كرميار در 26 آذر سال 1338 در تهران متولد شد و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در محله امامزاده حسن و سپه غربی گذرانده و بعد از پيروزي انقلاب در امور تربيتي دو سال فعاليت كرده و سپس به عنوان خبرنگار روزنامه اطلاعات مشغول به كار شد. همزمان در رشته الهيات دانشگاه آزاد نيز به تحصيل ادامه داد و اولين داستان خود را در سال 1367 در روزنامه اطلاعات به چاپ رساند. در سال 1369 مجموعه داستان ايشان به نام "فرياد در خاكستر" به زير چاپ رفت و بعد از يك سال مجموعه داستان نوجوانان به نام "انتقام در اردوگاه" منتشر شد. اولين فيلمنامه سينمايی كرميار كه در عرصه جنگ و محاصره آبادان بود در سال 1375 به نام "كوسه ها" ساخته شد. فيلم "سجده بر آب" و "جان سخت" و چند مجموعه تلويزيونی نيز از ديگر آثار او در زمينه فيلمسازی است. از كارهای اخير او مي توان به رمان "دشتهاي سوزان"، رمان "نامیرا" و رمان "خدا حافظ دوکوهه" اشاره كرد. کرمیار مسئول ویژه نامه اطلاعات جبهه در مناطق جنگی در سالهای ۶۵ -۶۷ بود و از ۷۲- ۷۵ مسئول صفحه ادبی جوانههای اندیشه روزنامه اطلاعات و همچنین معاون سردبیر نشریه سینمایی مردم و سینما وابسته به بنیاد سینمایی فارابی بوده است.
كرميار لوح تقدیر نخستین جشنواره جایزه هنر و ادبیات دفاع مقدس را از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۶۷دريافت كرد. وی همچنينبه عنواننویسنده برتر جشنواره بنیاد شهید برای نگارش مجموعه داستان "فریاد در خاکستر" در سال 1370 معرفی شد.در سال 1385 نيز برنده تندیس ویژه و لوح تقدیر برای بهترین فیلم جایزه سال پیامبر اعظم (ص) برای تلهفیلم "زیارت" در جشنواره فیلم پلیس شد. همچنين برای فيلم اخيرلوح تقدیر بهترین فیلمنامه نويس را از جشنواره کوثر در سال 1386 دريافت كرد. كرميار دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه سریال "دریا در غربت" از جشنواره تولیدات صدا و سیما در سال 1386دريافت كرد وشایسته تقدیردر سومین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد در سال 1389 برای نگارش رمان "نامیرا"شد. همچنينشایسته تقدیر در بيست و هشتمين دوره جايزه كتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال 1389 به خاطر نگارش رمان "نامیرا" و شایسته تقدیر به خاطر نگارش رمان اخير به عنوان اثر برگزیده چهارمين جشنواره كتاب دين و پژوهشهای برتر معرفی شد.
كرميار در رمان"خدا حافظ دوکوهه" سعی دارد به نوعی مدیریت جنگ و نقش فرماندهان در حوادث آن دوران را روایت کند. داستان این رمان از سال 63 آغاز میشود و تا پایان جنگ نیز ادامه دارد. نويسنده طی قصه روندی از فعالیت فرماندهان جنگ را روایت میكند. وی در "دشتهای سوزان" نیز این تجربه را داشته است که بدون مدیریت فضای قصه نمیتوان فهمید که چه اتفاقی در شرف رخ دادن است. كرميار معتقد است کار اصلی داستان این است که رفتار عوام و خواص را توامان به دید مخاطب خود برساند. چون بدون تحلیل رفتار عوام نمیتوان به تحلیل رفتار خواص رسید و بدون نگاه به رفتار خواص نیز نمیتوان به درک صحیح از رفتار عوام دست یافت و رمان رمان "خدا حافظ دوکوهه" نیز در واقع در ادامه روند تالیف رمان "دشتهای سوزان" و به دنبال ایجاد چنین نگاهی است."دشتهای سوزان" پیرامون زندگی شیخ خزعل از سران قبایل خوزستان در دوره قاجار است و داستان آن به برهه تاریخی کشف نفت توسط نیروهای انگلیسی در جنوب خوزستان بر میگردد.
