ترتیب داده‏ شد. احمد شاملو پس از تحمل سال‏ها رنج و بیماری، در تاریخ 2 مرداد 1379 درگذشت و پیکرش در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شده‌است.


Ahmad Shamlou (Persian pronunciation: [æhˈmæd(-e) ʃˈɒːmluː], also known under his pen name A. Bamdad (Persian: ا. بامداد‎)) (December 12, 1925 – July 24, 2000) was a Persian poet, writer, and journalist. Shamlou is arguably the most influential poet of modern Iran. His initial poetry was influenced by and in the tradition of Nima Youshij. Shamlou's poetry is complex, yet his imagery, which contributes significantly to the intensity of his poems, is simple. As the base, he uses the traditional imagery familiar to his Iranian audience through the works of Persian masters like Hafiz and Omar Khayyám. For infrastructure and impact, he uses a kind of everyday imagery in which personified oxymoronic elements are spiked with an unreal combination of the abstract and the concrete thus far unprecedented in Persian poetry, which distressed some of the admirers of more traditional poetry.
Shamlou has translated extensively from French to Persian and his own works are also translated into a number of languages. He has also written a number of plays, edited the works of major classical Persian poets, especially Hafiz. His thirteen-volume Ketab-e Koucheh (The Book of Alley) is a major contribution in understanding the Iranian folklore beliefs and language. He also writes fiction and Screenplays, contributing to children’s literature, and journalism.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
254 (43%)
4 stars
193 (33%)
3 stars
106 (18%)
2 stars
21 (3%)
1 star
8 (1%)
Displaying 1 - 30 of 37 reviews
Profile Image for Agir(آگِر).
437 reviews702 followers
June 16, 2016
عاشقانه

آنکه می‌ گوید دوستت می‌ دارم
خنیاگرِ غمگینی ‌ست
که آوازش را از دست داده است

ای کاش عشق را
زبانِ سخن بود

هزار کاکُلی شاد
در چشمانِ توست
هزار قناری خاموش
.در گلوی من

عشق را
ای کاش زبانِ سخن بود

آنکه می‌ گوید دوستت می‌ دارم
دلِ اندوهگینِ شبی‌ ست
.که مهتابش را می‌ جوید

ای کاش عشق را
زبانِ سخن بود

هزار آفتابِ خندان در خرامِ توست
هزار ستاره‌ ی گریان
.در تمنای من

عشق را
.ای کاش زبانِ سخن بود



در این بن‌ بست

دهانت را می‌ بویند
.مبادا که گفته باشی دوستت می‌ دارم
دلت را می‌ بویند

روزگارِ غریبی‌ ست، نازنین
و عشق را
کنارِ تیرکِ راهبند
.تازیانه می‌ زنند


عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بن‌ بستِ کج‌ و پیچِ سرما
آتش را
به سوخت‌ بارِ سرود و شعر
.فروزان می‌ دارند

به اندیشیدن خطر مکن
روزگارِ غریبی‌ ست، نازنین
آن که بر در می‌ کوبد شباهنگام
.به کُشتنِ چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

آنک قصابانند
بر گذرگاه‌ ها مستقر
با کُنده و ساتوری خون‌آلود
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
و تبسم را بر لب‌ها جراحی می‌کنند
.و ترانه را بر دهان


شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کبابِ قناری
بر آتشِ سوسن و یاس
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
ابلیسِ پیروزْمست
.سورِ عزای ما را بر سفره نشسته است
...خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
Read
May 27, 2016
تو کجایی؟
در گستره‌ی بی‌مرزِ این جهان
تو کجایی؟

من در دورترین جای جهان ایستاده‌ام:
کنارِ تو.

