It is 1982. In the Vatican, priestly vultures gather around the dying Pope, whispering the names of possible successors. In a forgotten monastery on Ireland's gale-swept coast, a dangerous document is hidden, waiting to be claimed. And in a family chapel in Princeton, New Jersey, a nun is murdered at her prayers. Sister Valentine was an outspoken activist, a thorn in the Church's side. When her brother, lawyer Ben Driskill, realizes the Church will never investigate her death, he sets out to find the murderer himself—and uncovers an explosive secret. The Assassini. An age-old brotherhood of killers. Once they were hired by princes of the Church to protect it in dangerous times. But whose orders do they now obey?
The Assassini marks the triumphant return of a master at the peak of his powers—the first novel in more than a decade from the acclaimed author of The Wind Chill Factor.
Thomas Eugene Gifford was a best-selling American author of thriller novels. He gained international fame with the suspense novel The Wind Chill Factor and later with the Vatican-based thriller The Assassini.
After graduating from Harvard he moved to the Twin Cities, MN where he and his wife, Kari Sandven, had two children (Thomas Eaton, Rachel Claire). Divorced in 1969, he went on to marry Camille D'Ambrose, a local actress. They moved to Los Angeles for a few years, then returned to Orono, MN. Novels continued to flow from his fountain pen through the years. Gifford eventually moved to New York--a city he loved whose people were of infinite importance to him.
In 1996, he turned his attention to renovating his childhood home in Dubuque, spending more time in Iowa than New York during his last years. He embraced the community of Dubuque, as they embraced their prodigal son. Featured in the Dubuque Telegraph Herald, Gifford recounted his every day occurrences, from learning the pleasure of getting a dog (Katie Maxwell, the Scottie) to peeves and pleasures of the town.
Diagnosed with terminal cancer in February, 2000, Gifford spent his remaining months reading, watching old movies, and chatting with friends and family. He passed away on an unseasonably warm Halloween, just as the ghosts and goblins started their tricks.
Gifford lived life large, had friends throughout the world, and lived life by his favorite credo--we're not here for a long time; we're here for a good time.
Gifford also published under the names Dana Clarins and Thomas Maxwell.
یه زمانی، افسرده بودم بدون اینکه بدونم افسردگی چه شکلیه. این کتاب رو اون موقع خوندم.
من که هیچی هیجانزدهم نمیکرد، حوصله نداشتم هیچ فیلم و سریالی ببینم، دو صفحه نمیتونستم کتاب بخونم و... این کتاب ۸۰۰ صفحه ای رو دو روزه خوندم. خیلی از اون موقع گذشته، و من نمیدونم اگه دوباره این کتاب رو بخونم چه حسی خواهم داشت و اصلا چقدر رو اطلاعاتش میشه حساب کرد و... ولی جایگاه خیلی عزیزی تو قلبم داره. دو روز کامل من رو از دنیا جدا کرد و بعد که به زندگی برم گردوند یکمی امیدوارتر بودم. هیچی این کتاب زیبا و امیدبخش نیست، ولی خب برای من اون زمان عالی بود. دنبال اینم که دوباره بخونمش و حتما یه نسخه از این برای خودم خواهم خرید.
کتاب حشاشین نوشتهی تامس گیفورد اثری پر از رمز و راز و بسیار جذاب است.
کتاب با قتل راهبه ای به نام والنتاین شروع میشود،خواهر والنتاین مدتی برای نوشتن کتابی درمورد کلیسا به رازهایی زیادی پی میبره،رازهایی که در آخر باعث کشته شدنش میشه. ولی بن درایسیکل بردار خواهر والنتاین که زمانی جوانی راهب بود تصمیم میگیرد قاتل خواهرش را پیدا کند حتی به قیمت از دست دادن جان اش اما بن تنها سر نخی که داره فقط یه دونه عکس هست و هرچقدر تحقیق میکند و از رازهای کلیسا مطلع میشود با خطرات زیادی روبه رو میشود.