این کتاب هم رزق این دهه من بود ، دستمریزاد دارند جناب کرمیار ، قلمی گیرا داشتند ، برای شرح دردناکترین عهدشکنی تاریخ .... نامیرا داستانی بود که وقتی خوندمش ، از خودم ترسیدم ، از اینکه چطور کوفیان رو در امری سرزنش می کنم که شاید اگر خودم بودم بدتر از اونها عمل می کردم. هیچ فتنه و آزمونی بدتر از این چنین باطلی که به نظر حق می رسه نیست... نامیرا داستانی است که انسان رو هشیار می کنه ، که مبادا ما هم از کسانی باشیم که حق رو برای منافعمون بخوایم ، یا از آنها که قادر به تمییز حق از باطل نیستند .
یکی از استادان محترم دانشگاه، برای درس آیین زندگی از ما خواسته تا جلسه ی آینده به این پرسش پاسخ دهیم: اگز در زمان امام حسین (ع) بودید، در کدام جبهه می جنگیدید؟ واقعا نمی دانم این استاد محترم از این پرسش هوشمندانه چه هدفی دارد. نکند انتظار دارد همگی جواب بدهیم که من اگر در زمان امام حسین (ع) بودم به هل من ناصرِ ایشان پاسخ می دادم و در کربلا شهید می شدم و شهدای کربلا به جای هفتاد و دو نفر می شدند هفتاد و سه نفر. پاسخ دادن به این سوال واقعا سخت نیست. هل من ناصر ولی که مختص سال شصت و یک هجری نبود. راحت می شود دید که ما الان به هل من ناصرِ زمان چه گونه پاسخ می دهیم...
چیزی که در نامیرا دنبالش بودم، ویژگی هایی بود که یک سری را کرد حسینی و یک سری را یزیدی. و جالب ترین قسمت کتاب برایم این بود که در آخر کسی شد از اصحاب امام که از اول کتاب در شک بود و به دنبال راه درست...وَالَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا...تو به دنبال حق باش، خود خدا در راه راست قرارت می دهد.
کشته ی راه خدا نامیراست.
پی نوشت: روزی که این کتاب را خریدم، گرفتگی دل را با یک جمله اش باز کرد. آیا بعد از حسین کسی هست که من جانم را فدایش کنم؟
همیشه از روی سادگی فکر میکردم اگه در زمان واقعه عاشورا بودم بدون شک با امام بودم و هر طور شده یاریشان میکردم در حالی که هیچ آگاهی از وقایع نداشتم. تا به حال در مورد اینکه چطور مردم کوفه که به امام نامه نوشتن، یکباره تغییر عقیده دادن و در مقابل امام ایستادن خوانده بودم و سریال دیده بودم ولی این داستان خیلی خوب ماجراها رو به تصویر کشید برام. تردیدهایی که از اول کتاب شخصیتها داشتن رو من هم داشتم. به قول آقای کرمیار، قصه قصهی تردیدهاست. اما خب دو گروه تردید کردن، یکی اونایی که امام رو دعوت کردن و بعد یاریش نکردن و حتی تو قتل امام و خاندانش مشارکت کردن. و گروه دوم امثال عبدالله و ربیع که با اینکه نامه ننوشته بودن ولی نتیجه تردیدشون به یاری امام رسیدن بود. فرق این دو تا گروه، تو نیاتشون بود، گروه اول اگه نامه نوشتن، برای خودشون چیزی میخواستن یا هدفی دنیایی داشتن. اما عبدالله دنبال حق بود، درسته که راه حق و باطل نامشخص شده بودن و این خصوصیت فتنه ست، ولی در نهایت کسی که دنبال حق باشه، پیداش میکنه. همه چیز کتاب عالی بود. شخصیت ها، روایت، و.... به حدود دو سوم کتاب که رسیده بودم، دلم نمیآمد ادامه بدم، از طرفی چون دوست نداشتم تمام بشه به این زودی، از طرف دیگه نمیخواستم به جریان شهادت جناب مسلم و بعد ماجرای واقعه برسم...
