Jump to ratings and reviews
Rate this book

کشف دیگری همراه با لویناس

Rate this book
این کتاب حاصل اشتیاق و تلاشی است برای شناختن و شناساندن فیلسوفی که می‌خواهد فارغ از بنیاد نهادن نظامی اخلاقی، «معنا»ی اخلاق و «شرط امکان» آن را دریابد و در این راه به چهرهٔ دیگری می‌رسد. امانوئل لویناس، فیلسوف فرانسوی لیتوانیایی‌تبار، که در این کتاب با او در کشف دیگری و جوانب مواجهه با دیگری هم‌قدم می‌شویم، متفکری است که از بسیاری جهات در حلقهٔ فلاسفهٔ غرب سیمایی غریب دارد. گویی غیریت یا دیگربودگی نه‌تنها مضمون غالب اندیشه‌های اوست بلکه در سیمای خود این اندیشه‌ها نیز پدیدار شده است. آیا می‌توان از زبان او شنید که آدمی در برابر دیگری مسئولیت نامتناهی دارد و حتی مسئول خطاهای اوست، و از غرابت این اندیشه دچار اعجاب نشد؟ آیا می‌توان در آثار او خواند که «اخلاق فلسفهٔ اولی است» و بداعت و غرابت را از این کلام استشمام نکرد؟

261 pages, Paperback

First published January 1, 1388

7 people are currently reading
94 people want to read

About the author

مسعود علیا

40 books33 followers
مسعود علیا (متولد ۱۳۵۴) مترجم و نویسنده آثار فلسفی‌ست. او دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد فلسفه را در دانشگاه تهران طی کرد و در تیرماه ۱۳۸۷، دوره دکترای فلسفه را با نگارش رساله‌ای تحت عنوان «شرط امکان اخلاق در اندیشه‌ی لویناس» به راهنمایی عبدالکریم رشیدیان و شهین اعوانی در مؤسسه حکمت و فلسفه به پایان برد.
علیا بر آن است که می‌باید آثاری را به فارسی برگرداند كه در شناسايی بهتر جريان‌ها و آرای فلسفي غرب راهگشا‌يند. او علاوه بر تألیف و ترجمه، در زمینهٔ ویراستاری هم فعالیت دارد.

آثار:‏
- کشف دیگری همراه با لویناس؛ نی، ۱۳۸۸ (تألیف)‏
- وضع بشر، هانا آرنت؛ ققنوس، ۱۳۹۰ (ترجمه)‏
- الفبای فلسفه، نایجل واربرتون؛ ققنوس (ترجمه)‏
- آشنایی با هگل، پل استراترن؛ مرکز (ترجمه)‏
- هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی، جوئل واینسهایمر؛ ققنوس (ترجمه)‏
- مبانی فلسفه اخلاق، رابرت هولمز؛ ققنوس (ترجمه)‏
- مسیح و اساطیر، رودلف کارل بولتمان؛ مرکز (ترجمه)‏
- فلسفه‌ی هنرها: درآمدی بر زیبایی شناسی، گوردون گراهام؛ ققنوس (ترجمه)‏
- جغد مینروا: فلسفه به روایت فیلسوفان، چارلز بونتمپو، جک اودل؛ ققنوس (ترجمه)‏
- آثار کلاسیک فلسفه، نیگل واربرتون؛ ققنوس (ترجمه)‏
- دیباچه ای بر فلسفه قرون وسطی، فردریک چارلز کاپلستون؛ ققنوس (ترجمه)‏
- درآمدی بر اندیشه لویناس، کالین دیویس؛ موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران (ترجمه)‏
- اگزیستانسیالیسم و اخلاق، مری وارنوک؛ ققنوس (ترجمه)‏
- اخلاق بدون هستی شناسی، هیلاری پاتنم؛ صراط (ترجمه)‏