من تعریف این کتابو سال پیش شنیدم اما هرگز نتونستم بخرمش. تااینکه دیدم صوتیش هست و اونم با گویندگی آقای تایماز رضوانی واقعا ایشون حرفه ایی هستن . کتاب حشاشین بسیار طولانی و پر از جزئیات هست یذره حوصلتون سر میبره ولی بااینهمه از ریتم نمیفته و درآخر نویسنده شمارا شوکه میکنه.
There's just something about a scheming cardinal...
Right up front: I love a good Vatican thriller. Unfortunately, many fall into the bad-writing, stereotypical-character, frantic-action trap which make them instant candidates for the recycling bin.
Not this one.
Perhaps it's because it was written in the late 80s, but "The Assassini" shows remarkable characterisation for a thriller. These are very human characters with all of their faults, ambitions and obsessions. Even the love sub plot- which would normally have me rolling my eyes and drumming my fingers in impatience- is properly weighted, making it a perfectly natural part of the story.
Another point which sets this one apart is the complex, highly enjoyable plot involving stolen art and how the Vatican worked with Nazi leadership during and after WW2 for mutual gain.
Spy work and cover ups abound in the story which changes your understanding of events and characters repeatedly. Who is who now and who did what when? No simple "there are some bad guys chasing us - run!/ Look - bad guys! - let's chase them!" plots here. You have to pay attention or you'll miss important clues.
I was also very happy that the thriller typical "dumb chick" didn't appear anywhere. Thank you, Mr Gifford!
All the women characters in the novel have agency, are perfectly capable of getting themselves out of danger and figuring things out on their own without having an older, superior man explain it to them with one syllable words and hand puppets.
The ending and the reveals are where the plot falls a bit into cliche territory and gets overdramatic, but I found I could forgive that (more or less).
I'm not sure if I'd enjoy this thriller as much if I were Catholic, though. It doesn't paint a very rosy picture of the high clergy in Rome but scandals are nothing new for the Vatican. The Church is a power structure and acts like the state they are. Just far a far older and far more secretive state than most.
My version: I listened to the abridged German language audiobook. The reader, actor Ulrich Pleitgen, did a MARVELOUS job conveying the nuances of speech and bringing the characters to life. One of the best readers I've ever heard for German audio.
حشاشین خواهر والنتاین راهبه و دختر هیو درایسکیل، آمریکایی ثروتمند و پر نفوذ کلیسا و واتیکان، در جریان تحقیقاتش در جاهای مختلف مثل آرشیو واتیکان برای نوشتن کتاب جدیدش راجع به نقش کلیسا در جنگ جهانی دوم به اطلاعات مهم و تکاندهندهای رسیده که ممکنه یک زلزله در کلیسا به وجود بیاره. این اطلاعات اونقدر مهمه که والنتاین حتی میترسه به لاکهارد، مرد مورد اعتماد کلیسا و پدرش که عاشقش هست هم چیزی بگه. اما والنتاین تصمیم میگیره با بن، برادرش، صحبت کنه و تمام مطالبی که پیدا کرده به اون اطلاع بده. پس از تماس با بن قراری باهاش در خانهی پدری میذاره و بن متوجه صدای با ترس والنتاین میشه، اما وقتی میرسه خونه متوجه میشه که والنتاین دیگه هرگز نمیتونه باهاش حرف بزنه و این آغاز ماجرای پر هیجان این