اینیاتسیو سیلونه مکتب دیکتاتورها را در سال ۱۹۳۸، همزمان با نان و شراب، نوشت. ترجمهٔ آلمانی این رمان در ۱۹۳۸ در زوریخ منتشر شد، اما نسخهٔ ایتالیایی آن بیستوچهار سال بعد، یعنی سال ۱۹۶۲، انتشار یافت. این رمانِ استعاری داستان دو امریکایی مشکوک است؛ یک جوجهدیکتاتور و دیگری مشاور ایدئولوژیک او. این دو برای آموختن شگردها و رموز دیکتاتوری به اروپا، سرزمینی که در زمینهٔ دیکتاتوری تجربههایی غنی دارد، سفر کردهاند. در سفر خود با یک تبعیدی ایتالیایی آشنا میشوند که عمر خود را در راه مبارزه با دیکتاتوری گذرانده است. گفتوگوی سهنفرهٔ طنزآمیزی میان این دو امریکایی و تومازو در میگیرد. رشتهٔ این گفتوگو در دست تومازو است که بیشک خودِ سیلونه است. این واقعیت به گفتههای تومازو اعتباری قابل ملاحظه میبخشد، زیرا برآمده از تجربههای عملی سیلونه در راه مبارزه با دیکتاتوری است.
Figlio di una tessitrice e di un piccolo proprietario terriero, perde assai presto il padre e la madre, nel terremoto che nel gennaio del ‘15 distrugge gran parte della Marsica. Interrotti gli studi liceali, si dà alla politica quale socialista attivo e prende parte alle lotte contro la guerra e al movimento operaio rivoluzionario; nel 1921 partecipa a Livorno alla fondazione del Partito Comunista (che rappresenta a Mosca, con Togliatti, nel Komintern), ma se ne stacca nel 1930, in disaccordo con le purghe staliniane. Antifascista, resta in esilio in Svizzera dal 1930 al 1945, anni durante i quali matura la sua vocazione di scrittore. Pubblicato in traduzione tedesca a Zurigo nel 1933, “Fontamara” è il suo romanzo d’esordio, che lo impone all’ attenzione generale: oltre ad essere una straordinaria analisi della cultura centro-meridionale, “un documento su una civiltà ormai definitivamente morta” (Fofi), è pure con ogni probabilità il più bel libro sui contadini italiani che sia mai stato scritto. Il successivo “Pane e vino” del ‘36 riprende, in una chiave più sentimentale, meno ironica, i temi del fortunato predecessore, laddove “Il seme sotto la neve” (1942) sembra stazionare tra manierismo e ritualità. Frattanto, nel periodo 1932-'34 egli è redattore del mensile in lingua tedesca, edito a Zurigo, «Information», cui collaborano artisti ed intellettuali del calibro di Thomas Mann, Bertolt Brecht, Robert Musil. Fiorente, pure, la sua attività saggistico-culturale, che annovera il saggio “Il fascismo, le sue origini e il suo sviluppo” (1934) ed il trattato di filosofia politica “La scuola dei dittatori” (1938). Nel 1944, rientrato in Italia, si stabilisce a Roma, ove aderisce al Partito Socialista Italiano di Unità Proletaria. La sua produzione letteraria continua con il lavoro teatrale “Ed egli si nascose” (1944) e con i romanzi “Una manciata di more” (1952), “Il segreto di Luca” (1956), “La volpe e le camelie” (1960): meno originali dei precedenti, più legati ad un modello di letteratura tardo-ottocentesca, esprimono una sorta di conversione del nostro, che approda qui ai lidi di un socialismo ibridato col cristianesimo. Di grandissimo interesse, invece, “Uscita di sicurezza” (1965), raccolta di saggi politici in cui egli racconta il doloroso travaglio che lo condusse infine a distaccarsi dall’ ideologia comunista, e “L’avventura di un povero cristiano” (1968), sua ultima fatica apparsa in vita, un intrigante romanzo - saggio incentrato sulla figura di papa Celestino V, in seguito trasformato in testo teatrale. Ebbe a dire di lui Albert Camus: "Guardate Silone. Egli è radicalmente legato alla sua terra, eppure è talmente europeo".