به راستی حسین و قیامش نامیراست. کلی فکر فکر کرده بودم چی بنویسم، اما حالا که وقت نوشتن شده، ذهن یاری نمیکنه! نامیرا داستان مردم کوفه است، داستان شک، تزویر و خیانت. نامیرا داستان ایمان، عشق است. صادق کرمیار از مقتل نگفت اما از آن سوی قصه گفت، آن چنان شیرین و گیرا که از خواندن کتاب خسته نمی شید! #متفاوت پ.ن: جدا نمیدونم چی بگم :د #متاثر
هرگز در سرزمین غربت، تو را چنین پریشان ندیده بودم، که در خانهات! 🏕 یکی از بهترین کتابهایی که برای درک وقایع عاشورا و قبل از آن بخصوص؛ میشه معرفی کرد... کتاب در مورد حوادث قبل واقعهی کربلا و برخی اصحاب امام حسین علیه السلام، دعوت کوفیان و اتفاقاتی که در آنجا افتاده و ماجرای دختر و پسر جوانی که به یاری امام حسین علیه السلام برمیخیزند.
باقٍ لم يمت، رواية تاريخية بها لمسات افتراضية كثيرة وتدور أحداثها في الكوفة وما حولها قبل معركة كربلاء بقرابة الشهرين. عبر ثلاث شخصيات رئيسة أولها ربيع بن عباس الكلبي (شخصية افتراضية)، وعبدالله بن عمير الكلبي، وعمرو بن الحجاج المذحجي، يأخذنا المؤلف لرحلة تبيّن جانب حاسم من أحوال الكوفة وقصة انقلاب الثورة على نفسها هناك.
القيمة التاريخية للرواية تكمن بوصف الواقع العام لتلك الفترة الحرجة وليس بالضرورة التفاصيل (كما هو متوقع من أي رواية تاريخية) خصوصًا مع إضافة بعض الأحداث والشخصيات الافتراضية، فاستعان المؤلف بخياله لحبك الأحداث بتغيير بعض مواقف الشخصيات (دون تغيير المآل الذي استقرت إليه في الواقع) لتناسب رسالته وعرض التوجهات المختلفة للقضية. فحسب أحداث الرواية بينما كان عبدالله بن عمير يروم بقاء سيوف جميع الأطراف هادئة في أغمدتها، كان عمرو بن الحجاج يحاول جهد استطاعته إقناع صديقه ابن عمير بالانضمام لثورة الكوفيين ضد يزيد ولكنه يُقابل بالتثبيط والتحذير من عاقبة حمل الإمام على ذلك بطلب مساعدته وكتابة الكتب إليه وبالتالي التفريق بين المسلمين على حد ظنه، وفي ظل كل هذا يمثّل ربيع دور الشاب التائه بين أقوال كبار القوم وأسبابهم المتضادة حتى يعتزم على اتخاذ قراره، ولِتكُن العبرة بالخواتيم لجميع الشخصيات فمنهم من أنجر وراء المال والمنصب ومنهم من رغب بخير الدنيا والآخرة.
ظهرت العديد من الشخصيات خلال فصول الرواية السبعة كأنس بن الحارث وهانئ بن عروة ومسلم بن عقيل وشبث بن ربعي وأبو ثمامة وسليمان بن صرد وابن الأشعث وشريح القاضي وابن زياد والمختار الثقفي وغيرهم. بعضهم كان وجوده تسجيل حضور لا أكثر وبعضهم اختفوا فجأة دون إشارة لمصيرهم وبعضهم أخذوا حقهم من بيان الموقف، وبالطبع فإن احتواء كل تلك التفاصيل لو تمت سيكون صعبًا لرواية ب٤٠٠ صفحة فقط. جزء كبير من الأحداث كان عند مقام بني كلب ويبدو لي أن معظم الشخصيات هناك كانت من خيال المؤلف عدا عبدالله بن عمير وعبدالأعلى فتمنيت لو أخذت الكوفة نصيب أكبر أو على الأقل وُجدت قائمة بأسماء الشخصيات أو الأحداث الافتراضية لتساعدني لفهم بعض الأمور بالواقع ولو بالهامش. شعرت بالملل لعدة صفحات حين كانت الأحداث بالكاد تتحرك، وهناك بعض التناقضات التاريخية الطفيفة في الحوارات لكن تأثيرها محدود جدا.
