کتاب سرگذشت زنی را نقل میکند که در سن سیزده یا چهارده سالگی رنجور از بدرفتاری زنپدر و رنجیده از بیتوجهی پدر از خانهاش در روستا میگریزد و زندگی پرتلاشی را در شهر آغاز میکند. این زندگی دو ازدواج و طلاق را روی دستش میگذارد. او در حرفۀ خدمتکار یا پرستار کودک هر روز به خانه افراد متفاوت میرود. مشتریانش از مردمانی پولدار و صاحب مناصب عالی رتبه ارتش گرفته تا روشنفکران سیاستورز دوران شاه تا زنانی مؤمن و دچار وسواس پاکی و نجسی، او را با تجربهها، افکار و آداب گوناگونی در گیر میکنند.