تو کجایی؟
در گستره‌ی ناپاکِ این جهان
تو کجایی؟

من در پاک‌ترین مُقامِ جهان ایستاده‌ام:
بر سبزه‌شورِ این رودِ بزرگ که می‌سُراید
برای تو.
Profile Image for Sara Kamjou.
664 reviews515 followers
February 17, 2021
دلچسب و عاشقانه، همونطور که برازنده‌ی اسم شاملو ئه.
---------------------
یادگاری از کتاب:
- تو کجایی؟
در گستره‌ی بی‌مرز این جهان
تو کجایی؟
- من در دوردست‌ترین جای جهان ایستاده‌ام:
کنار تو.
...
بهاری دیگر آمده است
آری
اما برای آن زمستان‌ها که گذشت
نامی نیست
نامی نیست
...
دهانت را می‌بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می‌دارم.
...
ای کاش عشق را
زبان سخن بود
هزار کاکلی شاد
در چشمان توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من.
...
امید کجاست
تا خود
جهان
به قرار
بازآید؟
Profile Image for Kamrani Adnan.
92 reviews23 followers
July 21, 2017
متحیر و سرگردانم از بازی سرنوشت، آن زمان که تو خسته شدی و از زمین کوچ کردی، ابتدای الف نوشتن من بود. و حالا پس از ۱۷ سال نبودنت، با ترانه های کوچک غربتت، در این ساعتِ گیج و مست از شب ( ۳:۴۹ بامداد) با صدای بلند شاهکارهایت را بخوانم و تنها افسوس نصیبم باشد که اینجا نیستی،
تا نباشی و سخنانی را از لبانِ لرزانم برایت بگویم که درک‌شان می‌کردی و شعری را که از خونِ من چند دقیقه‌ایست، می‌نوشد، می‌خواندی.
روحت در آرامش شاعر بزرگ آزادی و عشق ...

دهانت را می‌بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می‌دارم.
دلت را می‌بویند
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
و عشق را
کنارِ تیرکِ راهبند
تازیانه می‌زنند.

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

در این بُن‌بستِ کج‌وپیچِ سرما
آتش را
به سوخت‌بارِ سرود و شعر
فروزان می‌دارند.
به اندیشیدن خطر مکن.
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
آن که بر در می‌کوبد شباهنگام
به کُشتنِ چراغ آمده است.

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

آنک قصابانند
بر گذرگاه‌ها مستقر
با کُنده و ساتوری خون‌آلود
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
و تبسم را بر لب‌ها جراحی می‌کنند
و ترانه را بر دهان.

شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

کبابِ قناری
بر آتشِ سوسن و یاس
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
ابلیسِ پیروزْمست
سورِ عزای ما را بر سفره نشسته است.

خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد

۳۱ تیرِ ۱۳۵۸

🔹🔸🔹

آنکه می‌گوید دوستت می‌دارم
خنیاگرِ غمگینی‌ست
که آوازش را از دست داده است.

ای کاش عشق را
زبانِ سخن بود

هزار کاکُلی شاد
در چشمانِ توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من.

عشق را
ای کاش زبانِ سخن بود



آنکه می‌گوید دوستت می‌دارم
دلِ اندُه‌گینِ شبی‌ست
که مهتابش را می‌جوید.

ای کاش عشق را
زبانِ سخن بود

هزار آفتابِ خندان در خرامِ توست
هزار ستاره‌ی گریان
در تمنای من.

عشق را
ای کاش زبانِ سخن بود
Profile Image for Saman.
1,166 reviews1,073 followers
January 19, 2014
تو باعث شده‌ای که آدمی از آدمی بهراسد
تراشنده‌ی آن بُتی تو
که مرا به وهن در برابرش به زانو می‌افکنند

تو جانِ مرا از تلخی و درد آکنده‌ای
و من تو را دوست داشته‌ام
با بازوهای‌ام و در سرودهای‌ام

تو مهیب‌ترین دشمنی مرا
و تو را من ستوده‌ام
رنج برده‌ام ای دریغ
و تو را ستوده‌ام

Profile Image for Maryam.
107 reviews16 followers
November 18, 2017
من تمامی‌ مُردگان بودم:
مُرده‌ی پرندگانی که می‌خوانند
و خاموشند،
مُرده‌ی زیباترینِ جانوران

بر خاک و در آب،
مُرده‌ی آدمیان
از بد و خوب.

 

من آن‌جا بودم
در گذشته
بی‌سرود. ـ
با من رازی نبود
نه تبسمی
نه حسرتی.