کتاب مکتب دیکتاتورها به خصوصیات و ویژگی های مشترک دیکتاتورها از لحاظ اخلاقی ( البته اخلاق نداشته ) ، به قدرت رسیدن از راه و روش دموکراسی و صندوق رای و سپس بستن این راه ، روشهای حکومت ، سرکوب مخالفان ، خفه کردن مطبوعات ، حفظ قدرت و در کل فصل مشترک دیکتاتورها به خصوص در ایتالیا و آلمان می پردازد . کتاب لحنی طنز آمیز دارد و شاید بتوان گفت که اندکی هم موسولینی و هیتلر را دست انداخته و شاید هم توانایی ویرانگر آن دو را دست کم گرفته است . کتاب سرشار است از جملاتی که بعضی از آنان از گذشته تا امروز کاربرد دارند . در یکی از قاطع ترین جملات سیلوئه این گونه بیان می کند : آنچه دیکتاتورها پیش از هر چیز به خطر می اندازد افزایش فشار نیست بلکه کاهش آن است . اگر دیکتاتوری ترمزها را شل کند به زحمت می تواند حرکت گریز از مرکزی را که مدتی طولانی سرکوب شده بود مهار کند و مانع از آن شود که ایک حرکت بصورت فاجعه در آید.
مکتب دیکتاتورها ادعا می کند که برای دیکتاتور شدن باید ویژگیهای مشخصی داشت که هیتلر و موسولینی این خصوصیات را داشته اند ولی به موازات آن هم دیکتاتورهایی بودند که فرق زیادی با این صفات داشته اند ، همانند استالین در شوروی . پس شاید دیکتاتور هر کشور نمادی از تاریخ و ملت و طبیعت همان کشور باشد ، این دلیل ثابت می کند که چرا نمی توان در سوئیس یا فرانسه یا آمریکا انتظاررژیم دیکتاتوری داشت اما در اسپانیا و پرتغال این رژیم ها پا می گیرند و عمری طولانی دارند . کتاب بیشتر به قدرت رسیدن فاشیسم و نازیسم در ایتالیا و آلمان پرداخته چرا که در سالی که کتاب نوشته شده حادثه بسیار مهم و تکان دهنده با ابعاد جهانی بوده است . اما مفاهیم کتاب برای خواننده این قرن که انواع مختلف دیکتاتوری را مطالعه کرده یا حتی آنرا با پوست و استخوان خود تجربه کرده است شاید کمی ابتدایی به نظر بیاید . اما در ذهن هر فرد خاورمیانه ای که انواع و اقسام حکومت های دیکتاتوری را تجربه کرده ، جملات کتاب از قبل نقش بسته ، گویی به دلیل سابقه بسیار طولانی دیکتاتوری این جملات نسل به نسل از پدر به فرزندان خویش به ارث رسیده است . شاید بتوان گفت که جملاتی که لبخند بر لب خواننده غربی می اورد برای مخاطب خاورمیانه ایی مانند خاطره می ماند ، خاطره ای تلخ به یاد عزیزان از دست رفته که اشک بر چشم می آورد..
به نظر می رسد که تنها یک انگیز هیتلر موسولینی را وامی داشته که در بعضی فرصت های مناسب به نحوی در مبارزه ی کارگران و کارفرمایان شرکت کنند و آن انگیزه ای بوده است : ایجاد بی نظمی ، سامان دادن به بی نظمی ، مزمن کردن بی نظمی . چرا که فقط یک دوره بی نظمی طولانی می تواند استقلال دیکتاتوری را توجیه کند . بی نظمی مداوم زندگی اقتصادی و اجتماعی را فلج می سازد . رابطه با خارج را مشکل میکند ، به فقر دامن می زند ، نهادهای اجتماعی را به نحوی جبران ناپذیری بیاعتبار میکند ، هر طرح و برنامهای را غیرقابل اجرا جلوه میدهد و وضعیتی به وجود می آورد که دیکتاتوری تنها راه نجات به نظر برسد . شرایط روانی ناشی از بی نظمی دائمی موجب میشود که فرد معمولی کاسه صبرش لبریز شود و هر ملاحظه را کنار بگذارد و به هر آشنا و ناشناسی بگوید هرکس بیاید مهم نیست حتی اگر خود شیطان باشد همین قدر کافی است که بتواند با جدیت حکومت کند و به این آشفتگی سر و سامانی بدهد . بی نظمی برای فاشیسم مثل آب برای ماهی است.