أعطتني الرواية تصوّر أفضل وأعمق عن أحوال الكوفة قبل كربلاء وكيف أن حيل وخدع ابن زياد كشفت معادن الناس وهشاشتهم حيث الأغلبية ثاروا طمعًا لمصالحهم (وربما لم يعلموا أو ينووا الخذلان أبدًا!) لا نصرةً للحسين ولا حميّةً للإسلام فكانت عدالة الإمام أشرف من أن يستحقوها، فبالوقت الذي وصل به الإمام للعراق كان ابن زياد قد اشترى دين الكوفيين ودنياهم واما من رفض وبقي بعد أن استمال كبار القوم لجانبه كان مصيره السجن أو القتل.
رواية زادت تعلّقي بأهل البيت وحبّبتني أكثر بأصحابهم لمعرفة صعوبة ما مرّوا به وثباتهم بوجه ذلك. تخلّف الرواية تساؤل يخال الكثيرون أن إجابته بديهية لكنه أكبر من أن يُجاب بالكلمات: هل أنت مستعد لنصرة إمام زمانك؟!
شُهدَاء الطَّف كثيرون ونَحنُ تجاههم مُقَصِرون نَجهلُ أسمائهم..تضحياتهم..بُطولاتِهم نَجهلُ ما قدموه. تعرفتُ على ثُلَةٌ منهم في هذة الروايّة فَسرتني نُصرَة النساء وأذهَلني تَقلب الأحداث حينما أصبح المُعارض ناصر والناصِرُ مُعَارض.
ربطتني هذه الرواية بكربلاء بما لم يربطني بهِ أحد، وزادتني تَعلقُاً بمن بذلوا الأرواح فِداءٌ لإبنِ بنتِ رسول الله، وجعلتني أجَهشُ بالبكاء طلبًا لأن أكون مثلهم لا أتردد لحظة في نُصرةِ بقيّةِ الله (عَجَّلَ اللهُ له ما وَعَدَه مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الْاَمْرِ ) وأتعوذُ مراراً وتكراراً من ضعف نفوسِ أهل الكوفة وسعيهم الدائم وراء شهوات الدنيا التي أولها (المـال).
-أحداثٌ مشوقة، ترجمة رائعة، أسلوبٌ مُذهل، وقصَةٌ تاريخيّة تعود بك إلى الوراء حيثُ زَمن الإمام الحُسَين(ع) وغدر أهل الكوفة. ستلتَهم صفحات هذا الكتاب بشغف وأنتَ منذهل بما تقرأه. وربُمَا تنهيه في جلسَةٍ واحدة دون كللٍ وملل بل بإستمتاعٍ تام ♥.
نمی دونم چرا کرمیار خیلی معروف نیست. انصافا قلمش خیلی خوبه. این کتاب مثل فیلم بود، روان و جذاب جلو می رفت. محتواش هم که خیلی خوبه. البته شاید به خاطر همین محتوای مذهبیش باشه که یه مقدار مهجوره. اما به هرحال خوندنیه واقعا. این یکی از بهترین هایی بوده که تا الآن خوندم. یه رمان تاریخی و مذهبی خوب. اکیدا توصیه میشه. فقط ای کاش قیمت کتاب اینقدر گرون نبود.
یکی از بهترین کتابهایی که در رابطه با احوالات مردم عراق و به خصوص کوفه، قبل از واقعه عاشورا نگاشته شده دودلی ها و تردیدها، اختلاط حق و باطل و نیرنگ و ریایی که در داستان موج میزند، فقط مخصوص آن دوران نیست، نامیرا داستان هر روز ماست
پاسخ بسیاری از معماهای عاشورا و کربلا را می توانید در رمان تاریخی و تحلیلی نامیرا پیدا کنید. نامیرا داستان امروز ما هم هست چرا که ماجرای ندای امام زمان هر عصر و عکس العمل امت در طول تاریخ استمرار دارد.... نامیرا، اثری عمیق و تکان دهنده از صادق کرمیار...
چقدر ناب و برگزیده و منحصر به فرد بودن تک تک اون هفتاد و دو نفری که به امام حسین پیوستن... عبدالله بن عمیر یکی از اون هفتاد و دو ستاره بود که به سلامت از فتنه ای که بزرگان هم در اون وامانده بودن عبور کرد و به شناخت حق رسید... زیبا بود... .
