ظهر یک روز تابستان، فرشید با یک پیشنهاد آمد: «یک سفر تفریحی به ترکیه!» غیرممکن بود. من یک خبرنگار تازهکار با درآمدی اندک بودم که تازه باید هزینههای تحصیلم در دانشگاه را هم تامین میکردم. در تفکر ما ایرانیان سفر به خارج همیشه کاری غیرضروری و از سر سیری بوده است. با نگاه برآمده از چنین تفکری پاسخ اولیه من منفی بود. اما فرشید اصرار کرد و نتیجه چیز دیگری شد. آن سفر انجام شد و در پی آن سفرهای دیگر. سفرهای دیگری تا امروز که این کتاب در دست شماست. «مارک و پلو» مجموعهایست از سفرنامههای من به فرانسه، ایتالیا، ارمنستان، هند، کره جنوبی، اسپانیا، ایالات متحده و...۰ [یادداشت پشت جلد کتاب]
و جایزهی نامربوط ترین عکس نسبت به متن تقدیم میشود به... درکل نظر محترمانهم اینه که عکس های کتاب تک وتوک قابل قبول بودن و بیشترشون واقعا کاغذ حروم کردن بودن. علاوه بر این خود کتاب هم از یه سفرنامه خوب که چه عرض کنم، از یه سفرنامه معمولی هم خیلی فاصله داشت، تمام کتاب یا غر زده بودن که چرا ژاپنیها خنگن(که خیلی خجالتآور بود که چنین چیزی رو چاپ کردیم تو ایران) یا گفته بود دلم برای ایران تنگ شده...نه اطلاعات به دردبخوری درباره مکان های دیدنی و تاریخی بهمون داده بود، نه فرهنگ مردم و نه غذاها؛ درحدی که توی ایتالیا داشت از کیفیت پیتزا شکایت میکرد:/ بیاید درباره اون قسمت ژاپنیها بیشتر حرف بزنیم چون واقعا باورم نمیشد دارم چنین چیزی رو میخونم... توی سفرنامه اسپانیا که کلا هشت صفحه بود، چهار فاکینگ صفحه دربارهی این نوشته بود که ژاپنیها خنگ و گیج و اعصابخرد کنند! مشکل از منه که ربط و مناسبت این موضوع رو نمیفهمم؟ و سه صفحه ورق میزنم فکر میکنم خب تموم شد؟ هاها! نه حالا وقت اینه که بگه آمریکایی ها پرتوقعاند، انگلیسیها از خود راضیاند، سوئدی ها خشکن فرانسوی ها نچسبن... دود وات د فاک:||| به همهی این مشکلات قلم بسیار غیریکدست نویسنده رو هم اضافه کنید، اکثر نوشتهها یه لحن دم دستی دارن که نباید با خودمونی و محاورهای اشتباه بگیریمش و حتی همین لحن هم ثابت نیست و همش عوض میشه.. هوف! (عصبانیم، خشمگینم و نه فقط ازین کتاب) -۱۴ مهر ۱۴۰۱
نثر کتاب و روایت هاش از اتفاقات سفر خواندنی است. جایی حس نمی کنی که توضیحات خسته کننده اند یا روده درازی
اما گاهی ژورنالیسم به معنای منفی آن در نوشته ها رخنه می کند - در حدی که برخی حرف ها صرفا بشوند اشارات سرگرم کننده ای که لزوما حقیقت را، حداقل در مهمترین جنبه های آن، بیان نمی کنند. از طرف دیگر حتی نوک سوزنی با عکس ها ارتباط برقرار نکردم - بود و نبودشان یکی است ( البته بودنشان برای چشم استراحتی است! ). از محتوای عکس ها که بگذریم از نظر صوری هم به نظر باید روشنایی تصویرها بیشتر می بود تا انقد تیره و تار نباشند
در کل به نظرم می شود گفت نویسنده به هدف خود که ترغیب خواننده به سفر باشد رسیده است - هر چند خبرنگار بودن و داشتن کارت خبرنگاری و حتی، در مورد کره ی جنوبی، سفر به عنوان مأموریت کمی از این تأثیر کم می کند؛ من بیشتر با خواندن سفرنامه ی فرد معمولی ای مثل خودم ترغیب می شوم
بخش فرانسه این کتاب رو خیلی دوست داشتم و طنز ضابطیان بارها باعث شد قاه قاه بخندم یا یه چیزی ته دلم رو قلقلک بده. جزو بهترین سفرنامه هایی بود که خوندم اما یه جاهایی احساس می کردم پراکنده گویی کرده یا کم لطفی کرده در حق اون مکان و خیلی کم نوشته در موردش. با عکس ها هم خیلی کم ارتباط گرفتم.