 
Profile Image for Haniye.
147 reviews64 followers
October 13, 2020
دلنشین تر از شاملو هنوز نخوندم.
و نمیدونم اصلا دلنشین تر از شاملو داریم؟؟

بیتوتۀ کوتاهی‌ست جهان
در فاصله گناه و دوزخ
..............................................
میلاد تو جز خاطرۀ دردی بیهوده چیست؟
..............................................
نه
نومیدمردم را معادی مقدر نیست
..............................................
آنکه میگوید دوستت دارم
خنیاگر غمگینی‌ست که
آوازش را از دست داده است
..............................................
در این بن بست
دهانت را می‌بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می‌دارم.
..............................................
روزگار غریبی‌ست نازنین
آن که بر در می‌کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
..............................................
بهاری دیگر آمده است.
آری
اما برای آن زمستان ها گذشت
نامی نیست
نامی نیست.
..............................................
تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاس ها به داس سخن گفته ای
Profile Image for Mojgan.
79 reviews97 followers
September 24, 2007
آنکه می گوید دوستت می دارم خنیاگر غمگینی ست که آوازش را ازدست داده ست
Profile Image for Mahdie.
96 reviews26 followers
December 11, 2016
کاش در این جهان
مرده گان را روزی ویژه بود
تا چون از برابر این همه اجساد گذر می کنیم
تنها دست مالی برابر بینی نگیریم
این پر آزار
گند جهان نیست
تعفن بی داد است
Profile Image for Alireza.
170 reviews1 follower
April 2, 2016
به نظرم همانطور که کلاسیک ها نیازی به قضاوت ما ندارند، برخی از معاصران هم که "کلاسیک شده"اند نیز نیازی به قضاوت ما ندارند. دست کم برای من اینطور است که نمی توانم بگویم شاملو خوب است یا بد است، همانطور که نمی توانم بگویم حافظ خوب است یا بد است. البته اگر صلاحیت همچو ارزیابی را داشته باشم. من فقط می توانم بگویم شاملو را، شعرش را، دوست دارم یا نه. این "ریتینگ" و ستاره دادن من هم به کتاب های شاملو بر همین اساس است؛ ارتباط برقرار کردن شخصی.
Profile Image for SA®A .
317 reviews384 followers
Read
November 20, 2013

چه هنگام می زيسته ام؟
کدام مجموعه ی پيوسته ی روزها و شبان را
من؟ــ
اگر اين آفتاب
هم آن مشعل کال است
بی شبنم و بی شفق
.که نخستين سحرگاه جهان را آزموده است

چه هنگام می زيسته ام؟
کدام باليدن و کاستن را
من
که آسمان خودم
چتر سرم نيست؟ــ


Profile Image for Pejman.
50 reviews26 followers
August 20, 2020
امید کجاست
تا خود
جهان
به قرار
بازآید؟

هان، سنجیده باش
که نومیدان را معادی مقدر نیست

آه، اگر امید می داشتی
آن خشک سار
کنون این گونه
از باغ و بهار
بی برگ نبود
و آن جا که سکوت به ماتم نشسته
مرغی می خواند.

نه
نومید مردم را
معادی مقدّر نیست
...
Profile Image for Juwairiya A..
315 reviews94 followers
January 30, 2016
به تو دست مى سايم و جهان را در مى يابم
به تو مى انديشم
و زمان را لمس مى كنم
معلق و بى انتها
عُريان .
مى وزم، مى بارم، مى تابم
آسمان ام
ستارگان و زمين
و گندمِ عطر آگينى كه دانه مى بندد
رقصان
در جان سبز خويش
از تو عبور مى كنم
چنان كه تُندرى از شب

مى درخشم
و فرو مى ريزم .
،
شاملو هميش عميق بود و از ته احساس مى نويسد
Profile Image for Saman.
1,166 reviews1,073 followers
Read
July 6, 2013
تو را چه سود
فخر به فلک بَر
فروختن
هنگامی که
هر غبار راه لعنت‌شده نفرین‌ات می‌کند؟

تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاس‌ها
به داس سخن گفته‌ای.

