Jump to ratings and reviews
Rate this book

عروسی

Rate this book
در نمایشنامه عروسی چند خواستگار برای آنکه خود را در دل دختری دم‌بخت جا کنند و در همان حال، سایر رقیبان را از چشم او بیندازند، به انواع و اقسام حیله‌ها و ترفند‌ها متوسل می‌شوند. گوگل در این نمایشنامه کاستی‌هایی را در شخصیت هر یک از قهرمانان اثر گنجانده است و با نمایش و گاه بزرگ‌نمایی این کاستی‌ها و واداشتن ما به خندیدن به آن‌ها، توجه ما را به احتمال وجود همین عیوب در خودمان بر‌ می‌انگیزد. اوج نگاه تیز انتقادی، طنز شادی و نیش‌دار، اغراق و کاریکاتوسازی ادبی و سایر ویژگی‌های شاخص هنر گوگل در این نمایشنامه قابل مشاهده است.
چاپ ۱۳۸۸

85 pages, Paperback

First published January 1, 1842

21 people are currently reading
519 people want to read

About the author

Nikolai Gogol

1,992 books5,637 followers
People consider that Russian writer Nikolai Vasilievich Gogol (Николай Васильевич Гоголь) founded realism in Russian literature. His works include The Overcoat (1842) and Dead Souls (1842).

Ukrainian birth, heritage, and upbringing of Gogol influenced many of his written works among the most beloved in the tradition of Russian-language literature. Most critics see Gogol as the first Russian realist. His biting satire, comic realism, and descriptions of Russian provincials and petty bureaucrats influenced later Russian masters Leo Tolstoy, Ivan Turgenev, and especially Fyodor Dostoyevsky. Gogol wittily said many later Russian maxims.

Gogol first used the techniques of surrealism and the grotesque in his works The Nose , Viy , The Overcoat , and Nevsky Prospekt . Ukrainian upbringing, culture, and folklore influenced his early works, such as Evenings on a Farm near Dikanka .
His later writing satirized political corruption in the Russian empire in Dead Souls .

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
315 (26%)
4 stars
419 (34%)
3 stars
382 (31%)
2 stars
78 (6%)
1 star
16 (1%)
Displaying 1 - 30 of 89 reviews
Profile Image for Seyed Hashemi.
217 reviews95 followers
September 28, 2024
کارهای متوسط از اساتید ادبیات!


1- بعد از نمایشنامه سترگ بازرس، این بار به سراغِ عروسی رفتم. طنزِ گوگول جذاب و قدرتمند است. بی‌رحم است؛ هرکس را خطاب قرار دهد نابود می‌کند. در بازرس یک عده بروکرات و در عروسی یک عده خواستگار. شاید مخاطب در بازرس، خود را مخاطب کنایه‌ها و مطایبه‌های گوگول نداند و هرچه ناسزا و سزا بلد است، نثار اهل بروکراسی کند، اما در عروسی هیچ راه‌گریزی نیست؛ خنده و پس از آن شرمساری تنها راهِ نجات است.
شرمساری از اینکه هیچکس در دادگاه گوگول تبرئه نمی‌شود. مگر کسی را سراغ داری که در بداخلاقی‌ها و رذایل اخلاقی غرق نباشد؟ حالا رذیلت اخلاقی را لزوما در قتل و غارت و جنایت‌های بزرگ نبین؛ بدخلقی‌های مکرر، ظاهرپرستی، پول‌پرستیِ لجام‌گسیخته و دروغِ مصلحتیِ متناوب در تاروپود زندگیِ آدم معمولی‌هایی مثلِ من رسوخ کرده است؛ همان آدم معمولی‌های داستان‌های گوگول. آدم‌هایی که شاید منسب و قدرتی داشته باشند، اما در سیاهی مانند تمام انسان‌ها، مجرم شماره یک اند.

2- روند داستان و دیالوگ‌ها و شوخی‌ها عقب‌تر و ضعیف‌تر از بازرس بود، اما الان متوجه شدم یک اثر متوسط از بزرگان ادب، ارجحیت دارد نسبت به یک اثر خوب از نویسنده‌های معمولی.