کتابه. حشاشین کتابی جنایی و پر رمز و رازه که به داستانهای کلیسا پرداخته. داستان جذابی داره اما روند نسبتاً کندی داره البته این روند آروم برای من نه نکتهی منفیای هست و نه اذیتم کرد چون باعث شد اتفاقات قشنگ توی ذهنم تهنشین بشه و با روند کتاب پیش برم. به طور ناخودآگاه کسی که کتابهای دن براون رو خونده باشه به مقایسهی این کتاب با نوشتههای دن براون دست میزنه هم از لحاظ موضوع و هم سبک. توی این کتاب بر خلاف کتابهای دن براون از بمباران اطلاعاتی خبری نیست، اطلاعات تاریخی به مقدار کافی در لابلای داستان اومده و به شما فرصت برای فکر کردن بهش رو میده. کتاب جذاب و سرگرمکننده بود. ه
قتل اسرار آمیز خواهر ولنتاین راهبه جوان ، برادر او را- که وکیل سرشناسی است و در جوانی خود نیز راهب یسوعیون بوده است –آرام نمی گذارد و به میدان می کشد . تنها مدرک او عکس رنگ و رو رفته ای از پاریس جنگ زده در سال 1943 است . بنیامین در جستجوی چهار مردی که در عکس دیده می شوند – و مرد پنجم ، یعنی عکاس ناشناس – با چندین فقره قتل مرموز روبرو می شود. همه هشدار می دهند و او را از ادامه تحقیقات برحذر می دارند : این ماجرا مسئله داخلی کلیسا ست و واتیکان به هیچ کس اجازه نمی دهد در مسائل درونی کلیسای کاتولیک دخالت کند. همه سرنخ ها به شهر رم و به آرشیو محرمانه واتیکان ختم می شود . ماجرا ریشه در گذشته های دور دارد: در دوران رنسانس و در سال های حکومت پاپ های مخوف خاندان بورجا گروهی قاتل حرفه ای وجود داشت که تنها در شرایط «خاص» و به دستور شخص پاپ برای انجام ماموریت های «ویژه» دست به کار می شد .آیا اکنون شیوخ کلیسا دوباره این گروه مخوف را زنده کرده و به «ماموریت»فرستاده اند؟ آیا واتیکان منافع ویژه ای دارد که برای حفظ آن از ارتکاب قتل هم ابا نمی کند؟
یک رمان به غایت جذاب . یک داستان معمایی ، جنایی ، تا حدود کمی عاشقانه که از صفحات اولیه تا آخرین صفحه خواننده رو مجبور به پیگیری میکنه. کتاب روان و خوشخوان هست ولی پر از شخصیت و اتفاقات ریز و درشت که به هم ارتباط دارن. ترجمهی کتاب هم واقعا درخشان هست و هیچ جمله و کلمه نامفهومی درش پیدا نمیکنید که لذت خواندن رو دو چندان میکنه. پایان بندی کتاب هم عالی و دراماتیک بود. بخوانید و لذت ببرید.
هم زمانی تموم کردن این کتاب با مرگ پاپ فرانسیس باعث میشه دلم بخواد الان واتیکان باشم🫠 . من از خوندن این کتاب خیلی لذت بردم، تقریبا اواسط کتاب میدونستم که در پایان چی انتظارمو میکشه ولی همش خدا خدا میکردم که اون نباشه:) لعنت به آدم هایی که در قالب دین و اعتقادات هرکاری میکنن:)
بلاخره تمومش کردم. کتابی که شاید 15 سال پیش میخواستم بخونمش اما هیچوقت اتفاق نیوفتاد. ولی بلاخره طی اتفاقی دیدمش و با وجود همه گرفتاری سه ماهه اخیر تمومش کردم. کتابی به شدت هیجان انگیز که کاش زودتر خونده بودمش.
⛪️: پاپ کالیکستوس چهارم در بستر مرگ افتاده است. روزهای آخر عمر اوست و نام جانشینان احتمالیش بر سر زبانها میچرخد. خواهر والنتاین که راهبه و نویسنده مشهوری است، در خانه پدریش کشته میشود، اما کلیسا از انجام تحقیقات درباره این قتل سر باز میزند. پس برادرش بن، تصمیم میگیرد تا قاتل را پیدا کرده و به سزای اعمالش برساند. اما همه چیز به این سادگی نیست. قتلهای بیشتری اتفاق میافتد و بن متوجه میشود پا به ماجرای بزرگی گذاشته است.
⛪️: حشاشین یک داستان تاریخی معمایی است که قرار است شما را به دل کلیسا ببرد. جامعهای که برای سرپا ماندن و پاک نگه داشتن ظاهرش از هیچ ترفند و توطئهای نمیگذرد. داستان اواخر قرن ۲۰ اتفاق میافتد، اما شخصیتهای قصه برای رسیدن به جواب سوالهایشان باید به جست و جوی سالهای گذشته بروند. زمانی که کل اروپا درگیر جنگ جهانی دوم بود و کلیسا هم نقش خودش را در این جنگ ایفا میکرده.
