Jump to ratings and reviews
Rate this book

زنان تشنۀ قدرت

Rate this book
حکومت ساقط شده است، مردان از رأس قدرت به زیر کشیده شده‌اند و زنان حکومت را تماما در ید قدرت خود دارند. سال‌هاست مرزهای کشور به روی بیگانگان بسته شده و جهان فقط با اطلاعاتی از وقایع امپراتوری زنان خبر دارد که سران صلاح می‌بینند منتشر شود. «برای اینکه از سر حواس‌پرتی کلمه‌های ممنوعه از دهانت درنرود، بهتر است دیگر اصلا نه بنویسی، نه حرف بزنی. این‌طوری خیالت راحت است که اشتباه نمی‌کنی.»

ژودیت، «شبان» زنان، که پس از مرگ مادرش جانشین او شده آن سرزمین را با مشت آهنین اداره می‌کند؛ مضحکه‌ای سیاسی در دل رژیمی هذیان‌زده که تمام شعارهای پیش از انقلابش را کنار گذاشته و در کار خلق ارزش‌ها و شعارهای جدید است. «جوان که بودم، اوایل انقلاب همه‌جا دیوارهایی از این دست پیدا می‌شد که روی آنها تصاویر مردان قدرتمند رژیم سابق ترسیم می‌شد و کثیفشان می‌کردیم. کسی نمی‌داند چرا این دیوارها ناپدید شدند.»

به موازات روایت اصلی، خاطرات پرستاری معمولی پیش کشیده می‌شود که به حریم شبان راه می‌یابد و واقعیت پارانویایی قدرت و مواهب کارگزاران حکومت و بلهوسی‌های جنون‌آمیز آنها را به تصویر می‌کشد. «زنان تشنهٔ قدرت» تأملی است در باب دلایل و تأثیرات تعصب و فساد در ساختار حکومت‌های تمامیت‌خواه از هر سنخ.

375 pages, Paperback

First published July 19, 2010

1 person is currently reading
51 people want to read

About the author

Bernard Quiriny

26 books25 followers
Bernard Quiriny, born on June 27 1978 in Bastogne, Belgium, is a Belgian author, doctor of law, critic and professor of law at the University of Bourgogne.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
4 (9%)
4 stars
8 (19%)
3 stars
19 (46%)
2 stars
8 (19%)
1 star
2 (4%)
Displaying 1 - 11 of 11 reviews
Profile Image for Dorsa Ehya.
139 reviews22 followers
March 25, 2023
نویسنده با استفاده از یک موقعیت تخیلی، به تصویرسازی حکومت‌های مطلقه و دیکتاتوری پرداخته و مهم‌ترین مشکل کتاب تکراری بودن این توصیفاته. نه به این علت که برای ما به دلیل زندگی در شرایط مشابه این توصیفات تکراریه، بلکه به این دلیل که پیش از این در ادبیات و سینما زیاد به اون پرداخته شده.
بخش ابتدایی کتاب که خفقان و ترس ناشی از نظارت شدید بر جامعه رو نشون میده مشابه کتاب ۱۹۸۴ اوروله. (و احتمالا سرگذشته ندیمه آتوود که من نخوندم) و بخش دوم که رفتارهای جنون‌آمیز دیکتاتور رو نشون میده احتمالا شبیه بسیاری از آثار دیگه (از کمدی Dictator گرفته تا مطالب درست و حسابی‌ و قابل استناد) البته این بار ما از موقعیت معشوقه دیکتاتور به بلبشوی داخل کاخ داریم نگاه می‌کنیم، موقعیت یک فرد برتر.
نوآوری کتاب توی بخش‌هاییه که گروه خارجی حامی حزب فمینیسم از این امپراطوری زنان دیدن می‌کنند و تلاش امپراطوری برای سانسور واقعیت روایت شده. همین‌طور تلاش بازدیدکننده‌ها برای کور بودن و ندیدن واقعیت که با تصوراتشون بسیار فاصله داره و اون‌ها رو از موقعیت ایدئولوژیکی که در حزب دارن دور می‌کنه؛ این بخش دیگه دقیقا مشابه لحظاتیه که ما این ماه‌های اخیر زندگی کردیم و دیدیم که واکنش‌های جهان به آنچه درون یک دیکتاتوری می‌گذره چه شکلیه
Profile Image for Boshra Rahmaty.
89 reviews14 followers
July 16, 2025
نه، آسترید نمُرد. اما چیزی درونش خاموش شد؛ شاید وجدانش.

