شکوای سبز ۲ دریافتی است از دعای ابوحمزه ثمالی. زبان کتاب مشابه شکوای سبز ۱ است. بیش از ترجمه و نزدیک به دریافت که در آن نویسنده به ترجمه تحتاللفظی و کلمه به کلمه بسنده نکرده است و ادبیاتی را به استخدام گرفته برای شیواتر شدن متن. در مقدمه میخوانیم: دوست داری به معشوقت بگویی که: دوستش داری. و میگویی: دوستت دارم. خب؟ همین یک کلام؟ نه، دلت راضی نمیشود. دنبال گونههای دیگری از گفتن میگردی. و واژههای دیگری برای بیان کردن و عبارات دیگری برای انتقال این مفهوم ناب دوست داشتن. و باز میبینی که نشد. آشکارا کم میآوری.
سیدمهدی شجاعی در شهریور ماه سال ۱۳۳۹ در تهران به دنیا آمد. در سال ۱۳۵۶ پس از اخذ دیپلم ریاضی، به دانشکده هنرهای دراماتیک وارد شد و در رشته ادبیات دراماتیک به ادامه تحصیل پرداخت. همزمان، به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفت و پس از چند سال تحصیل در رشته علوم سیاسی، پیش از اخذ مدرک کارشناسی، آنرا رها کرد و بهطور جدی کار نوشتن را در قالبهای مختلف ادبی ادامه داد.
حوالی سالهای ۵۸ و ۵۹ یعنی حدود ۲۰ سالگی، اولین آثار او چه در مطبوعات و چه در قالب کتاب منتشر شدند.
حدود هشت سال مسؤولیت صفحههای فرهنگی و هنری روزنامه جمهوری اسلامی و سردبیری ماهنامه صحیفه را به عهده داشت. سالهای متمادی مسؤولیت سردبیری مجله رشد جوان را برعهده داشت و همزمان در سمت مدیر انتشارات برگ به انتشار حدود ۳۰۰ کتاب از نویسندگان و هنرمندان و محققان کشور همت گماشت.
شجاعی سردبیر و مدیر مسوول ماهنامهٔ نیستان بود. که از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۷ منتشر شد. داستان کوتاهی که با عنوان «پارک دانشجو» در شمارهٔ ۱۲ مجلهٔ نیستان به چاپ رساند، مشکلات قانونیای از سوی دانشگاه آزاد اسلامی برای وی و مجلهاش بوجود آورد. همچنین پس از چاپ سلسله مطالبی طنز در نقد مکاتب فمنیستی، علی رغم شکایت دادستان وقت (اقای رازینی) و تبرئه ایشان، در اعتراض به شرایط موجود، خود از انتشار نیستان خودداری کرد.
مسؤولیت داوری چند دوره از جشنواره فیلم فجر، جشنواره تئاتر فجر، جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان و جشنواره مطبوعات از فعالیتهای هنری و فرهنگی او طی سالهای ۶۵ تا ۷۵ بهشمار میروند.
اگرچه رشته تحصیلیاش ادبیات نمایشی بوده و چند نمایشنامه هم به دست چاپ سپرده، اما بیشتر بر روی داستاننویسی متمرکز شده و مجموعههایی از داستانهای کوتاه و بلند مانند «سانتاماریا» و «غیر قابل چاپ» را منتشر کرده است.
از دیگر آثار هنری سید مهدی شجاعی، قطعههای ادبی اوست که در قالب چند کتاب به بازار نشر روانه شدهاند.
فیلمنامههای «بدوک»، «دیروز بارانی» و «پدر» کارهای سینمایی مشترک او با مجید مجیدی هستند و فیلمنامه «چشم خفاش» و «قلعه دبا» کارهای سینمایی مشترک او با بهزاد بهزادپور. از دیگر فیلمنامههای سیدمهدی شجاعی، میتوان به «کمین» و «آخرین آبادی» اشاره کرد که توسط کانون پرورش فکری کودکان ساخته شدهاند.
همچنین کتابهای «کشتی پهلو گرفته»، «پدر، عشق و پسر»، «آفتاب در حجاب»، «از دیار حبیب»، «شکوای سبز»، «خدا کند تو بیایی» و «دست دعا، چشم امید» حاصل تجربههای او در زمینه ادبیات مذهبی هستند.
به صورت جدی و مستمر نیز به ادبیات کودک و نوجوان اشتغل دارد.
هدیه عید غدیر دوست سید نازنینم است. سالها در کتابخانه مانده بود . امسال ماه رمضان آن را خواندم و چه شیرین خواندنی. کاش یکی همه مفاتیح الجنان را اینگونه ترجمه می کرد
دريافتى ست از دعاى ابوحمزه ثمالى به قلم سيدمهدى شجاعى. از گوشه ى كتابخونه م به طور اتّفاقى پيداش كردم و فكر كنم هفت سالى دست نخورده اون جا حضور داشته. خيلى عاشقانه و زيبا بود. آرزو كردم يه نفر همت كنه كلِ مفاتيح الجنانُ اين قدر هنرمندانه به فارسى ترجمه كنه. ؛))
برای کسانی که دوست دارند ترجمه دعای ابوحمزه ثمالی را بخوانند اما ترجمه های تحت اللفظی مفاتیح را دوست ندارند و دنبال ترجمه زیباتری هستند کتاب خیلی خوبی است