از متن کتاب: سخن از اسلام امروزی است. این اسلام نام، این دستگاهی که با دست ملایان میگردد، نه تنها سودی نمیدارد زیانهای بزرگی نیز میرساند و مایه بدبختی میباشد. شرقیان که بدینسان گرفتار و درمانده اند، ما اگر مایه و سرچشمه این گرفتاری را سه چیز شماریم یکی از آنها همین دستگاه است. من اگر بخواهم زیانهای این دستگاه را بشمارم بسخنی بس دراز نیاز خواهم داشت و اینست به چند زیان بزرگی بس کرده آنها را یکایک باز مینمایم.
کتاب الکترونیک بر اساس چاپ دوم (۱۳۲۳) تنظیم شده است.
Aḥmad Kasravī Born in Hokmabad (Hohmavar), Tabriz, Iran, Kasravi was an Iranian Azari. Initially, Kasravi enrolled in a seminary. Later, he joined the Persian Constitutional Revolution. He experienced a sort of conversion to Western learning when he learned that the comet of 1910 had been identified as a reappearance of Halley's comet. He abandoned his clerical training after this event and enrolled in the American Memorial School of Tabriz. Thenceforward he became, in Roy Mottahedeh's words, "a true anti-cleric."
It was in Tbilisi where he first became acquainted with a wide spectrum of political ideas and movements, and he soon was employed by the government of Iran in various cultural posts.
A prolific writer, Kasravi was very critical of both the Shi'a clergy and of the policies of the central government. He had liberal views on religion, was a strong supporter of democracy, and expressed them in satirical pamphlets like What Is the Religion of the Hajis with Warehouses? that infuriated many readers. His views earned him many powerful enemies such as Ayatollah Khomeini.
His detailed account of the Constitutional Revolution still stands out as one of the most important sources on the events, even though Kasravi was a teenager at the time of the revolution and cannot claim the full authority of a contemporary witness that his writing at times suggests.
Kasravi is known for his solid research work on the ancient Azari language and origin of the Azerbaijani people. He showed that the ancient Azari language was an offshoot of Pahlavi language. Due to this discovery, he was granted the membership of London Royal Asiatic Society and American Academy.
Arguing that ancient Azari language had been closely related to Persian language and the influx of Turkic words began only with the Seljuq invasion, Ahmad Kasravi believed that true national language of Iranian Azerbaijan was Persian and therefore advocated the linguistic assimilation of Persian in Azarbaijan.
In 1927-8 Ahmad Kasravi led the way in establishing the ancestry of the Safavids dynasty with the publication of three influential articles and disputed the validity of the `official' Safavid family tree contained in the Safvat al-Safa, and argued convincingly that the ancestors of Shaykh Safi al-Din, who founded the Safavid Order (tariqa), were indigenous inhabitants of Iran and were of pure Aryan stock. Today, the consensus among Safavid historians is that the Safavid family hailed from Persian Kurdistan. On March 11, 1946, while being tried on charges of "slander against Islam," Kasravi and one of his assistants were knifed and killed in open court in Tehran by followers of Navvab Safavi, a Shi'a extremist cleric who had founded a terrorist organization called the Fadayan-e Islam (literally Devotees of Islam). The same group had failed in assassinating Kasravi earlier in April 1945 in Tehran. Ayatollah Borujerdi and Ayatollah Sadr[who?:] issued fatwas for killing Ahmad Kasravi
مغالطه ای به نام توپ و دروازه در فلسفه وجود دارد که به سادگی بدین معناست: هرچه شخص منتقد محکم تر شوت میکند (انتقاد میکند)شخص پاسخگو تنها برای درامان ماندن از انتقاد و درواقع فرار از آن تنها دروازه را عقب تر میبرد. گفتگو با مسلمانان بهترین نمونه این مغالطه است. همچنان که با پرسش هایی مانند: چرا سنگسار را مجاز میدانند و یا حق زن را پایمال میکنند شروع میکنیم و آنقدر دروازه به عقب میرود تا به این میرسیم که قرآن تنها مدرک ما باید باشد؛ عجیب اینکه در این بحث تمام آنچه میتواند دلیلی مستقل بر صدق قرآن باشد را یکی یکی مرخص میکنند. نوع برخورد کسروی با این بهانه ها و مغالطه ها بسیار جالب و البته نه تنها لازمه آن زمان بلکه لازمه زمان کنونی ما نیز میباشد.