3- شخصیت‌سازی‌های گوگول تراز و عالی است. شخصیت‌ها عالی پرداخت می‌شوند و دیالوگ‌ها و تیکه کلام‌های خود را دارند.
البته اون اتفاق آخر داستان اصلا برایم باورپذیر نبود. حسِ این رو داشتم که گوگل فقط می‌خواسته یه جورِ عجیب داستان رو ببنده!

4- یک ویژگی مهم این متن این است که بازیگرهای آن باید بسیار کاربلد و حرفه‌ای باشند و اینکه در ابتدای امر چندین اجرای بد در روسیه داشته است اصلا عجیب نیست.
تیپ شخصیت‌هایی که گوگول می‌سازد می‌تواند محکِ بازی برای یک بازیگر تئاتر باشد. مثلا در نقدِ ویساریون بلینسکی که در آخر متن آمده در مورد شخصیتِ نیمرو آمده است: «کلا برای ایفای نقشهای آفریدۀ گوگول، بازیگران بیش از هرچیز باید سادگیِ خود را حفظ کنند» و از رفتارهای تصنعی برای خنداندن حضار دوری جویند. همه می‌دانیم طبیعی بودن سخته!
(اسم‌گذاری‌های گوگول، مثل فامیلیِ کاراکتر نیمرو(همون که بهش گوجه بزنیم املت می‌شه!) و ترجمه آبتین گلکار عالی بود. مترجم سعی کرده بود با معادل‌سازی شوخی‌های زبانی برای فارسی، طنز متن را حفظ کند. در یکی دوفقره‌ای که این مهم را انجام داد، کاملا موفقیت‌آمیز بود به نظر من.)


5- اینو اولش یادم رفت بنویسم. برخی مفاد و شوخی‌های گوگول اندکی زن‌ستیزانه بود که این اصلا قابل دفاع نیست به نظرم. شاید نمایشنامه برای سال 1843 باشد و برای آن دوران این نگاه‌ها معمول باشد، اما به هر جهت در این فقره این نمایشنامه همگام با اخلاق نیست به نظرم.

اوصیکم بالبازرس!
Profile Image for Fatemeh.
163 reviews15 followers
March 10, 2022
این دومین نمایشنامه از گوگول بود که خوندم و در مقایسه با "بازرس" زیاد جالب نبود . اما به عنوان یه نمایشنامه میتونم بگم‌ قابل قبول بود .
شاید اگر من در اون زمان همچین نمایشنامه رو می‌دیدم جز کسایی میشودم که میگفتم وا این همه پول و وقت برای چی هدر دادم ؟ خوب آخرش که چی ؟ ولی نقد آخر کتاب باعث شد بیشتر فک کنم و وقتی هر شخصیت رو تشریح میکرد میتونستم آدمای دور و برم رو با اونا تطبیق بدم ، واقعا چه شخصیت های تیپیک و معمولی ای !
داستان کشش آنچنانی نداشت و پایانش هم تا حدودی قابل پیش‌بینی بود و در کل معمولی بود .
Profile Image for Anna Petruk.
900 reviews567 followers
July 11, 2020
This was a lighthearted comedy about a friend trying to get his pal married off - and all kinds of things go awry. Gogol is, as always, observant and perceptive. His characters are alive, real, and comical in their vices.
Profile Image for Mohammad Amin.
33 reviews2 followers
July 22, 2024
نیکالای واسیلیویچ گوگول نویسنده‌ای که خیلی دوست داشتم پس از انتشار کتاب بازار مکاره ازش بخونم و باهاش آشنا بشم.
کتاب یا بهتره بگم نمایشنامه عروسی یک نمایشنامه‌ای هستش که خود نویسنده قصد نداشته اون رو به تئاتر بسپاره برای اجرا شدن و در آخر این نسخه رو با اخرین تغییرات خودش دو بار اجرا می‌کنن که انتهای کتاب نقدی که آقای گلکار از یک مفسر قرن ۱۹ میلادی آورده بود خیلی کمک کننده برای من که اگر خواستم زمانی راجبش صحبتی بکنم راحتتر باشم.
شخصیت‌های ساخته شده به دست گوگول به شدت برای من جالب و قابل تصور بودن مخصوصا شخصیت اصلی که اخر داستانش فکر کنم به زندگی من شباهت زیادی داشته باشه و در اخر من هم همون کار رو ممکنه انجام بدم.
برای مثال یک شخصیت جالبی که خلق شده بود داخل کتاب کسانی بودند که به اصطلاح واسطه‌گری ازدواج می‌کردند و برای خانم‌ها و آقایان کیس‌های ازدواجی می‌آورند به طوری که شخصیت زن داستان تابحال خواستگاری نداشته ولی یکی از همین کاسب‌های ازدواج تو یک روز براش نه یکی دوتا بلکه ۶ تا کیس ازدواجی پیدا می‌کنه.
جالب‌ترین قسمت داستان برام اونجایی بود که آقای گلکار هنر ترجمه خودش رو نشون می‌داد و تشابه اسم نیمرون (در اصل فامیلی شخص 《نیمرو》 هست) رو به میمون ترجمه کرده بودن که فکر نکنم تو زبان روسی اینها شباهت گفتاری خاصی به‌طوری که تو فارسی هستش داشته باشن باهم.
جان میوه کلام اینکه به عنوان اولین نمایشنامه و اثر از گوگول نمایشنامه خوبی بود که رگ و ریشه‌های طنزپردازی جدیدی هم داخل خودش داشت
Profile Image for Elham.
86 reviews182 followers
September 19, 2015
The play is about a long-time bachelor man, Podkoliosin, who is now going to get married but he's not still emotionally prepared to engage himself with marital life. He finds himself confused when he wants to express his love to a woman who according to all of his acquaintances is a suitable case for him. He might have done so if it wasn't for a marriage condition and there weren't its related traditions though.

