جلال آل احمد واقعا انسان جالبیست. از بهترین نویسندههای ماست در مکتوب کردن مشاهداتش؛ در روایت مستقیم از زیست مردم. اورازان حاصل تاملات و مشاهدات اوست بر روستایی با همین نام که زادگاه اوست. تامل که نه بیشتر تشریح میکند که چگونه دهی که به قول او در نقشه هم حتی نیست دارای روحیاتیست مخصوص خود و جهانشمول. آل احمد از مراسمها، بزرگان، مختصات جغرافیایی و رسوم زادگاهش سخن میگوید.
کتابی در وصفِ روستایِ پدریِ جلال آل احمد.توصیفات آنقدر دقیق و جذاب است که انگار نویسنده دست شما رو گرفته و یکی یکی با انگشتِ اشاره همه چیز رو بهتون نشون میده.آل احمد تمامِ ویژگی های فرهنگی ، همه ی آداب و رسوم و خلاصه همه چیز رو ریز به ریز میگه و چیزی رو از قلم نمیندازه.حتی بعضی جاها ممکنه از این همه جزئیات خسته هم بشید.
مونوگراف چیه؟ مونوگراف به متونی میگویند که یک نویسنده یا هنرمند راجع به موضوعی خاص یا جنبهای از کارش مینویسد و در مقابل تکست بوکها یا کتابهای تخصصی قرار میگیرند. اما مونوگرافهای قومنگارانه، متونی هستند که به سراغ یک گروه اجتماعی یا یک مردمان منطقه میروند. این متون که بر پایه مشاهدات میدانی نوشته شدهاند، اغلب پر جزئیات میباشند. این آثار بطور مفصل به زندگی روزانه، توصیف اعمال و لباسها و اسباب و اثاثیه آنها میپردازد تا تصویری کلی از دینامیسم اجتماعی آن مردم و باورهایشان ارائه بدهد.
آلاحمد در روستا: گفته میشود که بعد از کودتای ۱۳۳۲ و سرخودگی به دنبال آن، آلاحمد به روستای پدری، اورازان میزند و حاصلش میشود این کتاب. اما آنچنان که آلاحمد در مقدمه گفته است، او طی چندین سال از روستا بازدید مشاهدهگرانه داشته و در همان ایام یادداشتبرداری میکرده است (آخرین آنها ۱۳۲۶ بوده)، و همچنین ساختار کتاب، مرتبتر و روشمندتر از آن است که بتوان آنرا صرفا یک مشغله ذهنی ساده دانست. از طرف دیگر، من نمیدانم که این فکر زدن به روستا از کجا آمده و آلاحمد دقیقا چه الگویی را در سر داشته است، و همچین نمیدانم که آیا او به شیوهنامه هدایت برای مردمنگاری دسترسی داشته است یا نه.
به هر حال، نویسنده برای اولین بار در ایران معاصر به سراغ تکنگاری و نوشتن در مورد مردم یک روستا یا منطقه میرود. کاری که آنقدر در زمانه خودش (۱۳۳۳) غریب و متفاوت و نو بود که حتی تا امروز هم این کتاب را در فهرست آثار آلاحمد، ذیل سفرنامههایش میآورند. و همین اولین نفر بودن، فارغ از کیفیت اثر، اورازان را بسیار ارزشمند میکند. بخصوص اینکه این اثر، زمینهساز نگارش موجی از آثار مشابه اورازان میشود و حتی بعدها موجی از مستندهای مردمنگارانه را هم به راه میاندازد.
اورازاننویسی: اورازانِ آلاحمد کاریست بشدت شسته و رفته. او ابتدا در مقدمه از دلیل پرداختن به روستای اورازان میگوید و سپس فصل به فصل، به سراغ جغرافیای روستا، مردمانش، درآمد و زندگانی آنها، وسیله امرار معاش آنها و رسومی مانند ازدواج و مجلس ترحيمشان میپردازد. در پایان هم آلاحمد لغتنامهای جمع و جور از کلمات اورازانی، منتخبی از اصطلاحات، چند لالایی، و همینطور روشنامهای بر گرامر و آواشناسی لهجه منطقه آورده که ارزش کار نویسنده را چند بار کرده است. آلاحمد در این اثر، برعکس آلاحمدی که همیشه در ذهنمان داشتهایم، آلاحمدی است که سالها مشاهدهگری موضوعش، به او فرصت کافی داده تا ذهنش را منظم کند و یادداشتهایش را در فرمی فکر شده بیاورد.
در آخر هم اینکه طرحهای داخل کتاب هم به قلم بهمن محصص است.