به‌نظرم این کتاب نه در دفاع از فمینیسم نوشته شده و نه در تخریبش. بیشتر شبیه هشداری‌ست علیه هرگونه قدرت مطلق.
در واقع، شما خواننده‌ی روایتی هولناک از جهانی تحت سلطه‌ی کامل زنان خواهید بود؛ جهانی که مردان در آن جایی ندارند و حتی تحقیر می‌شوند.
داستان از دو زاویه روایت می‌شود: یکی، روایت گروهی از روشنفکران و روزنامه‌نگاران فرانسوی‌ست که مجوز بازدید از این سرزمین خیالیِ تحت سلطه‌ی مطلق زنان را به‌دست آورده‌اند تا راهی بلژیک شوند؛ دیگری، روایت آسترید، شخصیت مورد علاقه‌ی من، که یکی از قربانیان این استبداد است.
حضور آسترید همواره یادآور این نکته است که حتی کسانی که به‌نظر می‌رسد از حاشیه به قدرت نگاه می‌کنند، در نهایت ممکن است در آن حل شوند یا از آن بهره‌برداری کنند. هرچند شخصیت آسترید بیشتر حس همدلی من را برمی‌انگیخت. او گاهی شبان بزرگ را ستایش می‌کند و گویی با این استبداد جدید خو گرفته و منطبق شده است. اما درعین‌حال، گاهی نافرمانی و سرپیچی می‌کند. او با دوراهی اخلاقی مواجه شده بود.
بااین‌حال، آسترید — جز در بخش پایانی داستان که شبان بزرگ از او درخواست عجیبی می‌کند — منفعلانه شرایط موجود را می‌پذیرد.
سؤالی که از خودم می‌پرسم این است: اگر من جای آسترید بودم، چطور عمل می‌کردم؟
پی‌نوشت: بخش بازدید روشنفکران فرانسوی از کتابخانه‌ی دانشگاه بروکسل، برای من نقطه‌ی اوج داستان بود و تأثیر عمیقی بر من گذاشت.
Profile Image for Mahi.
75 reviews34 followers
June 12, 2023
۳.۵
بعد از انقلاب توی بلژیک مردها، که پیش از این در رأس قدرت بوده‌ن، تقریبا حذف شده‌ن و حالا زنان فرمانروایی می‌کنن. و این قضیه واسه زنانی که سالیان سال سرکوب شده‌ن خیلی کارساز و جذابه و بابت همین به خاطرش ذوق می‌کنن و کورکورانه ازش پیروی می‌کنن، از یه حکومت تمامیت‌خواه که فقط زنانی که تسلط کشور دست‌شونه حق رأی و نظردهی دارن و فقط هرچیزی که دل‌شون بخواد به مردم‌شون می‌گن و به بهانه‌ی مراقبت ازشون توی هر گوشه‌ی کشور حکومت نظامی برپا می‌کنن. و این انقلاب و قوانینی که ساختن موقعی جالب‌تر می‌شه که می‌فهمیم زن‌ها حق ندارن با مردها رابطه‌ی عاطفی یا جنسی داشته باشن و فقط می‌تونن با هم‌جنس‌های خودشون رابطه داشته باشن. و باید بچه‌دار شن و حتما هم دختر دنیا بیارن.🗿 حالا چه‌طوری؟ این طوری که اسپرم مردها توی یه سری مراکز نگه‌داری می‌شه جهت بچه‌دار کردن زن‌ها. و این‌ها درتلاشن اون‌قدر اسپرم جمع کنن که خیال‌شون راحت باشه وقتی مردها منقرض شدن دیگه مشکلی پیش نیاد. (شدت روانی بودن‌شون خیلی جالبه.) و اگه زنی هم پسر دنیا بیاره باید یه طوری سربه‌نیستش کنه یا مخفی‌ش کنه. و عموما اگه پسری هم دنیا بیاد تو این جامعه خیلی زود به خاطر بیماری و کمبود تغدیه می‌میره چون دکتر نمی‌تونن ببرن پسرها رو. (یه وضع عالی‌ای خلاصه.)