I think writing this play in nineteenth century when literature for its most parts was devoted to romanticism where you see people apparently had nothing to do except struggling to find their soul mate loves and getting married, shows how in reality there were actually so many constraints - socially and psychologically - that drew back people from this unconditionally widely accepted lifestyle.

This one was my fifth Gogol and I feel like his prose is unique so that even if I didn't know the name of the author, I could guess who had written the play correctly.
Profile Image for Bill Kerwin.
Author 2 books84.3k followers
July 16, 2019

Marriage reminded me of Shakespeare’s Comedy of Errors. Not because their plots are similar, because they aren't. Both are farces, but very different kinds of farces. Errors--about the reconciliation of two pairs of twin brothers—depends on misunderstandings for its humor, whereas Marriage—about the arrangement of a marriage—depends on stock characters and their artful manipulation for its laughs. But both works shows us a sort of perfection, but perfection it an extremely basic level. Young Shakespeare and young Gogol both proved themselves with these effective but shallow artifices, proving both to their audiences—and to themselves—that they had the ability to write polished, successful plays.

The first drama Gogol attempted was The Order of Vladimir, Third Class. It was an ambitious work, about a petty bureaucrat who strives to attain the aforesaid order (a mark of nobility), goes mad, and comes to believe that he has been transformed into the Cross of Vladimir himself. It is a great idea—at least in theory—but the twenty-three-year-old Gogol abandoned it as unwieldy, and began writing Marriage the following year instead.

It was a wise choice. Marriage is an entertaining, well-constructed play in which Ilya Kocharyov, good friend of the clerk Ivan Podkolyosin, decides to interfere with the matchmaker Fyokla and bring about Podkolyosin’s marriage all by himself. The ways in which he thwarts the other three prospective suitors—a managing clerk looking for a fat dowry, a retired military officer who wants a wife who speaks French (very fashionable in good Russian society), and a navy man who bores people with his experiences abroad at every available opportunity—are amusing, as are his continual, mostly unsuccessful attempts at encouraging his timid friend Podkholyosin.
It is all pretty conventional stuff—until the surprise ending. I won’t tell you what that ending is, of course. But it was memorable enough that Tolstoy mentioned it thirty years later in Anna Karenina.
Profile Image for Hossein Sharifi.
162 reviews8 followers
January 30, 2018
Nikolai Gogol
خوب، وقتی در تنهایی، فارغ از همه چیز، فکر می کنی، می بینی بالاخر واقعاً باید ازدواج کرد. واقعاً هم یعنی چه؟ هی زندگی کن، بالاخره حال خودت به هم می‌خورد .
description

SPOILER ALERT!!!

"نیکولای واسیلویچ گوگل" در نمایشنامه عروسی، داستان چند خواستگار را به نمایش می کشد که برای اینکه خود را در دل دختری دم بخت جاکنند و سایر رقیبان را از چشم او بیندازند، به انواع و اقسام حیله ها و ترفندها متوسل می‌شوند.