* به مرور در حال معرفی و بارگزاری مونوگرافها و مستندهای مونوگرافی در این کانالم هستم
اورازان روستایی بسیار خوش آب و هوا واقع در بخش بالا طالقان، شهرستان طالقان در استان البرز ایران است
خوندن کتاب اورازان برام تجربه ی منحصر به فردی بود شبیه کتاب خوندن نبود شبیه سفر در ماشین زمان بود به زمستان سردی در سالهای دور حتی بهترین کتابهای حرکت سیال ذهن بهترین فیلمهای علمی تخیلی که دیده یا خونده بودم تا به حال این قدر عمیق و عجیب نبودن برام
كتاب اورازان ( كه اطلاعات خيلي شيرين و دقيقي از يك روستايي به همين نام ميده و البته كه نه داستانه و نه سفرنامه نويسي ) سوال و كنجكاوي من رو در مورد علت اطلاعات دقيق جلال آل احمد از بطن زندگي روستايي كه در كتاب نفرين زمين به تصوير كشيده جواب داد، در اول كتاب نفرين زمين اسمي براي اون روستا نميگه و ميگه هر اسمي ميتونه باشه و من فكر ميكنم اورازان به نوعي همون روستاس كه البته خيلي چيزاش توي داستان عوض شده ولي نكات و جزييات زيادي هست كه آدم رو مطمئن ميكنه كه روستاي اورازان پشت صحنه و شايد پيش توليد ذهني نفرين زمين براي جلال آل احمد بوده، پيشنهادم اينه كه اين دو كتاب رو پشت سر هم بخونيد كه لذتش بيشتر ميشه
اولن که کتاب خوش دستی بود که هم کم حجم بود هم نسبتا روان نوشته شده بود.بعدشم که کلن خواندن در مورد یه روستا اونم تو سالای دهه سی برام جالب بود.مثلن اینکه تو زندگی هایی رو می دیدی که کلش توی یه جغرافیای نهایتا صد کلیومتری با چندتا واقعه مهم مث عروسی و بچه دارشدن و...میگذره و ته دنیا دیگه مازندرونه مثلن. گله شونو می چرونن آردشونو آسیاب می کنن،نمازشونو می خونن و با مقادیری دعوا و آشتی و بدبیاری و...زندگی تموم میشه میره.ولی دو تا نکته هم هس که اولن سختی زندگی روستایی از توصیفای این کتاب کاملن مشخصه و دومن که کاش جلال فقط جای یه روایت صرف توصیفی کمی هم ماجرا قاطی اش میکرد.یکم خشک بود متن کتاب..
با نثری بسیار روان روستای اورازان سال در ۱۳۳۳ رو از لحاظ ابعاد اجتماعی و فرهنگی شرح داده است. در فصول آخر به جنبه ی زبان شناختی پرداخته، مثل یه سفرنامه در زمان به این روستای زیبا . اون قسمت برام جالب بود که این روستا ساختارهای مدیریتی و اجتماعی خودش رو ساخته بود، ساختارهایی که به زور بقیه دنیا بهش تحمیل نشده بود بلکه مردم خودشون اون رو با توجه به نیازهاشون ساخته بودند و همچنین داشتن چیزهای اشتراکی و توجه و کمک به کسانی که ثروت کمی داشتند.
فاجعهای دیگر. آل احمد با ریای مطلق، دست بهقلم میبرد تا مثلا دهات و دهاتیها را نیز وارد عرصهی ادبیات کند. او با اشارهی مکرر به دورافتادهبودن، مغفول بودن و سطح پایین بودن این قشر از جامعه (یعنی روستانشینان) نه در پی احقاق ارزش راستین آنها در جامعه است (که نیازی به اغراق ندارد، ارزششان همانقدر است که شهرنشینان) مدام بر همین صفات صحه میگذارد و نتیجهی عکس کاری که ادعا دارد را انجام میدهد.
جلال در این کتاب هم نگاه همیشگی خودش رو حفظ کرده. مثل جزیره خارک در یتیم خلیج فارس، یا سفر به ولایت عزراییل اینجا هم سعی کرده دایرهالمعارف خوبی درباره زندگی و فرهنگ مردم اورازان بنویسه.