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
6 (28%)
4 stars
4 (19%)
3 stars
9 (42%)
2 stars
2 (9%)
1 star
0 (0%)
Displaying 1 - 5 of 6 reviews
Profile Image for فؤاد.
1,127 reviews2,361 followers
July 20, 2019
امانوئل لویناس، فیلسوف اخلاق، تمام تلاش خود را بر روی مطالعه بر چند و چون ارتباط ما با دیگری گذاشته است. لویناس معتقد است حالت اولیهٔ هر انسانی به رسمیت نشناختن دیگری است. هر انسانی در حالت اولیه تنها به فکر کامجویی است از هر چه می‌تواند بیابد، و کامجویی یعنی تملّک جهان و اشیای دیگر، یعنی مهر خود را بر آن‌ها زدن.

در این میان اما، خواه ناخواه به جایی می‌رسد که ناگزیر از پذیرش دیوار می‌شود: چیزهایی در جهان هستند که به هیچ وجه زیر بار تملک خودمحورانهٔ من نمی‌روند. نخستین و قدرتمندترین این دیوارها، مرگ است. انسان با رو به رو شدن با دیوارهای گذرناپذیر، خود را می‌بازد، دیگری را به رسمیت می‌شناسد، و آماده می‌شود که به جای تملّک، تلاش کند با دیگران وارد رابطه شود.

لویناس برای توصیف کیفیت رابطۀ انسان با دیگری، از مفاهیم راهگشایی استفاده می‌کند. از جمله سرریز کردن مدلول از دال، اما یکی از بهترین مفاهیمی که برای توصیف این رابطه به کار می‌گیرد، «چهره» است. لویناس می‌گوید: انسان به هنگام رابطه با دیگری، با چهرۀ دیگری سر و کار دارد. اما دست روی نکتۀ جالبی می‌گذارد: انسان هر چه به کسی نزدیک‌تر باشد، هر چه مدت طولانی‌تری با کسی زندگی کرده باشد، جزئیات چهرۀ او را کم‌تر و کم‌تر می‌تواند به یاد بیاورد. در حقیقت، انسان به جزئیات چهرۀ غریبه‌ها بیشتر توجه می‌کند و آن‌ها را بهتر به یاد می‌آورد، تا کسانی که سال‌ها با ایشان زندگی کرده است. چرا این گونه است؟

لویناس می‌گوید: چهره همچون یک تابلوی راهنمایی است، یک علامت است برای رساندن ما به «دیگری». به هنگام مواجهه با علامت، ما به خود علامت توجه نمی‌کنیم، بلکه به چیزی که در پس علامت پنهان است، به معنای علامت، به مدلول علامت توجه می‌کنیم، و در نتیجه گاه می‌شود که خود علامت را نمی‌بینیم. ممکن است کسی روی تابلوی راهنمایی ناسزایی نوشته باشد، ممکن است بعضی از حروف و کلمات آن کنده شده باشد یا بر اثر باران کمی زنگ زده باشد. راننده‌ای که برای حفظ سلامت خود و سرنشینان تمام توجهش به معنای تابلوهاست، متوجه خیلی از این امور نمی‌شود. کسی متوجه این امور می‌شود که کناردست راننده نشسته، و نیاز ندارد تمام توجهش به معنای پشت تابلو باشد. به همین شکل، هر مقدار کسی با «دیگری» وارد رابطه شده باشد و «دیگری» را ببیند، جزئیات چهرۀ او را کم‌تر و کم‌تر می‌بیند و هر مقدار بیشتر متوجه رنگ چشم، شکل بینی، شکل لب‌ها و گونه‌های دیگری شود، با خود «دیگری» کم‌تر رابطه دارد.