اولین سفرنامه ای که از منصور ضابطیان خوندم سباستین بود و رسماً عاشق فضا و لحن کتاب شدم. نثر ضابطیان جذاب و شیرینه، جوری خواننده رو همراه میکنه که دلش نمیاد لحظه ای کتاب رو رها کنه. سباستین رو بیشتر دوس داشتم هم بخاطر عمق و پرداخت بیشتر و هم ارائه توضیح برای عکس ها که نبودش نقص اصلی این کتابه. بی صبرانه منتظر «چای نعنا» هستم و احتمالا همین روزها سراغ مارک دو پلو هم برم.
ضابطیان دوران چلچراغخوانی خوندن داشت اما با این کتاب(؟!) انگار داشتم لابهلای دفترچه خاطرات روزانه یه بچه ده-دوازده ساله سرک میکشیدم. خوندن سی و چهار صفحه کافی بود که بفهمم باید کنار بذارمش و اینکه خب بد نوشتن هم استعداد کافی میخواد به هر حال و چاپ کردنش هم پارتی و پول شاید :)
دوست داشتم یکمی توضیحات بیشتر درباره هر کشور داده میشد، قبل از اینکه بتونم هر کشوری رو کامل توی ذهنم تصویرسازی کنم، قسمت مربوط به اون کشور تموم شده بود. دوست داشتم یکمی توضیحات درباره خورد و خوراک، لباس پوشیدن ها، و خیلی چیزهای دیگه درباره کشورها نوشته میشد البته در حدی که از حوصله خارج نباشه. به هرحال اینها چیزی از ارزش های منصور ضابطیان عزیز کم نمیکنه! :))
اگه به هیچ کشوری سفر نکردید و اهل سفرنامه خوندن نبودید، حتماً بخونید این کتاب رو اما اگه خودتون خارجه رفتید یا چندتایی سفرنامه خوندید، خوندنش رو توی اولویت نذارید * خوندن از جاهایی که من خودم رفته بودم، اصلاً برام جذابیتی نداشت جاهایی هم که نرفته بودم، یکی درمیون برام جذاب بود مثلاً بااینکه هندوستان رو نرفتم، گزراش نویسنده هیچ لطفی برام نداشت اما مثلاً آمریکا و ارمنستانش برام جالب بود و دوست داشتنی
کتاب بدی نبود. حتی از این نظر که میل به سفر را در مخاطب زنده میکند و به آدم جسارت رفتن به سفر خارجی بدون مقدمات خیلی خاص را میدهد، کتاب خیلی خوبی است. قلم توانای منصور ضابطیان که متنی جذاب و خواندنی پدید آورده در کنار ارائه تصویری (هرچند قدیمی و بعضا سطحی) از جوامع خارجی، نقاط قوت این کتابند. اما نگاه ژورنالیستی در این کتاب غالب است و بعضی مواقع شاهد تحلیلهای دم دستی و ارائه نظرات سطحی هستیم. همچنین توصیف کشورهای مختلف در این کتاب به یک صورت و هماهنگ نیست. بعضی گزارشها مفصل و بعضی مختصر و حتی ناقصند. با همه این احوالات می توانم بگویم که کتابی است خواندنی و حتما ارزش خواندن دارد.