پادکاليوسين فقط انسانی بی حال و متزلزل با اراده ضعیف نیست که هرکسی می تواند اختیار او را در دست بگیرد؛ او بی اندازه مایل به عروسی است، ولی توان دست زدن این کار را ندارد. تا زمانی که صحبت بر سر قصد و تصمیم است، پادکاليوسين تا سرحد قهرمانی، ثابت قدم نشان می دهد، ولی تا کار به اجرای این مقاصد می رسد، دچار وحشت می شود. این گونه ای از بیماری است که بسیاری افراد عاقلتر و تحصیل کرده تر از پادکالیوسين نيز به آن مبتلا هستند. نویسنده در شخصیت پادکالیوسين خصوصیتی کلی و عمومی را یافته و به نمایش درآورده است. پادكالیوسين فقط به حرف کاچکاریوف گردن می گذارد، زیراکاچکاریوف فرد پر رو و بی ملاحظه ای است که برای شرکت در هر ماجرای خصوصی و البته بی خطر، آماده است و نمی تواند از آن چشم بپوشد.

description

کاچکاریوف جوانی است مهربان و توخالی، پررو و پر شر و شور. او خیلی زود با همه آشنایی به هم میزند ، دوستی برقرار می کند و خودمانی می شود . بیچاره کسی که به افتخار دوستی او نایل شود! کاچکاریوف وسایل اتاق او را به دلخواه خود می چیند و تازه اگر او از صمیم قلب به کاچکاریوف کمک نکند که اختیار خانه او را به دست بگیرد، بد و بیراه هم می شنود. کاچکاریوف خیاط و کفاش خود را به دوستانش تحمیل می کند، نه به آن دلیل که به بهتر بودن آنها اعتقاد داشته باشد، بلکه فقط برای آنکه بگوید: «من معرفی کردم.» کاچکاریوف دلش می خواهد همه چیز و همه کار از طریق او انجام گیرد و همه بگویند: «هرکاری از دست او ساخته است.» او برای این منظور حاضر است این در و آن در بزند، عرق بریزد و هر گرفتاری را تحمل کند.
کاچکاریوف در پایان نمایش، هنگامی که از دست پادکاليوسين به غضب می آید می گوید:
البته راستش را بگویم من هم بهتر از او نیستم. خودتان بگوید، با تک تک شماها هستم. واقعاً من کودن نیستم؟ احمق نیستم؟ برای چه جوش میزنم، داد می کشم؟ گاهی گلویم می گرفت. بگویید ببینم او چه کاره من است؟ قوم و خویشم است؟ من چه کاره او هستم؟ پرستارش، عمه اش، مادر شوهرش یا مادر خوانده اش؟ شیطان توی جلدم رفت؟ چطور شد که من این طور برای او خودم را این در و آن در میزنم و به خاطر این مرده شوربُرده حرص و جوش می خورم؟ شیطان هم سر در نمی آورد. واقعا برای کارهای نوع بشر نمی شود دلیل پیدا کرد!