******* در فارس، مردمِ تازه مسلمان شده ، به یک سلمان فارسی که صحابه ی رسول خدا بود، چنان خشنودند و به خود می بالند که عرب از رسول خدا آنقدر خشنود نیست! ******* ایرانیان اسلام را پذیرفتند اما حکومت عرب را بر سرزمین خویش هرگز تاب نمی آورند. ******* کسانی که از حکومت نصیبی ندارند و برکنارند ، از حقوق پایمال شده ی مردم سخن می گویند، هنگامی که نصیبی از حکومت می برند و بر کاری گمارده می شوند، فقط بر ثروت خود می افزایند. ******* دیدنِ پیامبران ، بهتر از شنیدنشان است و شنیدن از امیران و حاکمان بهتر است از دیدنشان... ******* ظلم و جور یزید از قدرت و کیاست او نیست، بلکه از جهل و زبونی مسلمین است.
کتابی که فضای شهر کوفه (پیش از حادثه عاشورا) را نشان می دهد و تردید مردم در حمایت از جبهه ی حق و علل آن را روشن می سازد. برخی معتقدند نامیرا دوره فتنه شناسی است برای کسانی که پی حق هستند و می خواهند بدانند حق و باطل چگونه جا به جا می شود. نامیرا داستان عاشقانه هم دارد و نویسنده درام و رومنس را هم در کتابش درآمیخته است. قلم زیباست و روایت، روایتِ دگردیسی ست،روایت فریب است،روایت فتنه است،روایت شورش است💔 باشد که خداوند مارا مانند کوفیان این گونه آزمایش و امتحان نکند که هیچ کس نمی داند که در آن زمان،راه درست را انتخاب می کند یا راه غلط.مانند کسانی می شود که به نوه ی رسول خدا،نامه فرستادند و سپس عهد شکستند یا آنهایی که حق و حقیقت را یافتند و در راه خدا به شهادت رسیدند؟
و اما من! هرگز برای امام خویش تکلیف معین نمی کنم، که تکلیف خود را از حسین می پرسم. و من حسین را نه برای خلافت، که برای هدایت می خواهم. و من ... حسین را برای دنیای خویش نمی خواهم، که دنیای خود را برای حسین می خواهم. آیا بعد از حسین کسی را می شناسی که من جانم را فدایش کنم؟
من قیس بن مسهر صیداوی هستم، فرستاده حسین بن علی
به نظرم اگر بخواهیم تمام کتاب را در یک جمله خلاصه کنیم، باید به جمله بالا اشاره کنیم. تمام مانیفست شیعه با زیباترین ادبیات ممکن در این سطور خلاصه شده است. فاصله بین دوستدار فرزند علی (ع) با شیعه او. فاصله بین کسانی که حسین (ع) را امام می دانستند و آنان که او را خلیفه می خواستند. نقطه اوج انحرافی که از ثقیفه آغاز شد: آن جا که نگذاشتند امام خلیفه هم باشد. هر روز و هر لحظه باید اعتقاداتمان را با قیس مقایسه کنیم و بعد ببینیم که چون او می رویم تا "سر" دهیم؟ ان شاالله
ترجمةٌ حسنة، إِخراجٌ فنيٌّ متقَن، وأحداثٌ تُروى بسلاسةٍ بعيدةٍ عَن السّرد التّاريخيِّ، قَريبةٍ مِنَ اﻷَحداث التّاريخيّة،ِ وتربطُنا بكربلاءَ كما لم نرتَبِط بِها مِن قَبل. كما أنّه رَبَطني عاطفيّّا ًًبأصحاب اﻹمام (عليهِ السّلام) كما لم يفعل أيُّ مجلسِ عَزاء.
تقييم القائد (دام ظلّه) للكتاب: 《...المحطة التالية في جولة الإمام الخامنئي كانت في جناح دار نشر "مسجد مقدس جمكران"، حيث قدّم المشرفون على الجناح شرحًا عن إصداراتهم العديدة، ليتوقف القائد عند أحد الكتب للروائي "صادق كرميار" ويقول: "لديه رواية جيدة"، هنا استفسر وزير الثقافة "هل تقصد رواية "ناميرا؟"" فأيّد سماحته ذلك》.