نویسنده کتاب در مقدمه یک هدف برای خود تعریف می کند؛ فراهم آوردن مجموعه مختصری حاوی تکاپوی زندگی روزمره مردم ده اورازان (بر وزن جوکاران) و نشان دادن اینکه «موضوع هرچه خلاصه تر و حقیرتر باشد، مجال دقت و تحقیق گشاده تر خواهد بود»، اما در نهایت این هدف به تمامی محقق نخواهد شد. بیشتر توضیح خواهم داد. آل احمد می نویسد که نه لهجه شناس است، نه در این کتاب با مردم شناسی یا با اقتصاد سر و کار دارد (بنابراین مردم نگاری به حساب آوردن این کتاب توسط شمار زیادی از مخاطبینش از همین آغاز منتفیست). در ضمن نویسنده اذعان می کند که نمی داند کتابش در چه دسته بندی ای می گنجد؛ اثر تحقیقی است؟ سفرنامه است؟ بحثی در باب لهجه شناسی است؟ (جواب البته تک نگاری (مونوگرافی) است که همان زمان هم مرسوم بوده). برمی گردیم به مدعای خود آل احمد. کتاب، تک نگاری روستایی ای است که آل احمد در مدت حدوداً یکساله ای آن را به نگارش درآورده (جالب است ببینیم که در مشخصات ابتدای کتاب، آن را ذیل جامعه شناسی روستایی قرار داده اند). او توضیح می دهد که ده مورد بحثش، دهی است مثل هزاران ده دیگر ایران که زمینش را با خیش شخم می زنند و بر سر تقسیم آبش همیشه دعوا برپاست و مردم به ندرت حمام دارند و ... . نقطه ضعف کتاب البته از همین جا نشأت می گیرد. که نویسنده تصمیمیش را از قبل راجع به این روستا گرفته است. تکلیف خود را با روستا و مردمش مشخص کرده و می گوید «اینجا هم روستاییست مثل روستاهای دیگر». حال آنکه چنین فرضی به وضوح خطاست و نشانگر نگاه یکسانساز و شرقشناسانه ی نویسنده مرکزنشین به موجودیتیست به نام اورازان. ممکن است عده ای بگویند که باید به زمان نوشته شدن کتاب توجه داشت (1333)، یعنی زمانی که حتی در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی که داعیه دار چنین پژوهش هایی بود نیز آثار مشابه با نظرگاه های اینچنینی تولید می شد. این موضوع البته تا حدی قابل قبول است اما باید در نظر داشت که هر خوانشی از کتاب، میان مثلث نویسنده-خواننده-متن قرار می گیرد و با رفت و برگشت میان اکنون و زمان نوشته شدن اثر، نوری بر خلأها و جاافتادگی های آن می اندازد. آل احمدِ نویسنده، چون از همان آغازِ نوشتن برایش مسجل بود که دارد به امر پیش پاافتاده ای می پردازد، حتی لحظه ای به این فکر نکرد که می تواند به آدم های آن روستا نزدیک شود، با آن ها صحبت کند و آنان را نیز به نوعی وارد متن کند. مردم ده البته در متن حضور دارد اما همواره به شکل سوم شخص و به شکل دیگریِ ساده و بی شیله پیله ای که لباس، لهجه یا آداب و رسومش توصیف می شود. این مردم اما هیچوقت از قالب «مردم» و اسم نکره بودن بیرون نمی آیند (به جز دو سه جای کتاب که مثلاً قصه ای از زبان یک پیرزن به اسم سیدگلزاده نقل می شود). هیچوقت رابطه من-تو را میان نویسنده و سوژه هایش شاهد نیستیم. آنها اهالی دهی هستند مثل هزاران ده دیگر که بر سر تقسیم آب دعوا می کنند اما هیچگاه از خودشان علت و عاقبت این دعواها پرسیده نمی شود. به متن کتاب یک ستاره دادم. ستاره دوم برای طرح ها و نقشه ها است که بهمن محصص کشیده، از معدود نقاشان دهه 30 و 40 که با روشنفکران و ادبا نیز در ارتباط بوده. مکاتباتی میان او و آل احمد بر جای مانده است که خواندنیست.
توصیف زندگی و آداب و رسوم روستای اورازان در دره ی طالقان (مربوط به ۷۰ سال پیش). از نظر توجه به مستند کردن فرهنگ یکی از روستاهای ایران جالب توجه هست ولی من ازش خوشم نیومد. مطالبی مثل توجه به متن سنگ قبرهای روستا به نظرم کاملا بیهوده و غیر ضروری بود. تنها نکته مثبتش این بود که کمی حال و هوای آدم رو میبرد به دوران قدیم و ساده زیستی و البته سختیهای زندگی اون زمانها (از سختیهای این دور و زمونه کمتر غر بزنیم)
این کتاب یکی از بهترین کتابهای مردمنگاری بود که تاکنون خوانده بودم. ای کاش در رابطه با همه جای ایران کتب مردم نگاری با چنین دقت و طرافت و توصیف های لطیف میداشتیم.