آن‌جا که قدم بر نهاده باشی
گیاه
از رُستن تن می‌زند
چرا که تو
تقوای خاک و آب را
هرگز
باور نداشتی
Profile Image for baQer (BFZ).
136 reviews19 followers
June 16, 2017

جهان را بنگر سراسر
که به رخت رخوت خواب خراب خود
از خویش بیگانه است

و ما را بنگر
بیدار
که هوشیواران غم خویشیم
Profile Image for Rastin Khajavi.
7 reviews
January 17, 2018
ــ تو کجایی؟
در گستره‌ی بی‌مرزِ این جهان
تو کجایی؟


ــ در دورترین جای جهان ایستاده‌ام من:
کنارِ تو.







ــ تو کجایی؟
در گستره‌ی ناپاکِ این جهان
تو کجایی؟



ــ در پاک‌ترین مُقامِ جهان ایستاده‌ام من:
بر سبزه‌شورِ این رودِ بزرگ که می‌سُراید
برای تو.




دیِ ۱۳۵۷
لندن
Profile Image for Shahed.
176 reviews29 followers
June 16, 2016
ترانه‌های کوچک غربت
از این مجموعه شعر کوچک و مختصر (چاپ اول ۱۳۵۹ - انتشارات مازیار ) که همه‌اش ۵۲ صفحه است، من شعرهای «آخر بازی» ، «عاشقانه - صفحه ۲۸» ، «در این بن‌بست» و «عاشقانه - صفحه ۴۷» را به خاطر مفاهیمی که به آنها پرداخته شده است، بیشتر از بقیه پسندیده‌ام. مشهورترین شعر این مجموعه، شعری با عنوان «در این بن‌بست» می‌باشد که در ۳۱ تیرماه ۵۸ سروده شده و شهره‌ی عام و خاص هست
-------------------------------
دهانت را می‌بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می‌دارم
دلت را می‌بویند
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
و عشق را
کنارِ تیرکِ راه‌بند
تازیانه می‌زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
.
در این بُن‌بستِ کج ‌و پیچِ سرما
آتش را
به سوخت‌بارِ سرود و شعر
فروزان می‌دارند
به اندیشیدن خطر مکن
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
آن که بر در می‌کوبد شباهنگام
به کُشتنِ چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
.
آنک قصابان‌اند
بر گذرگاه‌ها مستقر
با کُنده و ساطوری خون‌آلود
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
و تبسم را بر لب‌ها جراحی می‌کنند
و ترانه را بر دهان
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
.
کبابِ قناری
بر آتشِ سوسن و یاس
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
ابلیسِ پیروزْ‌ست
سورِ عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد
Profile Image for Zahra.
85 reviews43 followers
June 13, 2008
اولین مجموعه‌شعری بود از شاملو که خیلی وقت پیش، میان کتا‌ب‌های خواهرم پیدا کردم و خواندم‌اش. در حقیقت شاملو را با ترانه‌های کوچک ِ غربت شناختم، و دوست داشتم
Profile Image for SA®A .
317 reviews384 followers
Read
November 20, 2013

بهاری دیگر آمده است

آری

اما برای آن زمستان ها که گذشت

نامی نیست

.نامی نیست



Profile Image for SA®A .
317 reviews384 followers
Read
November 20, 2013

دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد


روزگار غریبی است نازنین


و عشق را کنار تیرک راهوند تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد


روزگار غریبی است نازنین


و در این بن بست کج و پیچ سرما
آتش را به سوخت بار سرود و شعر فروزان می دارند

به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبی است نازنین
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد


روزگار غریبی است نازنین


نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند بر گذرگاهان مستقر با کُنده و ساطوری خون آلود
و تبسم را بر لبها جراحی می کنند
و ترانه را بر دهان
کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
ابلیس پیروز مست سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد


خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد
Profile Image for Batool.
113 reviews4 followers
November 20, 2015
دهانت را می بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می دارم.
دلت را می بویند
روزگار غریبی ست، نازنین
و عشق را
کنار تیرک راه بند
تازیانه می زنند.
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد.

در این بن بست کج و پیچ سرما
آتش را
به سوخت بار سرود و شعر
فروزان می دارند.