شاید بهترین کتابی که دربارۀ حادثۀ کربلا نوشته شده. البته به اتفاقات روز عاشورا نمیپردازد و قبل از آن را روایت میکند. درواقع دارد به ما نشان میدهد که چه شد که کربلا به وجود آمد و آدمها به چه توجیحاتی امامشان را تنها گذاشتند خیلی خیلی خوووب بود ماجرای کربلا در ذهنتان، بعد و قبل از این کتاب، حتماً تغییر میکنند
تقصیر این تبلیغاته شاید، که انتظار من رو این کتاب نتونست برآورده کنه. اما به خودیِ خود، اگر ذهنم رو از تاثیر تبلیغات خالی کنم، خیلی خوب بود. این نگرش به نظرم نگرش خیلی تازه و خوبیه. انشالله بیشتر شه * پیشنهاد میشه
روایتی از ماجرای کوفیان در جریان کربلا. در جریان نامه نوشتن به حسین. در پشت مسلم و در روی مسلم و در کنار بدن بی سر مسلم... رمانی تاریخی با محوریت شخصیت عبدالله بن عمیر از شهدای کربلا. خیلی خوب شک و دودلی و انتخاب رو بیان کرده. و اینکه چطور نامه داران، نیزه دار شدند... تصمیم درست!!!
باسمه **السلام علی الحسین و علی علي بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین…** 🔰 «نامیرا» رو مدتها بود که میخواستم بخونم؛ ولی فرصتش دست نمیداد که بالاخره مناسبتی خونده شد. روایتی از تغییر و تغیرات جمعها، اشخاص و اهداف در دو ماه پیش از واقعه کربلا… طبعاً اسامی مشهوری در کتاب نقش آفرینی میکنن که ممکنه اسمشون به گوش آشنا باشه؛ ولی فرصت آشنایی هر چه بیشتر رو اینجا خواهیم داشت. همگرایی، واگرایی و جابجایی جبهات شخصیتهای «عمرو» و «عبدالله» به شکل کامل و «عبدالاعلی» به شکلی کمتردر روند داستان قابل توجه هست و صد البته قابل تأمل… سرگذشت و عاقبت دلسوز زیادی در پیش دارین… 🔰 تجربه اثبات کرده هرچقدر با انتظارات بیشتر کتاب باز کنی، انتهای کتاب احساس بیشتری داری که شاید در اون حد و حدود نبوده باشه! نامیرا هم واقعاً کتاب بدی نیست و کاملاً روند خوبی هم داره؛ اما اون شکلی که متصور بودم، نشد. 🔰 چند روز ابتدایی دهه اول محرم، ساعات خوبی به مطالعه و تفکر با این کتاب گذشت. با انتظارات متناسب کتاب رو شروع کنید که مجموعاً احساس بهتری هم داشته باشین. ❓ یه سوال هم که اگه دوست داشتین، جواب بدین: به نظر شما چرا اسم کتابی با این مضمون، «نامیرا» گذاشته شده؟
کتاب نامیرا نوشته ی صادق کرمیار روایتی ست از دعوت مردمانی که حسین بن علی علیه السلام فرزند فاطمه سلام الله علیها را به شهر کوفه و اتفاقاتی که در طول این دعوت تا رس��دن او به کوفه می افتد. روایت عوض شدن رنگ ها و تغییر کردن جبهه ی مردم سست عنصری که به بهانه ی خلافت حق به دنبال قدرت گرفتن و فخر فروشی بر عالم بودند. مردم هزار فرقه ای که در قتل حسین علیه السلام یک دست شدند. جای تحسین دارد اطلاعات و چینش وقایع به دست آقای کرمیار. این کتاب خیلی از پرسش ها را در رابطه با چرایی کربلا پاسخ میدهد و یا حد اقل این پرسش مهم را در ذهن خواننده ایجاد می کند که چرا حسین بن علی علیه السلام چنین واقعه ای را به وجود آورد. من به این کتاب نمره ی خوبی می دهم زیرا توصیف چنان اتفاقاتی به قلم گویای آقای کرمیار واقعا دلنشین و زیبا بود. هم پردازش شخصی�� ها جای تأمل داشت و هم توصیف صحنه های جنگ زیبا بود. چیز دیگری که در پایان داستان جلب توجه می کند حرکت خزنده ی شک و تردید و یقین و ایمان در دل شخصیت های مختلف داستان است که در بیشتر قسمت ها به خوبی نشانده شده بود. متشکر
کتاب بود که من رو با جنبه ی دیگری از آدمی آشنا کرد. جنبه ای از انسان که سال ها از وجودش آگاه بودم اما شاید گذر زمان اون رو به فراموش خانه ی ذهنم کشیده بود. انسان با تمام آرمان و دانش هاش نمی تونه رستگار بشه. انسان در یک چند راهی بزرگ و نا مشخص گیر افتاده و تاریکی خواسته های زمینیش اون رو کاملا سر در گم کرده. انشان امروز همون انسان دیروزه و هیچ فرقی بین خواسته های بیادی من و عمر سعد وجود نداره، تنها تمرینه که می تونه خواسته های من رو با آرمان هام هم راستا کنه و در غیر این صورت، آرمان خواه ترین افراد تبدیل به سیاه ترین افراد خواهند شد. و چه قدر بده دونستن این سیاهی و پذیرفتنش. کاش بدونیم، بفهمیم، درک کنیم، ایمان بیاریم و در نهایت با عمل مداوم خودمون رو آماده کنیم. برای قیامی که مرد می طلبه، قلب های آهنین و دستانی به دور از لرزش.