«اورازان» با عنوان فرعی «وضع محل ـ آدابورسوم ـ فلکلور ـ لهجه» اثری از نویسنده و مترجم و روشنفکر ایرانی جلال آلاحمد است. او در این کتابِ مختصر و پرجاذبه، ما را به دلِ روستایی کوچک و دورافتاده بهنام اورازان، بر وزن جوکاران، میبرد. اورازان دهات اجدادی آلاحمد است؛ روستایی که دوستش میدارد و به همین دلیل آن را برای موضوع این کتابش انتخاب میکند. متنِ اثر با یادداشتهایی فراهم آمده که نویسنده در سفرهای موسمی و مستمر خود به آن دیار مینویسد. کتاب را نشر فردوس در سال ۱۳۷۳ و در ۹۸ صفحه چاپ میکند. این دهِ کوهستانی در شرق کوهپایههای طالقان قرار دارد. و آنقدر کوچک است که روی هیچ نقشهی جغرافیایی اثری از آن نیست. بهگفتهی آلاحمد دبستان و ژاندارمری و بهداری ندارد. اهالی برای روشنکردن آتش از روشهای سنتی استفاده میکنند و خبری از فندک و کبریت نیست. تا سال ۱۳۲۶ شمسی جمعیت آن چهارصدوشصت نفر بوده. زبان مردم آن ناحیه «تاتی» است و از این جنبه و از بُعد اقتصادی و فرهنگی به مردم مازندران نزدیکی دارند. پس از مقدمهی کتاب، یازده فصل اصلی آن شروع میشود. مطالبش بههمراه دهها نقشه و تصویرِ ظروف و البسه و مناظر آمده که براساس مقدمه همگی آنها هنر بهمن محصص است. جلال آلاحمد در مقدمه تأکید میکند که نمیداند این اثرش را چگونه معرفی کند؛ مثلاً آن را سفرنامه بداند یا تحقیقی در آدابورسوم مردم اورازان فرض کند یا پژوهشی درباب لهجهی مردمان آن خطه به حساب بیاورد. بااینحال، میتوان گفت کتاب او داستان زندگی و مرگ مردم اورازان است. در این اثر، نویسنده دستهای خواننده را بهآرامی میگیرد و با اورازانیها همراه میکند. زن و مرد و کودک و پیر و جوانش را عزادار و سوردارش را به ما نشان میدهد. از خانههای سادهاش میگوید. از امامزاده محقرش روایت میکند که تا محرم و صفر نیاید کسی به آن صفا نمیدهد. از آب کمش و آسیاب دنجش مینویسد. از آداب غذاخوردن اورازانیها در روزهای عادی و ایام خاص، لباس مردمانش، ابزار زیستشان، امراضشان گفتهها دارد. در آخرین مطالب کتاب نیز فرهنگی از واژگان آن دیار بهعلاوهی مثلها و لالاییها و نکتههای دستورزبانیشان حرف میزند. اگر به خواندن داستان ریزودرشت روستایی مهجور و بیامکانات و بدون هیاهو علاقه ندارید به سراغ «اورازان» جلال آلاحمد نروید. . از کتاب: «در اوایل ماه دوم تابستان که منتهای گرماست یک روز تمام اهالی برای چیدن پشم رمهٔ خود به کوه میروند و تقریباً ده خالی میماند. تنها پیران و آنها که در مزارع کاری واجب دارند غایباند. مراسم بزرگی است. چند چارپا میکشند و آبگوشت مفصلی بهپا میکنند و از روز پیش «کله» ها را نیز پختهاند و کله پاچه هم هست و صبح تا غروب با قیچیهای مخصوص، پشم تمام رمه را میچینند. همه باهم کمک میکنند . ولی در آخر کار هر کس پشم چارپای خود را برمیدارد و میبرد. و در اوقات بیکاری، دوکبهدست، همین پشم را میریسد.»