description

کلام آخر: کتاب صوتی را گوش دادم... اجرا خوب بود. شخصیت پردازی خوب بود. داستان کسل کننده . مثل همه ی کتاب های روسی پر از اسم شخصیت که تا آخر آدم یادش می رفت داماد که بود، دوست داماد که بود : دی ترجمه ی کتاب از جناب آبتین گلکار، همانطور که انتظار داشتم خوب بود.
حرف اصلی نمایش‌نامه‌ «ازدواج، به‌منزلۀ معامله» است. عروس و دامادی که هر یک به‌نوعی، برای دیگری تبدیل به «ارزیاب» می‌شود. مسأله‌‌یی آشنا و نسبتاً جاافتاده در اکثرِ فرهنگ‌های نیازمندِ بازنگری و در حال گذر (در هر زمان و دوره‌یی)؛ از این‌رو اصلاً لازم نیست راه دوری برویم، می‌توان در فرهنگ و روابط اجتماعی خودمان، سراغ تحول در آیینِ خواستگاری و دگرگونی در معیارهای ازدواج رفت؛ معیارها و الگوهای جداً ناپسندی که به ضرورتِ بازنگریِ ساختار ازدواج و روابط زناشویی پشت کرده و در عوض، این عرصۀ خالی از فرهنگ‌پژوهی و آسیب‌شناختی‌های مربوط به آن، به تُرکتازی‌های نوکیسه‌گانِ نیولیبرالیستیِ بوم‌گرا واگذار شده است. منظور ساختار سرمایه‌داریِ وطنی ‌ا‌ست که (با سوءاستفاده از سنت و آیین‌ِ این سرزمین از یک‌سو و نیز سوءاستفاده از بحران و ناامنی‌های اقتصادی و اجتماعی از سوی دیگر،) در مورد بسیاری از رسم و رسوم و از جمله «ازدواج»، با فرهنگِ فرصت‌طلبانه و ابزاری خود، برخوردی کاملاً غیرانسانی ـ ارتباطی و سودجویانه با پدیده‌های اجتماعی دارد.
می‌توان گفت، شخصیت اصلی نمایش‌نامۀ «عروسی»، کاچکاریوف است. آدمی با نیرویی غیرقابل کنترل و تا حدی کور در تصرفِ موقعیت‌ها و به چنگ گرفتن آن‌ها؛ و صد البته از راه «زبان» و به‌اصطلاح «زبان‌آوری»: درست همان‌گونه که دلالان ازدواج و یا دلالان ماشین، ملک و یا …. این‌گونه عمل می‌کنند. پس دروغ‌های او محصولِ «زبان‌آوریِ» مشاغل کارچاق‌کن است. و احتمالاً حتا توطیه‌هایش!
باری، وی تمامی رقبا را از میدان به‌در می‌کند و پادکالیوسینی را که حتا قادر به بستن و مرتب کردنِ درست‌وحسابیِ بند شلوارش نیست (ص۵۹)، به‌جای آدمی جا می‌زند که به قول خودش «یک‌تنه کل یک اداره را می‌چرخاند» (ص۳۸). او چنان به سرعت تمامی کارها را (به قول خودش) «یک‌تنه» با موفقیت به انجام می‌رساند که همان روز ترتیب رفتنِ عروس و داماد به کلیسا و برپا ساختن جشن عروسی و سفارش غذا را هم می‌دهد. اما فراموش می‌کند ارادۀ کور و غیرقابل کنترل او، هنوز آن‌قدر پُرقدرت نیست که بتواند بر کاهلی، دو دلی‌ و شک و تردیدهای دوستش فایق آید: پادکالیوسین به محض آن‌که لحظه‌یی در اتاق «تنها» و از «زبان‌آوری»‌های کاچکاریوف دور می‌ماند، فرار را بر قرار ترجیح می‌دهدـ آن‌هم بدون «کلاه» و پریدن از پنجرۀ اتاق به خیابان. بی‌نیاز از کلاهی که در حساب‌گری‌های کاچکاریوف، (از ترس فرار دوستش) می‌باید از دم دستِ پادکالیوسین برداشته و پنهان می‌شد! آخرین ترفندی که کاچکاریوف برای عملی ساختنِ تصمیمش به کار بسته بود!
Profile Image for Laleh.
131 reviews13 followers
May 30, 2025
یه نمایشنامه‌ کوتاه و خنده‌دار که پشت طنزش، یه اضطراب عمیق خوابیده. گوگول ازدواج سنتی رو مسخره می‌کنه، ولی ته ماجرا داره از ترس‌های خیلی انسانی حرف می‌زنه: ترس از تنهایی، اشتباه، و انتخاب. درنهایت شخصیت‌ها بدون اینکه واقعا انتخاب آزادی داشته باشن اسیر اجتماع و انتظاراتش شده‌اند. شخصیت‌ها انگار توی یه بن‌بست روانی و اجتماعی گیر کردن، طوری که حتی نمی‌دونن چی می‌خوان. تردیدهای شخصیت اصلی برام خیلی قابل لمس بود؛ همون لحظه‌هایی که می‌خوای انتخاب کنی، ولی یه چیزی درونت فرو می‌ریزه.میشد به راحتی طنز و نقد اجتماعی  رو در کنار همدیگه احساس کرد که این یکی از نقطه قوت های آثار گوگول است.
Profile Image for Amirsaman.
496 reviews264 followers
September 29, 2019
«کاچکاریوف خیاط و کفاش خود را به دوستانش تحمیل می‌کند، نه به آن دلیل که به بهتر بودن آنها اعتقاد داشته باشد، بلکه فقط برای آنکه بگوید: 'من معرفی کردم.' کاچکاریوف دلش می‌خواهد همه‌چیز و همه‌کار از طریق او انجام گیرد و همه بگویند: 'هرکاری از دست او ساخته است.'»
Profile Image for Niloofar.
15 reviews2 followers
June 18, 2025
«عروسیِ گوگول، هجویه‌ای است بر بی‌مسئولیتی آدم‌هایی که حتی برای مهم‌ترین تصمیم زندگی‌شان هم نه عشق دارند، نه تعهد، فقط فرار از تنهایی.»
Profile Image for Niyousha.
622 reviews71 followers
September 14, 2025
از نیکولای گوگول چیز زیادی نخوندم هنوز ولی این نمایشنامه واقعا بامزه بود.
Profile Image for Angie .
361 reviews69 followers
April 15, 2021
#39
"ΠΑΝΤΡΟΛΟΓΗΜΑΤΑ"
Νικολάι Γκόγκολ