یه کتاب داستانی جذاب. داستان یک پسری که تازه پدر خود را از دست داده است و وقتی شریک پدر از سفر تجاری برمیگردد با وجود فضای ناامن اطراف کوفه و راهزنان نزدیک است که اموال خود را از دست بدهد. در این راه میشنود که پدرش نمرده است و کشته شده است، عاشق میشود و دچار تردید میشود. تردید در اینکه حق با کیست؟ حسین یا یزید؟ داستان بزرگان کوفه که به صورت افراطی خواهان جنگ با یزید هستند و آخر در سپاه ابن زیاد میجنگند و کسانی که مخالف جنگ بودند اما آخر دل به کاروان حسین میبندند. بسیار جذاب و خواندنی
عالی بود ، خیلی جاهایی چنان خودم را جای شخصیت های داستان قرار میدادم که واقعا برایم سخت بود تصمیم بگیرم ،صد البته که این هنر نوسنده بود راستی جاهایی هم اشک ریختم
به قول پشت جلد کتاب رمانی است تاریخی-تحیلی از وقایع قبل از عاشورا در کوفه. درصد مستنداتش را نمی دانم چون منبعی ذکر نکرده, ولی به آن چه شنیده ایم نزدیک است. اولش کمی سخت خوان است به خاطر اسم های متعدد عربی که برای تاریخ ندان هایی مثل من زیادی غریب اند. اما آخرش می کشدت دنبال این که ببینی کدام یک از آن چند هزار نفر نامه نویس می رسد به امامش. و هی دلت می خواهد که شوخی باشد آن همه تزویر. و امید داری که برگردند; سر هر گذر, بعد از هر نزاع قبیله ای و محلی. و دست آخر می مانی با جگری که حس میکنی دارد جز می زند. ۶ نفر راهی می شوند و تنها ۲ نفر می رسند از هزاران نفر. داستان امروزمان است بیشتر.
بسم الله الرحمن الرحیم.. أعظم الله أجورنا وأجوركم 💔
رواية رائعة بمعنى الكلمة، بصرتُ بأمور لم أبصُر بها سابقًا ولم أعرف عنها شيئًا.. ترجمة عربية ممتازة ورصينة (لكنها لا تخلو من بعض الأخطاء المطبعية، وإن قلت)..
تحكي عن حال الكوفة، وكيف أن أهلها وأسيادها كاتبوا الإمام الحسين -ع- ثم غدروا به.. كيف تتقلب القلوب سريعًا، وكيف يُقال كلام حقٍّ.. ويراد به باطل! وكيف يراق الدم بسهولة 💔.. إيهِ كم أشعر أننا وبقرب ظهور المنتظر من آل محمد -عج- سيكون حالنا كحالهم 😔.. نسأل الله الثبات، الهداية والمعونة!
تركز الرواية على بعض الشخصيات (كعمرو بن الحجاج وعبد الله بن عمير) وتسلط الضوء -ولكن بشكل أقل- على شخصيات أخرى (كقيس بن مسهر الصيداوي وأنس بن الحارث والعديد).. تبين كيف أن البعض ثبت على موقفه، والآخر أذعن وانقلب رغبةً في الدنيا رغم معرفته بأحقية الإمام الحسين -ع-!
أيضًا، تذكر الرواية دور هانئ بن عروة و مسلم بن عقيل و غيرهم ممن ناصروا الحسين.. سلام الله عليهم جميعًا!