اما این تمام ماجرا نیست. لویناس می‌گوید: دیگری، وجود دیگری، روح و ذهن دیگری، یا هر اسم دیگری که روی آن بگذارید، برای من به تمامی غیر قابل دسترسی است. من هیچ وقت نمی‌توانم دیگری را، تمام دیگری را، درک کنم. این جاست که چهره از تابلوی راهنمایی متمایز می‌شود: تابلوی راهنمایی دقیقاً همان معنایی را نشان می‌دهد که پشت آن پنهان است. دال و مدلول دقیقاً هم اندازۀ یکدیگرند. اما چهره، هر چند به «دیگری» که در پس آن پنهان است اشاره می‌کند، اما هیچ گاه به تمامی نمی‌تواند آن را نشان دهد. رابطه با دیگری، رابطه‌ای نامتناهی است، انسان می‌تواند تا ابد با کسی زندگی کند و به او نزدیک شود و هنوز او را به تمامی به چنگ نیاورده باشد، و هنوز بتواند بیشتر به او نزدیک شود. این است که لویناس تأکید می‌کند: تلاش برای فهم دیگری، همواره ناکام می‌ماند. امید به فهم دیگری، نوعی از امید به تملّک دیگری است. انسان می‌خواهد با فهمیدن دیگری، او را برای خود کند، او را اهلی کند، او را به چیزی پیش پا افتاده و فهمیده شده، مثل کتابی خوانده شده تبدیل کند. اما این ناممکن است. تنها راه ارتباط با دیگری، به باور لویناس، نه «فهم» او، بلکه «گفتگو» با اوست.

این یکی دیگر از اصطلاحات راهگشای لویناس است. گفتگو برای بیشتر ما، نوعی تبادل اطلاعات است. اگر با دیگری گفتگو می‌کنیم، در حقیقت می‌خواهیم بیشتر او را بفهمیم و در نتیجه، بیشتر او را برای خود کنیم. اما برای لویناس گفتگو معنای دیگری دارد. به این منظور، لویناس توضیح می‌دهد که هر گفتگو از دو بخش تشکیل شده: «گفته» و «گفتن». «گفته» آن اطلاعاتی است که در گفتگو رد و بدل می‌شود. «گفتن» نفس عمل سخن گفتن است. نفس نزدیکی با دیگری. و در یک رابطه، آن اندازه که گفتن، خود گفتن، مهم است، گفته‌ها مهم نیستند. زیرا فارغ از این که «چه» گفته می‌شود، خود عمل سخن گفتن، به معنای گشودن خود به روی دیگری است، به رسمیت شناختن دیگری است، به معنای آن است که من این خطر را می‌پذیرم که خود را در معرض تو قرار دهم، این اندازه به تو اعتماد می‌کنم که خود را تسلیم تو کنم، و با تو در رابطه‌ای متقابل، رابطه‌ای هم‌سطح، گفتگو کنم.

لویناس می‌گوید: تا وقتی این گشودن وجود نداشته نباشد گفتگو شکل دیگری از تلاش برای تملّک دیگری است که همواره ناکام می‌ماند. و اگر این گشودن وجود داشته باشد، حتی در سکوت نگاه کردن به دیگری به قدر ساعت‌ها گفتگو نزدیکی و اتصال به بار می‌آورد.
Profile Image for Seyed Hashemi.
218 reviews94 followers
January 31, 2025
تجربۀ هنری و تجربۀ فلسفی؛
چرا برای «فهم» عجله داریم؟

0- مختصر خواهم نوشت و این متن بیشتر در باب مواهبِ در تعلیق قراردادن فهم و مختصرنویسی است.
اگر می‌خواید از محتوای کتاب بیشتر بدونید، حتما به مرور "فوأد" ذیل همین کتاب مراجعه کنید که تا حد خوبی حق مطلب را ادا کرده است.

1- قدم زدن در چند مسیر، من را به درگاه این کتاب رساند. وقتی بحث از پدیدارشناسی و اخلاق باشد، نامِ لویناس را خواهید شنید. وقتی بحث از فلسفه و پدیدارشناسی باشد، نام مسعود علیا به گوش شما خواهد خورد. ترکیبِ این دو مسیر شد راهورِ من در رسیدن به این کتاب.