به اندیشیدن خطر مکن.
روزگار غریبی ست، نازنین

آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

آنک قصابانند
بر گذرگاه ها مستقر
با کنده و ساتوری خون آلود
روزگار غریبی ست، نازنین

و تبسم را بر لب ها جراحی می کنند
و ترانه را بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

کباب قناری
بر آتش سوسن و یاس
روزگار غریبی ست، نازنین

ابلیس پیروزمست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است.
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد...
Profile Image for Mohammad Mirzaali.
505 reviews113 followers
May 8, 2013
شعرآی شاملو تو سال‌آی پنجاه-و-شیش تا پنجاه-و-نُه -ضمناً در غربت؛ و ملومه حاصل کار چی در می‌آد. دو تا از شعرایِ دیگه-کلاسیک-شده‌ی شاملو تو همین دفترن: "عاشقانه" [ آن‌که می‌گوید دوست‌ات دارم/ خنیاگر غم‌گینی ست/... ] و"در این بن‌بست" [ دهان‌ات را می‌بویند... ]. من به‌شخصه با شعر «آخرِ بازی»ش خیلی ارتباط برقرار کردم -به‌ترین شعر سیاسی‌ای که خونده‌ام تا حالا. برِ دی‌ماهِ پنجاه و هفته و بعدِ بلیطِ یک‌طرفه‌ی محمّدرضا از مهرآباد؛ مثلاً بند آخرش

فغان! که سرگذشتِ ما
سرودِ بی‌اعتقادِ سربازانِ تو بود
که از فتحِ قلعه‌ی روسبیان
باز آمدند
باش تا نفرینِ دوزخ از تو چه سازد
که مادرانِ سیاه‌پوش
-داغ‌دارانِ زیباترین فرزندانِ آفتاب و باد-
هنوز از سجّاده‌ها
سر بر نگرفته‌اند
Profile Image for Elham 8 Azimi.
165 reviews62 followers
November 20, 2015
احمد شاملو، مث فروغ و هدایت، شده یه برند... که اگر تو کتابفروشی ت، تو لیست کتابای مورد علاقه ت، تو پیجت، تو حرفات، تو شعرخوندنات، اسمشون باشه، خیلی روشنفکری
حالا یکی هم اگر واقعا محققانه بپسنده اینا رو، کسی باورش نمیکنه
خلاصه من شیفته احمدشاملو نیستم، شعرهاش رو بعضا دوست دارم
این کتابشم مجموعه خیلی خوبیه
Profile Image for Mohsen.
183 reviews108 followers
Read
December 27, 2019
_تو كجايي؟

در گستره ي بي مرزِ اين جهان

تو كجايي؟

من در دور دست ترين جاي جهان ايستاده ام:

��نارِ تو.



_تو كجايي؟

در گستره يِ ناپاك اين جهان

تو كجايي؟؟

_من در پاك ترين مقامِ جهان ايستاده ام:

بر سبزه شورِ اين رودِ بزرگ كه مي سرايد

برايِ تو.
Profile Image for Rêbwar Kurd.
1,025 reviews88 followers
July 1, 2025
به تو دست می‌سایم و جهان را درمی‌یابم،
به تو می‌اندیشم
و زمان را لمس می‌کنم
معلق و بی‌انتها
عُریان.




می‌وزم، می‌بارم، می‌تابم.
آسمانم
ستارگان و زمین،
و گندمِ عطرآگینی که دانه می‌بندد
رقصان
در جانِ سبزِ خویش.







از تو عبور می‌کنم
چنان که تُندری از شب. ــ



م��‌درخشم
و فرومی‌ریزم.
Profile Image for Amir .
592 reviews38 followers
October 5, 2014
از تو عبور می‌کنم
چنان که تندری از شب
می‌درخشم
و فرو می‌ریزم
...