کتاب هایی که قبل از مارک و پلو از ضابطیان خوندم: سباستین و موآ
خوب می شد حس کرد که از اولین سفرنامه های نویسنده است و این که سفرنامه از یک کشور خاص رو ترجیح میدم به مجموعه ای از سفرنامه ها برای این که تا میخوای کمی حس و حال یک کشور رو تجربه کنی میبینی قسمت اون کشور تمام میشه و باید بریمگ کشور بعدی
😁خوشحالم از کتابخونه گرفتم و نخریدم (با اینکه با همه این صحبت ها باز هم خوندنش لذت بخش بود)
امتیاز اصلیم 3.5 بود ولی وقتی دیدم موآ/ سباستین و 4 امتیاز دادم واقعا دلم نیومد به مارک و پلو هم 4 بدم
کتاب مارکوپلو و مارکدوپلو از این نویسنده به هیچ وجه در سطح کتابهای بعدی مثل استامبولی و سهرنگ و سباستین و ... نیستن. بیشتر دستگرمی بودن برای پیدا کردن سبک و تثبیت قلم نویسنده.
منصور ضابطیان از تجربهی سفرهاش به خارج از مرزهای ایران میگه. تو این سفرنامه، به کشورهای مختلفی از هند گرفته تا آمریکا، از زاویهی دید نگارنده سر میزنیم. ضابطیان سعی کرده نگاه بیطرفش رو حفظ کنه و به نظرم راوی خوبی بود و از پس این کار براومده. طنز قلمش رو دوست داشتم. به جز داستان سفر به آمریکا، بقیه خیلی خوب بود. مختصر و جالب بدون حاشیهپردازی غیرضروری. -------------------- یادگاری از کتاب: در نگاه تربیت شدهی ما ایرانیان، همیشه سفر به خارج (فرقی نمیکرد به کجا)، یک کار غیرضروری، تجملاتی و از سر سیری بود و هیچکس سعی نکرده بود ضرورت دیدن جهان و آشنایی با دیگر سرزمینها و ملل ��ا برایمان تشریح کند. ... آشنایی با سرزمینهای دیگر، آدم را از چارچوب دگم فکریاش خارج میکند. او را به این نتیجه میرساند که همهی دنیا همین چاردیواری محصور اطرافش نیست و تازه می فهمد که در گسترهی این جهان چقدر ناچیز است و دنیا چقدر شوخیتر از آن چیزی ست که خیال میکرده. در عین حال به این نتیجه میرسد که دنیا آنقدرها هم که فکر میکند، بزرگ نیست و آدمهایی به ظاهر غریبه در نقاطی که به لحاظ جغرافیایی، تاریخی و اجتماعی مشابهتی با هم ندارند، یکباره به فصل مشترکهایی از تفکر و احساس میرسند.
خب یه دوره ام بود که من می رفتم کتابخونه درس بخونم جای درس خوندن می رفتم تو بخش تازه های کتاب و می شستم یه کتاب تازه از تنور در اومده رو قورت می دادم :) این کتابو همونجا خوندم. منصور ضابطیان خیلی با حوصله از سفرهاو از آدمهایی که تو سفراش دیده،نوشته.خب برای آدمی که آرزوی تک تک این سفرها رو داره طبیعتن که کتاب جالبیه به خصوص با قلم روان این نویسنده.
مارک و پلو، اولین سفرنامه منصور ضابطیانه، این کتاب چند سال پیش منتشر شده و سفرهای گفته شده، در حدود سال های ۸۵ اتفاق افتاده، بعضی چیزای این کتاب برای منی که از نسل zم خیلی عجیب و باحال بود، مثلا اینکه گوگل مپ و گوشی نبوده که راحت مسیرا پیدا شه، بلکه نویسنده با نقشه(!) جاهارو پیدا میکرده، حتی تصورشم برای من سخته🥲😂 و البته این خیلی برای من قابل تحسین و احترامه که یه نفر، سال ۸۵ تصمیم میگیره با یه کوله پشتی و امکانات کم پاشه بره جهان رو بگرده!