مسئولین حکومت انقلاب رو "زنانه" نامیده‌ن و هرکسی که ازش تبعیت می‌کنه رو "فمنیست". باقی "ضدزن"، "ضد فمینیسم" و "مردسالار" تشریف دارن. انقلاب‌شون در پی آزادیه و چاو چاو کسی که مخالفه. مردها که اعتراضی ندارن چون نمی‌تونن اعتراضی داشته باشن و زن‌ها هم ۱. یا مقامی‌چیزی دارن و راضین ۲. یا بدبختن ولی فکر می‌کنن ولی چه خوبه کشورمون نوک انگشت زن‌های خوش‌بخت دیگه می‌چرخه ۳. یا ناراضین و سکوت می‌کنن ۴. یا ناراضین و ساز مخالف می‌زنن و سربه‌نیست می‌شن. کلا این رژیم دشمنی نداره جز یه زن و سردسته‌ش که اول با انقلاب همراه بودن و بعدا مخالف آرمان‌هاش شده‌ن و تبدیل شده‌ن به بزرگ‌ترین و قوی‌ترین دشمنان این رژیم. و خیلی جالبه بدونین مردم فقط از توی این کشور گول این حکومت رو نمی‌خورن بلکه کسایی که از بیرون بلژیک به اون نگاه می‌کنن عموما نمی‌تونن حقیقت رو بپذیرن و معتقدن این جامعه باید الگوی باقی کشورها و احزاب فمنیستی باشه :)))
این وسط ما در مورد جامعه دو تا روایت رو می‌خونیم. یکی روایت زنی حدودا سی ساله به نام آسترید که توی این جامعه زندگی می‌کنه و جزء قشر متوسطِ روبه‌پایین جامعه محسوب می‌شه و دوتا دختر و یه پسر داره. اون یکی روایت از زبون یه سری مسافره که اولین کسایی‌ن که دارن بعد از سال‌ها وارد خاک بلژیک می‌شن تا چند روز رو اون‌جا باشن و بعد بیان ازش بنویسن و چشم یه عده‌ی زیادی آدم به این‌هاست که قراره چی بشه و چی بگن. من خلاقیت نویسنده رو می‌پسندم و به نظرم دوتا روایت جالب بودن ولی خودم با روایت اول بیشتر حال کردم‌. هرچند از یه جایی به بعد دوتاشون رفتن رو مخم و منتظر بودم زودتر چرت‌وپرت‌هاشون رو بگن که تموم شه مسخره‌بازی‌هاشون.
کتاب به نظرم یه ذره کش اومد و می‌تونست زودتر تموم بشه و اگه این اتفاق میفتاد به نظرم سطح کار نویسنده بالاتر می‌رفت و ایده‌ش بیشتر به چشم میومد. (از اون‌جایی که به طور کلی درونمایه‌ی جدیدی نداره کارش و به نظرم توی این مواقع پرداخت نویسنده خیلی مهمه.) کتاب از اواسط به بعد از ریتم میفته و یه‌هو آخرش اوج می‌گیره. در مورد پایان کتاب هم خیلی شک دارم. نمی‌تونم بفهمم به‌جا و خوب اومد و اصلا خودم خوشم اومد ازش یا نه. یه ذره اعصابم خرده شد ولی خب.
حقیقتا حرفی دیگه‌ای ندارم درمورد کتاب ولی به نظرم جالبه. بخونیدش.
Profile Image for Hootan Mohaghegh.
44 reviews1 follower
April 22, 2023
یک ۱۹۸۴ با زمینه‌ای فمینیستی. کی‌رینی با زنانه کردن بستر داستان خصلت‌های یکسان توتالیتاریسم را مستقل از محیط و جنسیت نقد می‌کند.
یادآوری می‌کنم که رمان، زن‌سنیز نیست.
Profile Image for Fateme H.
58 reviews3 followers
November 7, 2024
داستان از یک حکومت دیکتاتوری زنانه می‌گه. بعد از انقلابی فمینیستی، تمام ارزش‌ها و تاریخ و نوع زندگی و شکل شهرها و... تغییر می‌کنه و متناسب با ارزش‌های مدنظر دیکتاتور طرح‌ریزی می‌شه. نقش مردان در این حکومت حذف شده و از آنها فقط به عنوان نوکر و کارگر استفاده می‌شه. روابط عاطفی فقط بین زن‌ها شکل می‌گیره، اگر کودک پسری متولد بشه باید به حکومت تحویل داده بشه و...

