Julia Kristeva extends the definition of revolt beyond politics per se. May '68 in France expressed a fundamental version of not freedom to succeed, but freedom to revolt. Political revolutions ultimately betray revolt because they cease to question themselves. Revolt, as I understand it—psychic revolt, analytic revolt, artistic revolt—refers to a permanent state of questioning, of transformations, an endless probing of appearances. In this book, Julia Kristeva extends the definition of revolt beyond politics per se. Kristeva sees revolt as a state of permanent questioning and transformation, of change that characterizes psychic life and, in the best cases, art. For her, revolt is not simply about rejection and destruction—it is a necessary process of renewal and regeneration.
Julia Kristeva is professor emerita of linguistics at the Université de Paris VII and author of many acclaimed works. Her Columbia University Press books include Hatred and Forgiveness (2012); The Severed Head: Capital Visions (2014); and, with Philippe Sollers, Marriage as a Fine Art (2016).
کریستوا میگوید ملتی که عصیان نکند، ملت افسردهای است و منظورش از عصیان، شکلی از پرسشگریست. هر انقلابی بعد از به سرانجام رسیدن نیاز دارد که به گذشته نگاه کند و مدام دربارهی خود سؤال بپرسد. برای همین است که کریستوا به صورتبندی تازهای از فلسفهی دکارت اشاره میکند و میگوید: «عصیان میکنم، پس هستم».
گفتوگوهایی با ژولیا کریستوا دربارهی سرپیچی. از نظر کریستوا، سرپیچی را نباید به مفهوم سیاسی/انقلابیاش در نظر بگیریم - بلکه سرپیچی نوعی بهخاطرآوریِ گذشته است و پرسشگریِ دائم. در صورتی که همهی انقلابهای جهان بعد از پیروزی یادشان میرود که حالا باید از خودشان پرسش کنند. به عبارتی به جای انباشت اطلاعات، باید مثل جلسهی روانکاوی، رویدادهای گذشته و حقیقتِ خود را خلاقانه مرور کرد و تغییر داد. می 68 لحظهای بود که سرپیچیِ همهجانبهای از فرهنگ و ارزشها رخ داد؛ هم در جهت آزادسازی امیال سوبژکتیو و هم ستاندن احترام برای محرومترین مردم.
انتظار داشتم متنی شسته و رفته درمورد مه ۶۸ بخونم اما کتاب از چندتا مصاحبه بیسروته تشکیل شده که هیچ مقدمهای هم نداره. توضیحی که کریستوا درمورد مفهوم «سرپیچی» و نسبت اون با مه ۶۸ میده، خوندنیه. کریستوا توضیح میده که سرپیچی و زیرسوال بردن سنتها و ارزشها بخش مهمی از حیات ذهنی انسانها و جامعههاست و نمیتونیم اون رو نادیده بگیریم. به عبارت دیگه، جامعه هیچوقت به قبل از چنین جنبشهایی برنمیگرده. هر چند شرایط خواننده ایرانی با تجربه کریستوای فرانسوی خیلی متفاوته و نمیتونه شرایطی رو درک کنه که کمبود منابع اقتدار درنهایت باعث ایجاد بحرانها و بیماریهای جدید بشه.
A Fun Fact: One of the people Julia Kristeva talks to in this book is Philippe Petit. Does the name sound familiar? Exactly! He’s the same Philippe Petit who is featured in the picture book "The Man Who Walked Between the Towers".
Op sommige punten voelt Kristeva door de tijd ingehaald en dit kan ik haar dan ook niet aanrekenen. Ze kon de grote vlucht die globalisering en technocratie wereldwijd zou nemen niet aanvoelen. Niettemin voelt haar denken op bepaalde punten gebrekkig, doordat alles binnen de binaire kaders van Freud en zijn denken blijft vallen. Daardoor zijn juist haar antwoorden op de vragen die meer speculatief van aard zijn - ‘Do young people miss the future?’ of ‘Do you have the impression that the young generations don’t have any [master-thinkers]?’ - spannender om te lezen.
I've been in the middle of this book for about 4 years. And it's tiny. That being said, it's very interesting. For a while I was really into learning more about situationism and the spectacle, and that is when I bought this... The book contains a series of discussions/interviews with Kristeva about her impressions of and experiences during May 68, focusing on the issue of revolt, what it is, why we need it, etc.