2- خواندن این کتاب برای تجربه‌ای خاص بود. این کتاب ماهیتی رازآمیز داشت و به عنوان یک متنِ فلسفی، فلسفی بودن خود را جار می‌زد. به نظرم این مورد می‌تواند مهم باشد؛ هر متنی باید نوعیت خود را نشان بدهد. خیلی ساده، شعریت و ادبیت برای یک متنِ ادبی/شعر از اهمیت بسیاری برخوردار است. بالاخره باید بفهمیم که با متنی ادبی مواجه هستیم نه یک جستار. متنِ فلسفی نیز می‌تواند چنین فیگوری به خود بگیرد، فیگوری از فلسفی‌بودن و اشاره به مسائل فلسفی داشتن.
در کنار این، نباید با ماهیتِ نقادانه و تحلیلیِ ذهنِ فلسفی با این کتاب مواجه شد. احتمال دارد ذهنِ منظمِ فلسفه‌خوان و درگیر با فلسفه، یا در نخستین قدم‌های خواندنِ این کتاب، ترکِ رَه کند، یا صرفا کورمال کورمال از میان هنریت، اگزجره بودن و خلاف‌آمد بودنِ این اثر و ایده‌های لویناس حرکت کند، حرکتی کور به هیچ! موضعِ ما به لویناس و این کتاب باید چنان باشد که موضعِ مسعودِ علیای نویسنده بوده است. در بندِ پایانیِ این کتاب و در موخره داریم:
«تجربهٔ اثر هنری تجربه‌ای است که "امکانِ دیدن و لمس کردن نیست بلکه غیرممکن‌بودنِ ندیدن است". تردیدی ندارم که تجربۀ مواجهه با اندیشۀ لویناس برای من [مسعود علیا] تجربه‌ای از این جنس بوده است.»

3- فعلا نمی‌خواهم از محتوا/Material این کتاب چیزی به میان بیاورم. چون «بیان» این محتوا باید از «فهم» ریشه بگیرد که برای «فهم» این اثر هیچ تعجیلی ندارم و به خود و فهمِ خود، رخصت خواهم داد تا بیشتر با پدیدارشناسی، لویناس و کلیتِ فلسفه مواجه شوم که بتوانم آنگونه که بایسته است با فهمِ اثر مواجه شوم.

4- یکی از مباحثِ جذاب در مواجه با لویناس و هایدگر - که هرکدام در دو ساحت علیه تاریخ فلسفۀ غرب قدعلم کرده اند - این است که باید با تسلطی نسبی (چه کسی می‌تواند به تسلط کامل برسد؟) به تاریخ فلسفۀ غرب داشته باشیم. چرا باید تسلط داشته باشیم؟ زیرا که هایدگر در حیث متافیزیکی بنیان‌برانداز بود و لویناس در اخلاق و فلسفۀ اخلاق. برای اینکه این رخدادهای خارقِ عادتِ تاریخِ فلسفۀ غرب را بفهمیم، بدیهی است که باید بدانیم آن تاریخی که اینان علیه یا برای آن قد علم کرده اند، دقیقا چیست.
بدین جهت، هیچ تعجیلی در فهم این کتاب و لویناس ندارم.

5- در این اندک مواجهه‌ای که با پدیدارشناسی داشته ام، فهمیده‌ام که باید پدیدارشناسی را «اعمال» کرد و نه چیزِ دیگر. یعنی «روش» پدیدارشناسی روشی نیست که در مواجهۀ منطقی و صوری بتوانیم حدود آن را متعین و از این مسیر آن را فهم کنیم؛ بلکه پدیدارشناسی چیزی است که کنش و ساحت اعمال و شناخت است که خود را عیان می‌کند. خیلی ساده، اگر پدیدارشناسی خواندید و «نگاه»، «منظر» و «روش» نگاه شما به دنیا و مافیها دچار تغییر و اعوجاج از عادتِ پیشین نشد، یعنی احتمالا متوجه نشده اید که با چه طرف هستید. پس از کتابِ «فاصله‌ها؛ راز همدلی چیست» از مایبام، کتابِ «متن‌ها و خواننده‌ها؛ جستارهایی در پدیدارشناسیِ خواندن» و حتی کتابِ مقدماتیِ «پدیدارشناسی» از زهاوی، مدخلِ استنفوردِ «ماکس شلر» و همین کتابِ «کشف دیگری همراه با لویناس» از علیا، فهمیده ام که پدیدارشناسی در «نحوۀ» مواجهه ما با عالم تاثیر خواهد گذاشت و کاری خواهد کرد که جوری باشیم که جهان خود را بر ما به گونه‌ای دیگر نمایان کند.
برای مثال:

