Jump to ratings and reviews
Rate this book

از شوکران و شکر

Rate this book
عنوان: از شوکران و شکر - مجموعه غزل؛ شاعر: حسین منزوی ( زاده 1325 درگذشت 1383 )؛ نمونه خوان و تصحیح: مهدی خطیبی؛ تهران، آفرینش، چاپ سوم 1385؛ در 269 ص؛ شابک: 9646287050؛ چاپ چهام 1387؛ شابک: 9789646287051؛ موضوع: شعر فارسی شاعران قرن چهاردهم - قرن 20 م

269 pages, Paperback

Published January 1, 2006

2 people are currently reading
43 people want to read

About the author

حسین منزوی

24 books106 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
25 (50%)
4 stars
19 (38%)
3 stars
5 (10%)
2 stars
1 (2%)
1 star
0 (0%)
Displaying 1 - 3 of 3 reviews
Profile Image for Amin Soltani.
29 reviews6 followers
February 10, 2018
ای مرده در وجودم، با تو هراس توفان !
ای معنی رهایی! ای ساحل! ای کرانه!

جانم پر از سرودی است، کز چنگ تو تراود
ای شور! ای ترنم! ای شعر! ای ترانه!

#سلطان_غزل_معاصر
#حسین_جان_منزوی
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books242 followers
April 12, 2021
دستی که بر صحیفه رقم زد، نشان من

آمیخت داستان تو، با داستان من

باد بهار کز سر زلف تو می‌وزید

با گل نوشت، نام ترا، بر خزان من

ای آفتاب من!که به لطف تو، بی‌نیاز

از ماه و از ستاره شده آسمان من

بگشای سینه تا بدمد چون دو قرص ماه

با هم، امید تازه و بخت جوان من



یعنی همه به جان تو بسته‌ست، جان من

کاری بکن که عمر فراقت به سر رسد

تا سر نیامده است در این غم، زمانِ من

یارای بی‌تو زیستنم نیست، بیش از این.

تاب غم تو بیشتر است، از توان من

گو باد شام آخرمن، شام وصل تو

ای بوسه ات شراب ودهان تو نان من

آه ای نسیم آمده از جلگه‌های شعر!

ای باعث شکفتگی واژگان من!

هنگامه می‌کند سخنم درحدیث عشق

واکرده تا کلید تو، قفل زبان من.
699 reviews29 followers
May 17, 2021
بارید صدای تو و گل کرد ترنم
انبوه و درخشنده چنان خوشه ی انجم
(تعبیر زمینی هم اگر خواسته باشی
چون خوشه ی انجم نه که چون خوشه ی گندم)
عشق از دل تردید بر آمد به تجلا
چون دست تیقن ز گریبان توهم
خورشید شدی سر زدی از خویش که من باز
روشن شوم از ظلمت و پیدا شوم از گم
آرامش مرداب به دریا نبرازد
زین بیشترم دم بده آری به تلاطم
شوقی که سخن با تو بگویم ،‌ گذرم داد
موسای کلیمانه ز لکنت به تکلم
بسم الله ات ای دوست بر آن غنچه که خنداند
صد باغ گل از من به یکی نیمه تبسم
شعر آمد و بارید به همراه صدایت
الهام به شکل غزلی یافت تجسم
دادم بده ای یار ! از آن پیش که شعرم
با پیرهن کاغذی اید به تظلم
Displaying 1 - 3 of 3 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.