از خوندن این کتاب یه چیزی توجهمو جلب کرد و اون این بود که چیزایی مثل مجله و روزنامه چقدر اون موقع رونق داشتن، در حالی که الان حداقل اطراف خودم، مدتهاست کسیو ندیدم مجله یا روزنامه دستش بگیره و قطعا اینم اثر گوشیه.
چیز دیگه ای که خواستم بگم اینه که کیفیت کتاب مارک و پلو، وقتی که کتابای جدیدتر منصور ضابطیان رو از قبل خوندم، یکمی توی ذوق میزد، البته این بهم امید داد چون بهم نشون داد که هرکسی از یه جایی شروع میکنه حتی حرفه ای ترین آدما، و آدم اگه ثابتقدم باشه و consistency داشته باشه، میتونه خیلی خیلی پیشرفت کنه:)
اگر جزییات درمورد هر شهر و کشور بیشتر بود،از غذا های هر کشور بیشتر گفته بود یا از کوچه و پس کوچه هاش و ارتباط با مردم بومی و اخلاقیات و فرهنگ غالب گفته بود و از این کشور به اون کشور و از این قاره به قاره نمی پرید، صد درصد کتاب بهتری میشد.(چیزی که تویه مجموعه سباستین واقعا دیده میشد و خیلی دوست داشتنی بود)
کتاب برای دهه ۸۰ هست ،هنوز سوریه به دست داعش نیافته و لبنان هم شکل قدیم خودش رو حفظ کرده و کره جنوبی اسکویید گیم روهم نساخته،تفاوت اساسی که طی این چند سال در این کشور ها به وجود اومده تقریبا توی این کتاب وجود نداره. بعضی از جاهای خیلی معروف که همه میشناسیم هیچ اسم و نشانی تویه کتاب ندارن و هیچ توصیفی از اونها نشده مثلا برج ایفل،کاخ های سلطنتی اسپانیا،برج ازادی امریکا. چرا؟ نمیدونم!
مجموعه ای از سفر نامه ها و عکس های منصور ضابطیان به کشورهایی چون اسپانیا ، ایتالیا ، اتریش ، فرانسه ، سوریه ، لبنان ، هند ، کره جنوبی ، ارمنستان و ایالات متحده آمریکا . کتابی با زبان شیرین ، ساده ، جالب و در یک کلمه خوب از نظر من . به قول یکی از دوستان توصیه میکنم اگه از خوندن کتابای سخت ، طولانی یا هر چیز دیگه ای خسته شدید و دنبال یک کتاب آروم هستید بخونیدش . هر چند این کتاب اطلاعات دقیق و کاملی از جاهای مهمِ دیدنی هر شهر نمیده و تنها به سه یا چهارتا مکان بسنده میکنه و همچنین عکسهایی که داره به علت سیاه و سفید بودنشون زیاد جالب نیستن ، ولی قلم نویسنده خیلی شیرین هست و خب خواننده با تجربیات نویسنده از هر کشور آشنا میشه و یه شناخت کلی نسبت به اون کشور پیدا میکنه . توصیه اش میکنم :)
خیلی خوبه که آدم بتونه کشورها و آدمای مختلف با فرهنگ و آداب و رسومش رو از نزدیک ببینه،این کتاب میتونه از این جهت مفید باشه.من که از خوندنش واقعا لذت بردم.