حشاشین کتاب قطور و سنگینی است که به صبر و حوصله زیادی نیاز دارد. ابتدای کتاب تعدد شخصیت ها و اسامی، کند بودن ماجرا و پرش بین زاویه دیدها ممکن است گیج کننده باشد. پس اگر قصد مطالعه دارید یک سوم ابتدای کتاب را باید مدارا کنید تا ماجرا روی دور بی��تد. در واقع نویسنده در جا به جای داستان، تاریخ کلیسا را بیان میکند. این بخشها کمی خسته کننده هستند و به نظر میشد از بعضی از آنها گذشت.
بین نمره 3 و 4 شک داشتم، میخواستم به خاطر کندی روند داستان یک نمره کم کنم و به خاطر نتیجهای که نویسنده در پایان گرفت، یک نمره دیگر! ولی راستش این کتاب برای من بیشتر از نمره 3 بود. بخش معمایی و داستانی آن راضی کننده بوده، پس در نهایت امتیاز 4 را دادم. به خصوص که همخوانی خیلی خوبی هم داشتیم و علیرغم سختی خود کتاب، همخوانی خوبی بود.
ترجمه بعضی کلمهها شاید کمی نامانوس و سنگین باشد، مثلا کلیسا به صورت کلیسیا نوشته شده یا منهتن نوشته شده مانهاتان یا مثالهایی شبیه این. غیر از این مورد، گاهی بین گفتگوها یک مرتبه جملات خیلی ادبی میشد. جز اینها مشکل خاص دیگری نداشت.
در مجموع حشاشین کتابی نیست که به همه پیشنهاد بدهم. اگر صبر زیادی در کتاب خوندن دارید، اسامی و القاب زیاد شما را نمیترساند و دنبال کمی توطئه بازی در جامعه کلیسا هستید، حشاشین میتواند گزینه خوبی برای شما باشد.
معمولا اینقدر زود یه کتاب رو دراپ نمیکنم ولی مغزم کشش اینقدر اضافه گویی رو نداشت. نویسنده خیلی خیلی خیلی شاخ و برگ میده به داستانش!! شخصیت پردازی و اینا هم که صفر. ایده اصلی داستان وسط توضیحات اضافش رسماً گم میشه! آخه چرا نویسنده وسط ماجرای قتل یهو میزنه به صحرای کربلا؟ عین آدم داستانت رو بگو برادر من!! تو این وضع و اوضاع ترجیح میدم وقت آزاد محدودم رو صرف کتاب هایی کنم که از خوندنشون لذت میبرم
از لحظه ای که خواندنش به اتمام رسید فهمیدم بهترین رمان خارجی است که خوانده ام.در تمام این سالها هر جا صحبت کتاب خواندن شده پیشنهادش کردم ( "آتش بدون دود "و "درک یک پایان" هم بعد ها اضافه شدند)،مشتاق دوباره خواندنش هستم و ترسی هم از بابت اینکه شاید نظرم بهش عوض بشه ندارم . حشاشین بزرگترین لذت کتابخوانی یک نوجوان شانزده ساله بوده ،چرا که من را در حلقه کسانی آورد که میدانند " دوک اعظم " کیست و این جذاب ترین کشف کتابخوانی من خواهد ماند.
عالی! فوقالعاده... هیجانی، ماجراجویی، بینظیر. از تک به تک صفحاتش لذت بردم. مدتها بود رمانی با چنین توصیفات دقیق و جذابی نخونده بودم. موضوع در مورد مرگ چند راهبه و خواهر ولنتاینه که همشون به قتل میرسن، بعد از مرگ ولنتاین، برادرش متوجه میشه که ولنتاین یه مدرکی براش گذاشته و تصمیم میگیره بگرده قاتل خواهرش رو پیدا کنه. بعدش دیگه شما با بن همراه میشید تا ببینید قاتل ولنتاین کیه.