ولكن، لي على الرواية مأخذ.. إذ هي تدمج بعض الخيال بالواقع، وفي بعض المواقف، لا أدري أيها من مخيلة الكاتب وأيها قد حدث فعلًا..
رواية تستحق أن تقرأ مرارًا، وتطرح في النفس أسئلة متعددة! تحفز على قراءة المزيد للإجابة على التساؤلات.
وفي النهاية، إن أهل الكوفة الذين غدروا بالحسين -ع- وسفراءه يستحقون جور معاوية ويزيد وشاكلاتهم، لا عدالة الحسين -ع-!
فإنّا لله وإنّا إليه راجعون.. الحمد لله الذي أرانا الحق حقًا ورزقنا اتباعه.. ونسأله أن يرينا الباطل باطلًا ويرزقنا اجتنابه! ولا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم..
مطالعهی دوم: فهم فضای کوفه،حالتهای درونی،بروزها و تصمیمات شخصیتهای مهم،جو حاکم بر جامعهی آن روز و تطبیق آن با زمانهی حال برای من جذابیت و اهمیتی دارد که مایلم دائما به بازخوانی و واکاویش بپردازم و «نامیرا» در این امر کمک حال من بود بار اول در میانهی نوجوانی خوانده بودمش و امسال فرصتی دست داد تا با فاصلهای چندساله دوباره به خواندنش بنشینم سیر کند داستان و پردازش زیاد حول حالات و افکار شخصیت های مهم مثل «عبدالله بن عمیر»، «عمرو بن حجاج»،«شبث بن ربعی» و... برای من که با چنین هدفی کتاب را دنبال میکردم نقطه قوت به شمار میآمد همچنان بر نظر سابق خود هستم : *از بهترین آثار داستانی در حوزه ی عاشورا* __________________________________________ مطالعهی نخست: سیری که شخصیت های داستان طی میکنند تا واقعه ی عاشورا و مبنای تاریخی کتاب از نقاط قوت کتاب است
هرچند که گاهی اوقات خسته کننده میشد و گاهی اوقات تعدد شخصیت ها گیجم میکرد، ولی خیلی چیزها به ذهنم اضافه کرد. مخصوصا سیر داستانی کتاب بود که اجازه میداد وقایع رو به راحتی بخونیم و درک کنیم. خوب بود.
نثر خوب و یکدستی دارد و روان است. اگر به عنوان داستان نگاهش کنم، کم است و جا دارد بیش از اینها باشد. اما من برای یافتن پاسخ هایی خواندمش. پاسخی که دریافت کردم آنی نبود که پیشتر شنیده بودم، اما راضیم. تکرارهایش گاهی خسته کننده میشد و منطق ضعیف بحثها و بعد تحت تاثیر قرارگرفتن شخصیتها از همان بحث ها عجیب و غیرقابل باور بود. تردیدشان را درک نمی کردم، تمام مدت چراغی روشن پیش چشمشان میسوخت، چراغی برساخته از خرد و تجربه و آنچه چشمها به وضوح میدیدند، اما به عمد پارچه ای بر چراغ میافکندند تا نبینند. اما تمام اینها یکسو و شخصیت سلیمه و ام ربیع سوی دیگر. چقدر این دختر کامل و عاقل بود، همانی که باید باشد. چقدر افسوس خوردم و میخورم که تاریخ به دست زنان نبوده و نیست.
به عنوان کسی که مطالعه اش در مورد واقعه کربلا خیلی پایینه از کتاب خیلی لذت بردم. اگر از بعد اینکه کتاب یک رمان هست نگاه بکنیم چون من در مورد شخصیت های اصلی داستان هیچی نمیدونستم و نمیدونستم که سرانجامشون چی میشه، برام هیجان انگیز بود که کتاب رو سریعتر تمومش کنم. اینکه در مورد واقعه عاشورا اطلاعات داشته باشیم با اینکه بخوایم ازشون درس بگیریم دوتا بحثه که به نظرم این کتاب فرصت مقایسه رو کاملا برای ادم فراهم میکنه و جدی جملاتی داره که آدم رو روشن میکنه که بفهمی یزید و ابن زیاد و... زمانه ات کیا هستن. کتاب واقعا متن گیرایی داشت و توصیش میکنم.