ابهام زدایی از اسطوره ها و اسطوره شناسی ،شجاعت انتقاد و تشویق به بحث منطقی در حوضه دینی که بیشتر در دیدگاه های دئـیست ها دیده میشود ؛ آنان را به منتقدان جدی دینی در تاریخ تبدیل میکند از جمله آنان میتوان ولتر را که شوخ طبعی،طنزمایه و البته انتقاد های تند او بار ها وی را به دردسر انداخت صحبت کرد. در این کتاب نویسنده ترس را کنار گذاشته و به دور از تعصبات دینی تلاش به پاسخگویی،آزمایش ادعاهای دینی و البته ترویج خردگرایی کرده. تغییرات مداوم مکاتب اسلامی و البته اختلاف نه چندان کم این مکاتب با یکدیگر نه تنها احتمال درست بودن یک مکتب خاص را زیر سوال میبرد بلکه باعث بوجود آمدن این سوال میشود که کدام یک از مکاتب درست و کدام نادرست است؛ آیا تنها یک مکتب درست وجود دارد؟ آیا تمامی آنها غلطند و... - آنچه از ظاهر تاریخ پیداست اسلام با تبدیل شدن به ماشینی جنگی و البته سیتسمی برای کنترل افکار تبدیل به وسیله ای برای پرهیز از پیگیری افکار شکگرایانه ،ازادی سوال پرسیدن و البته سرکوب کننده آزادی های اجتماعی شد تا جایی که حتی مردم با استناد به اصل دین خود را از همجواران دینی خود دور کرده و آنان را مخربان دین میدانند. جالب تر اینکه دین وسیله سیاسی برای محبوبیت و البته موجه کردن فعالت های غیر اخلاقی سیاسی و اجتماعی شد به گونه ای که حتی گروهی از مسلمانان شروع به توجیه فساد ها با آیات قرآن کرده و با استناد آن قانون تصویب میکردند. پیش فرض خطرناک مطلق بودن با آنچه هیوم به درستی از خطاپذیری ما نشان میدهد عواقب وحشتناکی در نظر دارد،؛ نه تنها ادعای تبدیل شده به چنین اسطوره و مطقی باید دور از سوال باشد ،فرد مدعی همچنین باید از این اطمینان حاصل کند که دیگران نیز در این گونه بحث ها و سوالات شرکت نکرده و حتی انرا از ریشه قطع کنند.از همه شگفت انگیز تر اینکه چنین جواب هایی هنوز هم در میان مردم بعد از این همه سوال رواج دارد و البته به آنچه تنها میتوان به آن حماقت گفت سعادت سیری ناپذیزی نیز در این مسیر برای آنان فراهم کرده ، با همین پاسخ ها راضی و البته مطمئن هستند.چه کسی میداند کدام مکتب درست و کدام نادرست است؟ چه کسی میداند اصل دین چیست؟ و آیا باید پایه های اعتقادی خود را به این زودی کنار بگذاریم؟ آخر اینکه کسروی به درستی میگوید که اینان ادعا میکنند که ذهن خدا را میدانند ،میدانند که شما چه غذایی را باید بخورید ،چگونه بخوابید و یا معاشقه کنید!ـ گرچه فکر نمیکنم که ایده پاکدینی نیز کارساز بوده ،هرچه باشد هر کدام از مکاتب مسلمانی برای خود این ادعا را داشته و به آن میبالند.
کسروی در این کتاب، می گوید اسلام کنونی، دینی است زیانبار که از اسلام نخستین بسیار دور است. او می گوید مسلمانان نخستین با خرافات و بی دینی می جنگیدند و پاکیزه ترین و دانشمندترین مردمان جهان بودند اما اکنون مسلمانان با زبونی، تن به بندگی بی دینان می دهند و آلوده ترین و پست ترین مردم جهانند. از نگاه کسروی، اسلام نخستین را نمی توان بازگرداند زیرا دست یافتن به آن اسلام ناشدنی است و اگر هم بتوان به آن دست یافت، به کارگیری آن در جهان امروز نابخردانه است. او می گوید اسلام برای تازیان بیابانگرد خوب بود و آنان را وادار کرد به فرمانروایی گردن نهند، بت پرستی را کنار بگذارند و به جای فرزندان خود، جانوران را قربانی کنند. اسلام همچنین خود را با دانش تازیان هماهنگ کرد تا آنان را پذیرای آموخته های خود گرداند. او سپس آشکار می کند که این آموزه ها، برای مردمان امروز بس نیستند. او می گوید باور به پایانی بودن اسلام، باوری نادرست است و همانگونه که پس از یهودی گری و زردشتی گری و مسیحیت دین تازه ای آمد، باید پس از اسلام نیز دین تازه ای پایه گذاری شود. او می گوید نباید آیه «و خاتم النّبیّین» را نشانه پایانی بودن اسلام دانست زیرا هم با خرد ناسازگار است، هم در قرآن آیه هایی آمده اند که نشان می دهند پروردگار می تواند هرگاه بخواهد، پیامبری بفرستد. کسروی با گزیده گویی نمونه خود، نشان می دهد که دین ها در چند چیز باید همداستان باشند: باور به آفریدگار؛ آیین دار بودن جهان و پیروی آن از قانون آفریدگار؛ برتری مردمان به دیگر جانوران؛ همراهی نیکی و بدنی در نهاد مردم؛ راهی برای رستگاری؛ زندگی جاودان روان مردم. او در پایان، از پایه گذاری دینی نوین با نام «پاکدینی» خبر می دهد و گویی خود را پیامبر آن دین می داند. □ 1. به گمان من، کسروی درباره مادیگری با دادگری سخن نگفته است. مادیگری فلسفه ای است که می تواند چهره های گوناگونی داشته باشد، به گونه ای که از سوسیالیسم تا کاپیتالیسم می توانند در آن بگنجند. اینگونه نیست که در همه چهره های مادیگری، دریدن و نبرد ستایش شود. 2. ناگفته پیداست که پیش بینی های کسروی درباره آینده اسلام، به ویژه درباره ی رویکرد سیاسی اسلام، نادرست بود. جمهوری اسلامی خود به تنهایی نشان داد که اسلام می تواند (خوب یا بد) کشور-داری کند و برای پیشرفت دانش بکوشد. اکنون بسیاری کشورهای اسلامی، با پشتوانه اسلام در برابر بیگانگان برخواسته اند و وابستگان به آمریکا را از کشور خود می رانند. با این همه، سخنان کسروی درباره کهنه شدن برخی آموزه ها، درست است.