داستان خیلی حجیم و طولانیه،البته ارزش خواندن داره. نسخهی صوتی کیفیت قابل قبولی داره،به جز خوانش غلط مکرر فلاح به معنای رستگاری که با تشدید به معنی کشاورز خوانده شد. روایت اصلی البته کمی هالیوودی است که رگههایی از انتقاد دینی تاریخی را هم در بر میگیرد.
📝 من توی کشش روایات کتابهای جنایی و معمایی خیلی با دن براون مقایسه میکنم کتابا رو؛ ولی حشاشین بیشترین جاییه که به نظرم این حق رو دارم، چون خیلی جاها یادآور همون روایته، و چیزی که هدف گرفته با دن براون یکیه: کلیسا. شاید اگه پونزده بیست سال پیش یا حداقل قبل از کتابای دن براون با حشاشین آشنا میشدم لذت بیشتری میبردم، ولی الان برام خیلی کشدارتر و کمکششتر از اون چیزی بود که انتظارش رو داشتم، و در مقایسه با کتابهای دن براون، یا هر کتاب جنایی دیگهای، کتاب کسلکنندهای بود که خیلی به جزییات بیاهمیت میپرداخت و مدام از نفس میافتاد. ضرباهنگ کندی داشت و به نظرم اصلن نیازی نبود که نهصد و دوازده صفحه باشه. هستهی اصلی کل ماجرا رو تا قبل از صفحهی دویست ماجرا حدس زدم، که البته به نظرم انقدر هم قابل حدس نبود و یه جاهایی خودمم به شک میافتادم، ولی برای کسی که جنایی زیاد خونده و تکنیکهای جنایینویسها رو بلده به نظرم زیاد هم کاراکتر دور از ذهنی نبود. ترجمه جز اینکه به جای کلمهی کلیسا همهجا از «کلیسیا» استفاده کرده بود که درسته، ولی جاافتاده و مرسوم نیست، مورد خاص دیگهای نداشت و این یه مورد رو هم تمام مدت سعی داشتم که نادیده بگیرم. غافلگیریهای کتاب برای من کم بود و اونقدری که ازش تعریف میکردن و انتظار داشتم لذت نبردم. صرفن یه سری دیتا در مورد کلیسا بهم داد، که از صحت و سقمشون اطلاعی ندارم، و شاید تنها نکتهی تحسینبرانگیز ماجرا در کل برام این باشه که نویسنده جسارت این رو داشته که سراغ همچین موضوعی بره و چنین نهادی رو به چالش بکشه. یه رابطهی عاشقانه هم توی حاشیهی باریکی از ماجرا جریان داشت، که به نظرم خیلی مصنوعی و دور از باور بود.
The assissini is one of those books you haven't heard about, don't look that special but something makes you try it out anyway. For me it was the name of the book and in some way the story, the places.
The story spreads itself around Rome, Princeton, the Donegal coast in Ireland and even Paris and Alexandria. The church is in the middle of everything, but is full of secrets ...in the past and now. And, the Pope is dying and Rome and the rest of the world wants to know who will become the new Pope. A document exists telling who the assissini are, but luckily for the church it is hidden and the church can keep its secrets inside. Until sister Valentine gets murdered in the chapel of her powerful family. Her brother Ben, a lawyer, realizes that the murder of his sister won't be invesitgated by police or the church like any other murder would. His sister wasn't any nun either. So he starts to investigate himself and gets involved more and more in the history and present of the church, while more murders happen.
With everything that happens and gets discovered in this story, it can't be boring. But the beginning of the book was a it too long, slow and would have been written maybe a bit shorter. Besides that, it went fast, it was interesting. The story happens in 1982 and withour knowing how to explain, it leaves behind a bit the feeling of how the world, the people seem to have been in the eighties.