...کتاب خواندن در پاریس حسابی حرص آدم را در می آورد.هر کسی را که ببینی،یک کتاب در دست دارد و تند تند مشغول مطالعه است.سنو وسال هم نمی شناسد،سیاهو سفید مرد وزنو بچه هم نمی شناسد.انگار همه در یک ماراتن عجیب درگیر شده اند و زمان در حال گذر است.واگن های مترو گاهی واقعا آدم را یاد قرائت خانه می اندازند،مخصوصا اینکه ناگهان در یک مقطع خاص کتابی گل میکند.و همه مشغول خواند آن می شوند.آنهایی هم که اهل کتاب نیسند حتما مجله یا روزنامه ای پر شالشان دارند.که وقت شان به بیهودگی نگذرد و اگر حتی این را هم نداشته باشند،می توانند از چندین عنوان مجله و روزنامه ای که به لطف آگهی های فراوان شان به طور رایگان در مترو توزیع می شوند استفاده کنند.فضای پاریس هیچ بهانه ای برای مطالعه نکردن باقی نمی گذارد.شاید برای همین است که پاریسی ها معنای انتظار را چندان نمی فهمند،آنها لحظه های انتظار را با کلمه ها پر می کنند..
اگر اهل سفرید و یا مثل من سفرنامه خوانی رو دوست دارید، پیشنهاد می کنم بخونید. برای من که سفرنامه خوندن رو دوست دارم، کتاب بسیار جذابی بود و به محض گرفتن کتاب شروع به خوندنش کردم و لذت بردم. شیرین و دوست داشتنی...
ضابطیان برای من مفهوم سفرنامه را عوض کرد و حالا به نظرم نوشتن سفرنامه کار سختی نیست! نوشتار روان و خودمانیش را دوست داشتم ولی ترجیح میدادم تعداد سفرها کمتر بود اما جزئیات بیشتر
خیلی ازش لذت بردم، بیشتر از اون چیزی که فکرش رو بکنم! اما دوتا ستاره کم کردم چون: ۱_ نویسنده خیلی روی این موضوع تأکید داره که هیچجا خاک وطن نمیشه و همه این کشورها در حد یه تفریح و بازدید لذت بخشن. آخرش دلم برای ایران پر میکشه:) آره داداش، منم برم پاریس، بارسلون، رم، ونیز، نیویورک، لس آنجلس، بیروت و... حتمااااا آخرش دلم همین ایران رو میخواد. چرا که نه:)))))
۲_ عکسها اصلا مرتبط نبودن! با توجه به اینکه مدام میگفتن در حال عکاسی از شهر بودم انتظار داشتم عکسهای مرتبطتری با متنی که داشتم میخوندم ببینم که شاید یکی دوبار پیش اومد. حتی توی بخش نیویورک پوستر «مری پاپینز» رو گذاشته بودن که کامان همه مری پاپینز رو با لهجه انگلیشش میشناسن!
اما خب بازم واقعاً خوب بود. خیلی جاها باعث شد بغض کنم و اشکم در بیاد😭 دلتنگی برای مکانی که هیچوقت نرفتی:) و واقعا باعث شد به سفر و دیدن بقیه کشورها یجور دیگه نگاه کنم. قطعا بقیه کتابهاشون رو هم میخونم. 🚶🏻♀️
این کتاب نسبت به کتابهای بعدی ضابطیان که به طور خاص در مورد یک کشور هستش، حس خیلی کمتری از سفرنامه رو به خواننده میده. بیشتر شاید یک گزارشنویسی یا روزمرهنویسی در سفر باشه قرار نیست تو این کتاب اطلاعات خیلی خاصی از مقاصد به دست بیارید و شاید در کل چهار پنج صفحه در مورد مقصد باشه و بیشتر از بخشهای تکصفحهای تشکیل شده که نویسنده در مورد آدمهای مختلف یا موقعیتهای پیش اومده توی سفر ازشون گفته. روند کتاب خیلی شلوغ و درهمریخته هستش و نظرات نویسنده هم در مواردی ناپخته و کاملا احساسی هستش بعضی از بخشها به راحتی میشدن از کتاب حذف بشه. تصاویر به صورت مجزا خوب هستند ولی در هماهنگی با متن خیلی مناسب نیستند ودر بعضی موارد کاملا بیربط یا در محل نامناسب قرار گرفتند. در کل سفرنامههای اخیر ایشون رو خیلی بیشتر پیشنهاد میدم مثل کوبا یا مراکش.