کتاب مختصر،جمع و جور، خوشخوان و مهمی(به زعم من) است درباره مفهوم سرپیچی و عصیان و ارزیابی جنبههای سیاسی و فلسفی و روانشناختی آن
از متن کتاب: من سرپیچی را فرایندی دیالکتیکی میدانم، و فکر میکنم عمل عصیان همواره مستلزم بازنمایی است. امروزه واژه ی «سرپیچی» با انقلاب و کنش سیاسی خلط میشود. با این همه، رویدادهای قرن بیستم نشان داده اند که سرپیچیهای سیاسی - انقلابها - عاقبت به نفس سرپیچی و به ویژه به وجه روانی آن خیانت میکنند. چرا؟ زیرا بر اساس برداشت من سرپیچی - سرپیچی روانی، تحلیلی، هنری -به حالت پرسشگری دائمی، استحاله، تغییر و کندوکاو بی پایان در جلوهها و نمودها اشاره دارد. تاریخ سرپیچیهای سیاسی نشان میدهد که فرآیند پرسشگری متوقف شده است. وقتی انقلاب فرانسه به قدرت رسید از به چالش کشیدن ارزشهای خود دست کشید و به تمامیتخواهی تنزل پیدا کرد. انقلاب روسیه پرسش از آرمانهای خود را کنار گذاشت و به تمامیت خواهی فرونشست، در پرتو مسئلهی خیانت به سرپیچی در جریان انقلاب، میخواهم معنای میکروسکویی این واژه را احیا کنم، معنای ریشهشناختی و ادبی آن را که از ریشه ی vel به معنای پرده برداشتن، بازگشتن، کشف کردن و از نو شروع کردن است. همین پرسشگری بی پایان است که زندگی روانی و دست کم در بهترین موارد هنر را توصیف می کند.
کتاب حاصل ۳ مصاحبه با ژولیا کریستوا با ۳ فرد مختلف است که به صورت کتابی کوتاه در آمده است. چندین موضوع مختلف، مورد بحث در کتاب است که اگر بخوام پر رنگ ترین هاش رو بگم میشه اول به مساله فمنیسم پرداخت. بعد به مساله سرپیچی و انقلاب اشاره داره و اینکه در این گفتگو ها ژولیا کریستوا سعی داشته که مرز باریک بین یک سرپیچی اجتماعی و یک انقلاب رو مشخص کنه و به فلسفه تمرد و سرپیچی بپردازه. اون در چندین گفتار به تبیین این موضوع می پردازه و سعی داره تفاوت ها و شباهت هاشون رو بیان کنه. اما در کل باید گفت که واقعا این مرز به قدری باریک و مویی هست که حتی این فیلسوف هم در کل کتاب داره روی همین مرز باریک حرکت میکنه و حتی برخی از قسمت های گفتگو باز اونقدر واضح و آشکار نمیتونه این مرز رو مشخص کنه. مساله دیگه ای هم که در اون بارز هست این که جامعه هدف و موضوع گفتگو بیشتر جامعه فرانسه لحاظ میشه و از اون به عنوان جامعه ای پیشتاز و الگو یاد میکنه و بیشتر مثال ها و بیشتر قیاس ها داره با این کشور بیان میشه اما خب اون رو جامعه پیش فرضی مطرح میکنه و به بقیه جوامع گسترشش میده. حتی در برخی مثال ها به جوامع خاورمیانه ای، مخصوصا کشور های عربی هم میپردازه و الگوی ساختاری اون کشور ها رو هم مورد نقد و بررسی قرار میده.
کریستوا میگوید ملتی که عصیان نکند، ملت افسردهای است و منظورش از عصیان، شکلی از پرسشگریست. هر انقلابی بعد از به سرانجام رسیدن نیاز دارد که به گذشته نگاه کند و مدام دربارهی خود سؤال بپرسد. برای همین است که کریستوا به صورتبندی تازهای از فلسفهی دکارت اشاره میکند و میگوید: «عصیان میکنم، پس هستم».
It reminded me why I care about the way women write and talk about their sexuality, gender in 68' and beyond. It was and still is a revolt in same and different ways. This book is a collection of interviews, made with Kristeva by several journalists. I was curious how she approached to the European identity through psychology, politics and art. Worth reading.
Weinig denkers zijn subtieler dan haar. En toch verliest ze haar radicaliteit niet. Een pleidooi voor denken, de trage, diepe versie van denken die zich verzet tegen de dwaze snelheid. Ver voorbij de tegenstellingen geest/lichaam, gevoel/ratio...
I haven't read any of Kristeva's theory, but this book was an a great entre into how she talks about her work and ideas. I appreciated it for that and enjoyed the conversational style. It's got me excited about reading more of her work and theory.