Los assasini fueron un grupo de sacerdotes sicarios que asesinaban gente por orden del Papa. Fue el Papa Borgia el que creo esta mafia/secta/organización clandestina para matar a quien se cruzará en contra de los intereses de la Iglesia • En este libro, un influyente hombre de negocios buscará a los implocados en el asesinato de su hermana. En su camino, se desvelarán un montón de enigmas relacionados con la Iglesia y reaparecerán los assasini, coincidiendo además con la elección de un nuevo Papa. • Asi conoceremos como la Iglesia estuvo jugando a dos bandas en la Segunda Guerra Mundial, entre los Aliados y el Tercer Reich, acumulando cada vez más riquezas y poder. Con sus assasini en las sombras “actuando en el nombre de Dios” • El ritmones irregular. Arranca muy bien, pierde fuelle y termina trepidante. No he empatizado con ningún personaje y había partes que sólo deseaba que saliera Horstmann de las sombras y se los llevará a todos por delante • 6/10 A MI ME GUSTAN MAS LOS DE DAN BROWN O TOM CLANCY
3,5 estrellas. No es alta literatura, ni pretende serlo. Es un thriller "vaticano", bien construido, que engancha mucho, dignamente escrito (sin que sea para tirar cohetes) y con una ambientación brutal. Me entretuvo muchísimo cuando lo leí. Creo que es un libro ideal para esos momentos en que uno necesita evadirse, y no tiene la mente para temas muy complejos. Y es un devora páginas muy bien construido: es difícil soltarlo hasta el final. (Y lleno de "salseos" vaticanos... cómo me gusta a mí eso del "morbo vatican")
Once again, I wish there was a 3.5 star option. This was a book written in the late 80's that was a precursor to the Dan Brown novels - suspense thriller about the intrigues and secret happenings of the church - murder mystery and many twists and turns.
The story is of Ben Driskill, son of a super rich string puller, who was an OSS officer during WWII working with the Catholic Church. His sister (a nun) is killed in their family chapel, and overwhelmed with grief and anger, he goes on a hunt to try to learn what she had been researching and to try to find her killer.
I enjoyed several of the characters of the book - specifically the less conservative clergy, and there were definitely some haunting scenes. It was a good story, kept me captivated, and had a satisfying ending.
Für 4 Sterne hätte es mehr Thrill bzw Spannung von Anfang gebraucht. Die erste Hälfte zog sich bis ins Unermessliche. Ständig elende lange geschichtliche Hintergrundstorys, auf die ich gerne verzichtet hätte. Die Geschichte des Vatikans ist ja interessant keine Frage, aber ist für die Hauptstory nicht wichtig. Da verliert es sich einfach zu sehr.
Aber circa ab der zweiten Hälfte wird es zum Glück immer rasanter und ich dachte oft "OK KRASS hätte ich so nicht erwartet".
Die Grundstory und einige Handlungsstränge waren doch sehr packend. Für einen richtig guten Thriller mit 4 oder 5 Sternen hätte er definitiv Potenzial gehabt, aber dafür hätte man gut 300 Seiten weglassen müssen. Meine Meinung.
Was wiederum durch die über 800 Seiten möglich war, ist die sehr gute detaillierte Darstellung der Hauptcharaktere. Man konnte sehr gut mitfühlen und mitfiebern.
این کتاب رو وقتی داشتم توی کتابخونه دانشگاه دنبال ژرمینال میگشتم اتفاقی دیدم، اسمش و اون صلیب برعکس روی جلدش توجهم رو جلب کرد. و خیلی خوشحالم بابت این اتفاق! عجب کتابی!! داستان از یه معمای روتین شروع میشه. قاتل کیه و انگیزش چیه، به مرور داستان گسترش پیدا میکنه و گره های زیادی ایجاد میشن. کتاب طولانیه و حتی یک صفحه اش هم خسته کننده نیست. اما همه کتاب های معمایی تا وقتی گره های باز نشده دارن همینطوری ان. مهم اینه که این گره ها چطور باز میشن. که در کتاب به بهترین شکل شما رو تا صفحه آخر می کشونه و به مرور همه معماها رو جواب میده. کتاب شخصیت زیاد داره و شخصیت پردازی خوبی هم داره، از چند زاویه دید روایت میشه و جزییات فوق العاده زیادی داره. برای من یه کتاب کامل و یه راهنمای داستان نویسی بود.