📚 Επειδή μας έλειψε το θέατρο είπα να καταφύγω σε ένα από τους αγαπημένους μου θεατρικούς συγγραφείς. Στην κλασική αυτή κωμωδία του, ο Γκόγκολ σατιρίζει την καινούργια τάξη των μικροαστών, που μόλις είχε αρχίσει να διαμορφώνεται στην προεπαναστατική Ρωσία. Παρουσιάζονται τύποι αλλόκοτοι, μονομανείς με παράδοξες παρορμήσεις, οι οποίοι κινούνται σε έναν χώρο παράλογο και γκροτέσκο.

📌Υπόθεση έργου: Τον αναποφάσιστο, νωθρό Ποντκολιόσιν πείθουν μια προξενήτρα και ένας φίλος του να ζητήσει σε γάμο την κόρη ενός εύπορου εμπόρου. Νυμφίος και φίλος πηγαίνουν στο σπίτι του μέλλοντος πεθερού, όπου βρίσκονται και άλλοι μνηστήρες. Χάρη στο φίλο του, ο Ποντκολιόσιν «επικρατεί», τα πάντα πάνε μια χαρά – ώσπου ο «γαμπρός» τρομάζει μπρος στο γάμο, πηδάει από το παράθυρο και το βάζει στα πόδια…

⭐⭐⭐⭐⭐
Profile Image for Sara Bakhshiani.
234 reviews41 followers
January 22, 2025
چیز خاصی راجبش ندارم که بگم.
بصورت PDF
توی طاقچه خوندم و چون تایم هایی که میخوندم باهم فاصله داشت برای همین انسجام کلی درباره احساساتم موقع خوندن ندارم :دی
ولی باهاش جدی خندیدم و ترجمه اشم هم خیلی دوست داشتم!
صرفا دوست داشتم که گوگول خوندن رو شروع کرده باشم و با قلمش آشنا باشم که مثمر ثمر واقع شد.
ایمن.
Profile Image for Leila.
206 reviews77 followers
January 26, 2023
چند نفر همزمان با هم به خواستگاری دختری دم بخت می‌روند تا خود را در دل او جا و سایر رقبا را از میدان به در کنند.
این موضوع نمایشنامه‌ی عروسی است که گوگول برای ما بازگو می‌کند و با نشان دادن کاستی‌ها و پلشتی‌ها در شخصیت‌ها و بزرگنمایی آن و خنداندنمان، توجهمان را به خود و عیوبمان جلب می‌کند.