نگاه انتقادی به فمینیسم افراطی و ترکیب کردن اون با پادآرمانشهری تخیلی، نگاه و جلوهٔ جدیدی به کتاب داده که البته نمی‌شه از افراط نویسنده در توصیف بعضی ویژگی‌های زنانه گذشت...
Profile Image for Sayna.
116 reviews6 followers
April 29, 2025
کتاب جذاب و خوبی بود. داستان آدم رو با خودش میکشونه. بنظرم آخر کتاب رو از چائوشسکو الهام گرفته بود. ایشالا قسمت ما.
ولی خیلی خوب نشون میده که ایدئولوژی متعصبانه و افراطی هرچی که باشه وحشتناکه، چه زن ستیز چه مرد ستیز
Profile Image for Veterini.
45 reviews17 followers
December 14, 2010
A la base la Belgique qui devient une dictature féministe, ça ressemble à une blague. En fait, dans le deuxième tome de « Pascal Brutal » c’est une des blagues. Mais écrire tout un roman dessus ça pouvait sembler un peu trop.
Mais je crois que c’est plutôt réussi, le roman alterne deux récits, l’un est le journal d’une femme qui au départ est une infirmière reléguée aux hôpitaux pour hommes (en fait de simples mouroirs) et qui va réussir par chance à gravir les échelons. L’autre récit conte la visite d’un groupe d’intellectuels et de journalistes français qui réussissent à obtenir l’autorisation pour une visite de la Belgique « le pays le plus fermé au monde ».
Le « journal » est finalement une simple description d’une société totalitaire comme on en compte des dizaines depuis Orwell et Zamiatine. Mais le prétexte complètement farfelu de la dictature rend l’ensemble plutôt comique. La « visite » est nettement plus satirique, on voit chaque intellectuel chercher à tirer profit de cette visite que ce soit pour s’imposer dans le parti féministe français, pour attirer l’attention sur sa revue, ou par simple mégalomanie sans qu’ils cherchent vraiment à s’intéresser à la dictature belge.
Bref, un roman vraiment distrayant.
Profile Image for Ametista.
365 reviews
August 2, 2012
La narrazione è ambientata in un immaginario Belgio in cui la presenza dell’imperatrice o Grande Pastora permea ogni cosa. Quasi esclusiva è la presenza delle donne, forte la dedizione che hanno verso l’impero e di chi vi è al capo. Gli uomini sono quasi inesistenti, vivono ai margini della storia, maltrattati ed umiliati.
Il romanzo è un alternarsi di capitoli in cui hanno voce un gruppo di francesi in visita ufficiale e Astrid, donna appartenente al popolo scelta da Judith per vivere nel palazzo imperiale.
Ai cinque francesi verrà mostrata un’immagine distorta del paese, si lasceranno manipolare e giostrare, assisteranno ed ascolteranno le assurde verità che le donne di Judith gli permetteranno di conoscere. L’orrore si converte in normalità, se è il volere della Grande Pastora.
Attraverso gli occhi di Astrid assisteremo alla paura delle donne, alla falsa sorellanza, all’impossibilità di amare un proprio figlio maschio poiché vietato generare figli di sesso maschile, pur essendo nati da errori di una selezione genetica. Scompaiono anche le parole di genere maschile dal linguaggio e dai dizionari ufficiali del regno.
Forte critica all’assolutismo, al femminismo radicale e alla cecità mentale e morale.
Profile Image for Pino Sabatelli.
593 reviews67 followers
October 30, 2016
Anche ammettendo che l’idea di una isolata “Viragoland” situata proprio nel cuore dell’Europa fosse originale al punto da sostenere un testo di oltre trecento pagine (e secondo me non lo era), il problema principale sta qui nel fatto che per uno sviluppo di tale portata sarebbe stato necessario un talento narrativo che Quiriny dimostra di non possedere affatto.
La recensione completa su http://www.ifioridelpeggio.com/climax...
Displaying 1 - 11 of 11 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.