دوست دارم این دفتر رو
Profile Image for Payam Nazari.
168 reviews8 followers
December 18, 2021
آن‌که می‌گوید دوستت دارم
خُـنـیـاگر غمگینی‌ست
که آوازش را از دست داده است
ای کاش عشق را
زبان سخن بود
هزار کاکلی شاد
در چشمان توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من
عشق را
ای کاش زبان سخن بود
آن‌که می‌گوید دوستت دارم
دل اندُه گین شبی ست
که مهتابش را می جوید
ای کاش عشق را
زبان سخن بود
هزار آفتاب خندان در خرام توست
هزار ستاره‌ی گریان
در تمنای من
عشق را
ای کاش زبان سخن بود
#####


دهانت را می‌بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می‌دارم.
دلت را می‌بویند
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
و عشق را
کنارِ تیرکِ راهْبَنْد
تازیانه می‌زنند.
عشق را در پستویِ خانهْ نهان باید کرد
در این بُن‌بستِ کج‌وپیچِ سرما
آتش را
به سوخت‌بارِ سرود و شعر
فروزان می‌دارند.
به اندیشیدنْ خطر مکن.
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
آن که بر دَر می‌کوبد شباهنگام
به کُشتنِ چراغ آمده است.
نور را در پستویِ خانهْ نهان باید کرد
آنَکْ قَصّابانند
بر گُذَرگاه‌ها مستقر
با کُنده و ساتوری خون‌آلود
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
و تبسم را بر لب‌ها جرّاحی می‌کنند
و ترانه را بر دهان.
شوق را در پستویِ خانه نهان باید کرد
کبابِ قناری
بر آتشِ سوسن و یاس
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
ابلیسِ پیروزْمست
سورِ عزایِ ما را بر سفره نشسته است.
خدا را در پستویِ خانه نهان باید کرد

#####
که‌ایم و کجاییم
چه می‌گوییم و در چه‌کاریم؟
پاسخی کو؟
به انتظارِ پاسخی
عصب می‌کِشیم
و به لطمه‌ی پژواکی
کوه‌وار
در هم می‌شکنیم.
Profile Image for Pooyan Rezaeipour.
98 reviews
June 27, 2024
بگذار
آفتاب من
پیرهن‌ام باشد
و آسمان من
آن کهنه کرباسِ بی‌رنگ.

بگذار
بر زمینِ خود بایستم
بر خاکی از براده‌ی الماس و رعشه‌ی‌ِ درد.

بگذار سرزمین‌ام را
زیر پای خود احساس کنم
و صدای رویش خود را بشنوم:
رُپ رُپه‌یِ طبل های خون را
در چیتگر
و نعره‌ی ببرهای عاشق را
در دیلمان.

وگرنه چه هنگام می‌زیسته‌ام؟
کدام مجموعه‌یِ پیوسته‌یِ روزها و شبان را من؟
—————————————————————————————
تو کجائی؟
در گستره‌ی بی مرز این جهان
تو کجائی؟

من در دوردست ترین جای جهان ایستاده ام:
کنار تو.


تو کجائی؟
در گستره‌ی ناپاک این جهان
تو کجائی؟

من در پاک ترین مقام جهان ایستاده ام:
بر سبزه‌شور این رود بزرگ که می سراید
برای تو.
—————————————————————————————
و کلامی مهربان
در نخستین دیدار بامدادی
فغان
که در پسِ پاسخ و لب‌خند
دلِ خندانی نیست.

بهاری دیگر آمده است
آری
اما برای آن زمستان ها که گذشت
نامی نیست
نامی نیست.
—————————————————————————————
روزگار غریبی‌ست، نازنین
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
روزگار غریبی‌ست، نازنین
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
روزگار غریبی‌ست، نازنین
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
روزگار غریبی‌ست، نازنین
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد
—————————————————————————————
یکی
از دریچه‌یِ ممنوعِ خانه
بر آن تلِ خشکِ خاک نظر کن:
آه، اگر امید می داشتی
آن خُشک سار
کنون این گونه
از باغ و بهار
بی‌برگ نبود
و آن‌جا که سکوت به ماتم نشسته
مرغی می خوانْد



2 reviews
Read
November 26, 2019
عاشقان
سرشکسته گذشتند
شرمسار ترانه های بی هنگام خویش .
Profile Image for Afsoon Vosoughi motlagh.
25 reviews1 follower
October 21, 2020
شعر رو باید حس کرد و من عشق رو حس می‌کردم تو این کتاب، با این که بعضی قسمت‌ها مفهوم شعر رو متوجه نمی‌شدم. به طور کلی خیلی دوست داشتم.
Displaying 1 - 30 of 37 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.