مرتب به آنچه در واشنگتن دیده ام،فکر میکنم.سرخوشی بچه هایی که بادبادک بازی می کنند،جست و خیزهایی زیر درختان گیلاس،آن اتاقک شیشه ای به یاد بچه های کشته شده ی عراقی،به عکس روزنامه ی واشنگتن پست که پیش رویم است و از یک انفجار عظیم در شمال بغداد خبر می دهد... چشم هایم را بسته ام و به حرف ری فکر میکنم که می گفت:«کاش می شد سیاست مداران را به مرخصی فرستاد و جهان را به هنرمندان سپرد.» . #مارک_و_پلو 📙❣️ #منصور_ضابطیان 🍃🌻 . منصور ضابطیان رو با رادیو هفت شناختم و همون جا جذب قلم،طنز،و جدای از اونها،تفکرش به سفر شدم. مارک و پلو مجموعه عکس ها و نوشته ها از بعضی سفرهایی إ که رفته. چیزی که حین خوندن کتاب خیلی درگیرش شدم این بود که چقدر ما ایرانیا همه چیو سخت میگیریم،شاید اگه آدمای نرم تری بودیم میشد به همین راحتی و سادگی دنیارو گشت.
نیازی نیست عاشق سفر کردن باشید تا از خوندن کتاب لذت ببرید؛ اما بعد از خوندن گزارش ها حتما عاشقش میشید! نثر بسیار شیرین و جذابی داره. جالب ترین قسمتش برام این بود که میشه چقدر راحت و با هزینه کم سفر کرد. شاید باعث نشه کوله پشتی بندازم و پاسپورت به دست سفر کنم اما واقعا باعث شد یکم انعطاف پذیر بشم. شاید واقعا ما ایرانی ها تجملاتی ترین ملت باشیم و این چیزی نیست که بهش افتخار کنیم.. بیاید زندگی رو زیاد سخت نگیرم و برای بدست آوردن چیزهایی که میخوایم ریسک کنیم پ.ن: خطاب به خودم که حاضر نشدم رشته مورد علاقم رو انتخاب کنم و خوابگاه برم!
کاش طولانی تر بود:( پی نوشت:تمام مدت خوندن کتاب برام سوال بود که چرا مارک و پلو اسم کتابه؟یادم اومد که ضابطیان مهمون یکی از قسمت های کتاب باز بود.سریع رفتم سرچ کردم و نشستم به تماشا و یافتم!گفت ما ایرانی ها وقتی میریم سفر اولین چیزی که برامون جذابه مارک های مختلفه و خیلی دنبال مارکیم!و اولین چیزی که کمبودش رو احساس میکنیم پلوعه!ترکیب این دو تا میشه مارک و پلو که آدم رو یاد مارکوپلو هم میندازه
بر اساس تعریف تعدادی از افراد خریداریش کردم، موقع خرید هم اندکی فکر کردم آخر چگونه خواندن گزارش سفر یکی دیگه میتواند دلنشین و لذت بخش باشه؟! ... اما حسابی لذت بخش و دلنشین بود، از خواندنش لذت بردم، میرم که مارک و دو پلو رو خریداری کنم و بخوانم.
در مورد کتاب بگم که نویسنده خبرنگار هستند و به کشور های مختلف سفر میکنن یا بر اساس انتخاب خودشون یا موقعیت های کاری که براشون پیش میاد، اتفاق هایی که در آن کشور رخ میده برای ایشون، یا مناظر و دیدار هایی که به وقوع می پیونده که نشان دهنده ی اون کشور از نظر آداب و رسوم و نوع برخورد و رفتار های مردمانش هست را بازگو میکنن، جالب بود و خواندنش برای یک روز بسیار چسبید