6- لویناس در این کتاب به صورت کلی به دنبال این است که نشان بدهد سوژه و این خودی که داریم، «فی‌نفسه» یا «لنفسه» به این مرتبۀ سوژگی نمی‌رسد و از حیثِ «لغیره» بودن و سو به سمتِ «دیگری» داشتن است که به این مرتبۀ سوژگی می‌رسیم. یعنی عطفِ به دیگری بودن است که خود بودن را معنا می‌کند. خیلی نمی‌خواهم از شئون این ادعا، بنیان‌برافکن بودن، پیچیدگی‌های آن و محتوای آن چیزی بگویم، می‌خواهم به همان نقلِ قولِ اساسی در این مرتبه از خوانش بگویم که بالاتر به آن اشاره کردم:
«تجربهٔ اثر هنری تجربه‌ای است که "امکانِ دیدن و لمس کردن نیست بلکه غیرممکن‌بودنِ ندیدن است"»
یعنی چه؟ وقتی با ایده‌های لویناس برای بار نخست مواجه می‌شوید باید عطف توجه کنید به این مورد که باید نحوۀ نگاهِ پدیدارشناسانه را از اثر درک کنید. یعنی نباید به دنبالِ لمسِ کردنِ تمامِ ایدۀ کتاب که از قضی حداقل در مراتبِ نخست مواجه غیرممکن است باشید، بلکه باید بفهمید که پس از خواندن خواهید فهمید که «ندیدنِ» دیگری و عطف توجه نکردن به آن برایتان غیرممکن خواهد شد. یعنی خواهید فهیمد که دیگری آن‌چنان اساسی خود را بر جهانِ تو پرتاب خواهد کرد که ندیدنِ ممتنعِ بذات شود!
احتمالا کتابِ «دیگردوستیِ موثر» از پیتر سینگر یک آزمایش خوب باشد که ببینم این «نگاهِ» که صحبت آن را کرده ام، چگونه در من اثر کرده است.

پدیدارشناسی همین است، آثار، تجربه‌ها و نحوه‌های مختلفِ بودن را فرا می‌خواند که جوری دیگر مورد توجه قرار بگیرند و شاید در یک کلام، صرفا «عطفِ توجه» قرار بگیرند.

7- علتی که باعث شد در خواندنِ کتاب ثابت قدم شوم، علاوه‌بر محتوای خلاف‌آمدِ مشهور بودنِ کتاب، دیدن اسامیِ آشنا در کتاب بود. برای مثال، وقتی دیدم «سایمون کریچلی»، فیلسوفِ کچلِ فوتبالیِ بانمکِ دوست‌داشتنی، این چنین درگیر لویناس است، «هیلاری پاتنم»، فیلسوفِ تحلیلیِ دقیق و استخوان‌دار، و چندین نامِ دیگر این چنین با جهانِ فلسفۀ لویناس درگیر بوده اند، متوجه شدم که باید جدی‌تر باشم با لویناس، چون فلاسفه‌ای که جدی‌شان می‌گیرم، لویناس را این چنین مورد توجه قرار داده اند.