I can never resist a Vatican thriller. There are so many skeletons buried in their closets, and the more I learn about the history the more shocked I am. Well, this fun read is a fictional story about the intrigues in the Church as the Pope nears his death. This is an old school thriller - one that moves slowly. Not a wham bam thank you ma'am kind of a thriller, and I enjoyed losing myself in this world for a while. This is the first book I have read by this author and I would read more of his work.
داستانی طولانی و بدون ذره ای هیجان. درعین حال که خیلی حوصله سر بر و کش دار بود ولی داستان جذابی رو درمورد دنیای مرموز کلیسا و فساد ها و جنایت هایی که مرتکب شدن روایت میکرد. اما نویسنده به داستان خیلی شاخ و برگ داده بود و تقریبا از هرچیزی که فکرشو بکنید تو داستانش آورده بود. اگه آدم صبور و پر حوصله ای هستید و به داستان های جنایی و معمایی هم علاقه دارید پیشنهاد میشه.
در این ژانر رمز داوینچی رو بیشتر پسندیدم. خط اصلی داستان نسبتاً هیجان انگیز بود اما نویسنده اصرار بیهودهای برای سوپرمن نشان دادن تقریباً همه شخصیتهای داستان در زندگی کاری و شخصی خودشان داشت روابط رومانتیک بین شخصیتها احمقانه به نظر میرسد و پایان داستان هم برای من قابل پیش بینی بود
Not what I was hoping for. The writing was overblown and dramatic (and not in a good way), the plot was boooooorrrrrinng, and all the characters were old. This just wasn't my thing.
یک داستان جنایی، معمایی، تاریخی، مذهبی و عاشقانه که در بستر کشف علت قتل یک راهبه، پرده از اسرار گذشته تاریک کلیسا و دسیسه های افراد بر سر قدرت و... بر می دارد.
نویسنده به خوبی در داستانی پیچیده و جذاب، زوایای تاریک، ناشناخته و پنهان کلیسا و افراد داخل آن را نشان خواننده می دهد.
حشاشین برای من از آن دست کتابهایی بود که تا چند روز بعد از تمام کردنش، نمی خواستم سراغ کتاب جدیدی بروم؛ هم به خاطر حجم کتاب و هم به خاطر محتوای داستانش...
The first half of the book is a little bit boring. So much people and names. I do understand, that you need to introduce the characters but, even after some murdered people in the beginning, it seems like to book is on a standstill. After the half, everything goes blow after blow, with surprising twists and more dead people. That part is well written. For my taste, there are too much "catholic" characters. Well, there are only catholic characters. That's excatly the problem. No police, no outsiders, no one who isn't wrapped into the catholic system, in one way or the other. And I can't follow the characteristics of one of the responsible party. The character is not well enough written. I don't get the feeling of "fanatic" there, to make it plausible, that it is one of the main manipulators. Conclusion: so much possibilities, so much wasted opportunities. It's ok for a summer holiday read but not a book I'll think about again or read again.
با اینکه بسیار پسندیدم ولی در خلال داستان گاهی دچار کسالت میشه آدم هرچند از نیمه رمان روند نسبتا خوبی رو در پیش میگیره ولی گاهی زیادی حالت روایت یک طرفه از سمت یک شخصیت رو پیدا میکنه که به سلیقه من جالب نیست
این کتاب رمان واقعی از وقایع درون کلیسایی بود نویسنده ۹ سال به جمع اوری اطلاعات پرداخته بود داستان از از قتل وال درایکسیل شروع میشه که برادرش اونو پیدا می کنه و تصمیم میگیره انتقام خون خواهرش رو بگیره به اسکندریه پاریس و در نهایت رم میرسه ، قتل پی در پی از زمان جنگ با المانها که افراد سرشناس کشته میشن در نهایت با کنجکاوی های بسیار و با کمک دوستانش الیزابت و پدر دان متوجه میشه که دوک اعظم و سرنخ همه اینها هیو درایکسیل است که در نهایت هم می میره