کتابی راجع به آداب و رسوم و نحوه زندگی در روستای اورازان (بین کرج و قزوین). بسیار شیرین و روان نوشته شده است. یکی از مطالبی که نظرم را جلب کرد این است که نویسنده در مقدمه کتاب می گوید در اورازان نیز مانند سایر روستا ها بر سر تقسیم آب دعوا می شود. با توجه به اینکه آخرین بازدید نویسنده از روستا مربوط به سال 1326 است یعنی در این کشور حداقل از 70 سال پیش نیز، مناقشات آبی وجود داشته است. با اینکه آن زمان مشکل خشکسالی و کمبود آب مثل الان حاد نبوده است. از دیگر مسائل جالب کتاب، رسوم مربوط به عزاداری در سوگ از دست دادن افراد است. به طوری که وقتی یک نفر داغدار می شود افراد ده تا سه روز برای خانواده متوفی غذا تامین می کنند و در روز سوم خانواده متوفی طی مراسمی به بقیه غذا می دهند. سنت بسیار خوب و پسندیده ای است چرا که کسی که در ماتم عزیزش به سوگ نشسته است دیگر به فکر تهیه غذا و به جای آوردن تشریفات برای مهمانانش نیست!
اين كتابيه كه احتمالن به درد كسي مي خوره كه مثل من از توصيف زندگي روستايی لذت ببره چون خودش تجربه مشابهی داشته قبلن. كلن این کتاب در باب توصيف آداب و رسوم روستاي اورازان از توابع طالقانه، كه مردها و زن ها چطور زندگي مي كنن يا اون موقع ها مي کردن و كار و كسب و زندگي روزمره از چه قرار بوده. من از آخراي كتاب خيلي خوشم اومد اون هم فقط به خاطر اينكه يه سري اصطلاحات محلي رو معرفي ميكرد كه براي من خيلي نوستالژيک بود. مدت ها بود نشنيده بودم و خوندنشون برام حس خوبي داشت. در كل براي مخاطب عام بعيد مي دونم جاذبه ي زيادي داشته باشه مگر اينكه از همون خاك و ديار باشي و تجربه هاي مشابه داشته باشي كه ياداوريشون برات دلنشين ميشه.
از این جهت ارزشمنده که یک روستای تاریخی با هویت مستقل و آداب و رسومش( میراث ملموس و ناملموس) توصیف کرده و کاری که کرده بیشتر شبیه ارائه ی یک گزارش از روستا و مطالعات شناخت اون هست.
با خوندن اینجور کتابها مشخص میشه که حفاظت از دارایی ها به شیوه های متفاوتی میتونه انجام بشه و یکی از شیوه ها نوشتنه...ممکنه این روستا مثل خیلی از روستاهای دیگه دستخوش تغییر شده باشه و حال و هوای وقتی این کتاب نوشته شده را نداشته باشه اما چه روستای خوشبختی بوده که لااقل آنچیزی که بوده مستند شده.
البته که کمی خسته کننده است ولی توصیفات دقیق هستند و با خوندنش دید کلی ای راجع به روستای اورازان و حال و هواش پیدا میکنیم...
خود جلال میگوید قرار نبود که این کتاب چاپ شود، اما چه خوب که چاپ شد و چه بد که کلی کتاب از این دست میتوانسته چاپ بشود که نشده است و الآن حسرتی شده است برای من که بدانم هشتاد سال پیش چگونه زندگی میکرده��ند. اما نقدی از نگاه امروز من و آنکه کتاب در رابطه با زمینداری کم توضیح داده است، مگر آنکه واقعا داستان زمینشان همان اندازه که در کتاب آمده کوتاه باشد و به خاطر موقوفه بودن ده، همه چیز همانقدر ساده است.
سفرنامه ای درباره ی روستایی در طالقان به همین نام. با بیان جزئیات از چیزهایی که شاید برای بقیه ناآشنا باشه ولی پر از جذابیت و قشنگی باشه ... شیوه ی روایت جلال آل احمد برای من خیلی شیرینه خیلی! انقدر قشنگ که انگار یه شکلات زیر زبونت گذاشته باشی. ♥️ و خیلی دوست دارم اورازان رو ببینم اگر که همچنان وجود داشته باشه ... 🥲🥺
جلال آل احمد خودش اهل اورازان بود. من خوندن این کتاب رو دوست داشتم. از کتاب هایی که فرصت میدن توصیف رو بخونیم و قد تخیلمون به تصویر بکشیمش خوشم میاد و اورازان چنین کتابی بود. برای گذروندن یک روز کسل کننده یا فرار کردن از صحبتای یه هم قطاری وراج بسیار توصیه میشه.
در این کتاب جلال آل احمد به توصیف روستای پدری خویش یعنی اورازان که در بخش بالاطالقان ، شهرستان طالقان که واقع در استان البرز است . اما در سیاست و فرهنگ معاصر کشور ما یک روستا در هیچ موضوعی به حساب نمی آید . لینک در طاقچه: https://taaghche.com/book/3833
This entire review has been hidden because of spoilers.