8- از موارد بسیار مهمِ این کتاب «تالیفی» بودنِ آن است. این کتاب ماحصلِ تز دکتری مسعود علیاست. واقعا کیفیتِ این کتاب در حد آثارِ خوبِ تالیفیِ غربی است؛ آثار انتشارات‌های مهمی مثلِ راتلج، پلیتی، آکسفورد و استنفورد و... . ولی این مورد یک غم را در خود دارد، علیا دیگر ننوشت. به فراخور دانشگاه چند پایان‌نامه‌ای علیا یافت خواهد شد (یکی دو فقرۀ جذاب هم در آن میان هست)، اما خب، علیا مترجم شده است و عجب مترجمی شده است. خدمتی که علیا و چند تنِ دیگر از مترجم‌های مختلف در سنت‌های فلسفی مختلف (فلسفۀ تحلیلی (کم ترجمه‌ است اتفاقا)، ایده‌آلیسم آلمانی و پدیدارشناسی و...) به «امکان» فلسفه‌ورزی در ایران کرده اند از چشم هیچ ناظری پنهان نخواهد بود؛ اما می‌توان از ضرورت تالیف هم گفت.
البته بسیار از ترجمه‌های علیا، مشخصا ترجمه‌هایی که از آثار اساسیِ پدیدارشناسی و... ، مثل «پدیدارشناسی ادراک» از مرلوپونتی، «از وجود به موجود»، «وضع بشر» و «حیات ذهن» از هانا آرنت دارد آنقدر اساسی و مهم است که بسیاری می‌توان از آن گفت.
ولی ضرورتِ تالیف یا بهتر است بگویم «تمنای تالیف» چیزی است که این کتاب از علیا باری دیگر مثلِ پتک بر صورتم کوفت.


پی‌نوشت: واقعا مختصر نوشته ام و هیچ ننوشته ام :)))
Profile Image for Nader.
4 reviews45 followers
Read
June 17, 2010
لويناس از جمله اولين متفكراني است كه انديشه هاي هوسرل و هايدگر را به فرانسويان معرفي كرده است. در سال1932 زماني كه جامعه شناس معروف فرانسوي؛ ريمون آرون از سفرش به آلمان به پاريس بازگشت و سارتر و سيمون دوبووار را از وجود پديدارشناسي هوسرل آگاه كرد ،
اگر به فلسفه علاقه دارید حتما با این فیلسوف آشنا شوید
1 review1 follower
May 14, 2020
کتاب بخشی از رساله‌ی دکتری آقای علیاست.وی در این کتاب به بخش‌های مختلف اندیشه لویناس پرداخته است.موضوع اصلی کتاب بررسی تلقی خاص لویناس از اخلاق و «دیگری»است. لویناس در تاریخ اندیشه غرب به عنوان فیلسوف «دیگری»شناخته می‌شود.او فیلسوف راحت فهمی نیست اما این کتاب به خوبی از پس شرح مهم‌ترین اندیشه‌های لویناس برآمده است.
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books242 followers
January 1, 2020
کتاب حاصل اشتیاق و تلاشی است برای شناختن و شناساندن فیلسوفی که می‌خواهد فارغ از بنیاد نهادن نظامی اخلاقی، معنای اخلاق و شرط امکان آن را دریابد و در این راه به چهرهٔ دیگری می‌رسد. امانوئل لویناس، فیلسوف فرانسوی لیتوانیایی‌تبار، که در این کتاب با او در کشف دیگری و جوانب مواجهه با دیگری هم‌قدم می‌شویم، متفکری است که از بسیاری جهات در حلقهٔ فلاسفهٔ غرب سیمایی غریب دارد. گویی غیریت یا دیگربودگی نه‌تنها مضمون غالب اندیشه‌های اوست بلکه در سیمای خود این اندیشه‌ها نیز پدیدار شده است. آیا می‌توان از زبان او شنید که آدمی در برابر دیگری مسئولیت نامتناهی دارد و حتی مسئول خطاهای اوست، و از غرابت این اندیشه دچار اعجاب نشد؟ آیا می‌توان در آثار او خواند که «اخلاق فلسفهٔ اولی است» و بداعت و غرابت را از این کلام استشمام نکرد؟
Displaying 1 - 5 of 6 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.