۰۱/۱۱/۶
Profile Image for Faeze Taheri.
187 reviews57 followers
February 2, 2017
داستان مردی که میخواد ازدواج کنه؛ هرچند بیشتر اطرافیانند که روش تاثیر میگذارن چون خودش اراده‌ی زیادی از خودش نداره
درسته که خوندن کتابهای روسی به سبب اسمهای طولانی و مشابهشون خیلی سخته و من به شخصه برای خوندن یه نمایشنامه کوتاه همش ناگزیر بودم به صفحه اول مراجعه کنم، این هم درسته که خوندن این نمایشنامه ممکنه الان عمومیت نداشته باشه، چون روزگار همه دنیا خیلی تغییر کرده، اما خوندنش واسه آشنایی با تیپ(نوع) اشخاص که خیلی هم تو این کتاب متنوعند، خوب و حتی تامل‌برانگیزه
48 reviews4 followers
March 31, 2024
داستان روایتگر خواستگاران دختری دم بخت است. شخصیت‌ها طی روابط ما در جامعه است که خودشان را نشان می‌دهند و گوگول در بستر این رابطه (یعنی خواستگاری) شخصیت‌ها را به خوبی به تصویر می‌کشد. ترجمه‌ی آقای گلکار مثل همیشه روان و شیواست. در انتهای کتاب نقدی از بلینسکی بر این نمایشنامه گذاشته شده است که خواندنش مفید است.
Profile Image for Geno.
529 reviews10 followers
March 14, 2020
Una pequeña obra de teatro bastante divertida, una historia para leer en una tarde y sacar, al menos, una sonrisa.
Profile Image for ᗩᖇEᘔO.
39 reviews7 followers
April 21, 2025
“تا به حال همچین آدمی در دنیا دیده نشده! عجب احمقی! البته راستش را بگویم، من هم بهتر از او نیستم. خودتان بگویید، با تک تک شماها هستم. واقعا من کودن نیستم؟ احمق نیستم؟ برای چه جوش می‌زنم، داد می‌کشم؟ گاهی گلویم می‌گرفت. بگویید ببینم، او چه کاره من است؟ قوم و خویشم است؟ من چه کاره او هستم؟”
Profile Image for Negar Khalili.
215 reviews77 followers
July 21, 2014
شخصیت پردازی جالبی داشت.
کتاب های روسی منو اغلب دچار ایرادی می کنن که گیج میشم. و این به خاطر اسامی شخصیت هاست.
بجز اون نمایشنامه ی جالبی بود.خصوصا شخصیت پادکالیوسین آشنا و جالب بود...چیزی که ما مشابه ش رو اطرافمون زیاد می تونیم ببینیم. پر مدعا و سست عنصر و تنبل
طنز جملات هم پر مایه بودن
Profile Image for Amene.
814 reviews84 followers
February 6, 2017
از اون دست قصه هایی که از هرزبان که میشنوی نامکرر است.حماقت ها و سنت های مسخره ی دست و پاگیر که در هر دوره ای به فراخور موج می زند.
Profile Image for R.
385 reviews25 followers
October 15, 2021
در مورد این نمایشنامه همون جمله بلینسکی کفایت میکنه:
چه طنزی،چه زبانی،چه شخصیت هایی، و چه پایبندی عمیقی به شخصیت های تیپیک و طبیعی.
Profile Image for امیرمحمد حیدری.
Author 1 book73 followers
January 7, 2022
خیلی خوشم نیامد. گوگول است و شاهکار، اما با سلیقه‌ام سازگار نبود. باید نمایش‌نامه‌های بیشتری از او بخوانم.
Profile Image for Diario de un lector.
836 reviews3 followers
April 21, 2020
Obra de teatro cortita y muy divertida. Muy ruso todo, con preparación de boda y pretendientes.
Profile Image for Eye of Sauron.
317 reviews32 followers
August 27, 2019
This is a humorous little play about marriage ... or a lack thereof. Comically noncommital bachelor Podkoliosin is forced into a courtship with an equally indecisive young woman, Agafya, and hilarity ensues. It's funny, but not quite hilarious, and I didn't find it to be particularly profound in any sense. An enjoyable diversion, but I'm looking forward to Gogol's better-known works, like Dead Souls.
Profile Image for Someone Who Reads.
135 reviews26 followers
Read
January 20, 2024
این دومین نمایشنامه‌ایه که میخونم. هنوز انقدر تجربه ندارم که بتونم بگم چطور بود. فقط میدونم که لذت بردم.
Profile Image for Hannibal.
70 reviews2 followers
December 7, 2024
pierwsza rzecz przeczytana od Gogola, bardzo mi się podobała
Profile Image for Yas.
652 reviews70 followers
October 8, 2023
موضوع، کارکترها و دیالوگ‌ها ساده و طنز بودن😂
Profile Image for Frida.
809 reviews30 followers
September 9, 2016
This reminds me I need to dig out my copy of Dead Souls from whatever moving box it's lying in ASAP!

PS. I read this in Swedish ("Frieriet") but couldn't find a Swedish edition here.
Displaying 1 - 30 of 89 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.