"دیکتاتوری رژیمی است که در آن مردم به جای فکر کردن، نقل قول می کنند و همه هم از یک کتاب نقل قول می کنند." #مکتب_دیکتاتورها نام کتابی سیاسی با درون مایه طنز اثر #اینیاتسیو_سیلونه نویسنده ایتالیایی است. یک سال قبل از جنگ جهانی دوم دو آمریکایی راهی اروپا می شوند تا از تجربه درخشان اروپائیان در زمینه ی دیکتاتوری بهره گرفته و پس از بازگشت به آمریکا نظام دیکتاتوری برپا کنند. اما چه کسی بجز دشمن دیکتاتوری میتواند کالبدشکافی و مشخصات کاملی از این نوع حکومتها به این دو نفر بدهد؟! به همین سبب آنها به سراغ یک تبعیدی به نام تومازوی کلبی میروند که عمری را در مبارزه با دیکتاتوری گذرانده است. اینیاتسیو سیلونه با طرح چنین موضوعی برای کتاب خویش شرایطی پیش می آورد تا در قالبی داستان گونه، اثری جدلی را درباره دیکتاتوری خلق کند.وی با تکیه بر تجربه سیاسی اش از خلال تجزیه و تحلیل هایی که اغلب بر اساس حکومت های روسیه، ایتالیا و آلمان بناشده اند، نظرات خویش را با میان مایه ای طنز( اما تلخ برای کسانی که در حکوت های خودکامه هستند)بازگو میکند. وی در این کتاب چرایی شکلگیری حکومتهای دیکتاتوری و همچنین اصول حکومتداری آنها را بررسی کرده است.
کتاب از این منظر با ارزش مینماید که برای خواننده یک موضوع سیاسی و تاریخی را ظاهر می سازد که هم تکنیک کودتا را با هدف های خودکامگی نمایان می سازد، هم هنر بازی دوجانبه و خطر باور داشتن دروغ های خود، و در نهایت تکنیک مدرن القای افکار به توده ها مکتب دیکتاتورها و کدهای مختلفی که از دیکتاتوری به خواننده ارائه میکند، به مثابه راهنمایی در خور تأمل برای شناخت ماهیت دیکتاتوری و فهمِ ساختارهای این چنینی دارد که از دیرباز همین بوده و هست. طرح راهکاری برای این که #فاشیسم چگونه میتواند به قدرت برسد و در قدرت بماند و این که یک دیکتاتور چه کاراکتر و شخصیتی هم باید داشته باشه #طنز تلخ اما واقعی است که امروزه نیز در کشورها شاهدش هستیم. حکومت هایی که از ناآگاهی و تحریک اذهان توده ها برای ماندن در حکومت استفاده میکنند و دیکتاتورهایی با کیش شخصیت مقدس که سابقا برای رسیدن به قدرت از امکانات #دموکراسی استفاده کرده اند اما پس از رسیدن به قدرت هیچکدام از امکاناتی را که خودشان در اپوزیسیون از آن بهره گرفته اند در اختیار مخالفان خود نخواهند گذاشت.
|تا زمانی که انسانها توانایی فکر کردن را دارند، هرگز نمیتوانند دربارهی مسائل زندگی به وحدت نظر برسند. |
مثل کتاب دنیای سوفی که در بستر داستان کلیاتی از فلسفه رو بیان میکنه، این کتاب هم در بستر جدلی ساختگی، کلیاتی از دیکتاتوری و سیاست رو بیان میکنه. برای کسی مثل من که خیلی تخصصی وارد این جریان نشده به طور کلی بحثهای جالبی بود و دید کلیای رو در این زمینه بهم داد. (دیشب فیلم دنبالهروی برتولوچی رو دیدم که فاشیسم درش نمایان بود. همزمانی خوانش کتاب با این فیلم برام جالب توجه بود.)
من خب دوستش نداشتم یا باهاش ارتباط برقرار نکردم. ایده اولیه کتاب جالبه که دو نفر راه افتادن دارن تحقیق و بررسی میکنن ببیند برای راهاندازی دیکتاتوری توی کشور خودشون چی کارها باید بکنن، ولی خب این ایده جایی خراب و لوس میشه که این گفتوگوهای سه نفره حاصل ذهن یک نفر هست که خواسته چالشی هم باشه و در نهایت سه تا تیپ شخصیت رو داریم که کاملا قابل پیشبینی صحبت میکنند. انگار مسابقه شطرنج یه نفر با خودش رو بشینی تماشا کنی، شاید در بعضی حرکات آموزنده باشه ولی درنهایت کم آدمهایی هستند که بتونن این مسابقه رو جذابش کنند. نگاه اصلی کتاب به نظام فاشیستی موسولینی و نازیستی هیتلر هستش و بیشتر بحثها و صحبتهای کتاب به صورت خاص به این دو برمی گرده. من کتابهای خیلی خیلی بهتری در این زمینه خوندم که هم جامعتر بودن و هم برای من آموزندهتر بوده مثل کتاب خودآموز دیکتاتورها.
تحلیلهای سیاسی خودت را درباره ویژگیهای فاشیسم و مهمترین اطلاعات پیرامون شکلگیری و مقابله با آن را سه قسمت کنی، یک قسمت را بعنوان مهمترین نظرات خودت در دهان یک فرد در ظاهر ضدفاشیسم بگذاری، قسمت دوم را بعنوان رایجترین باورها و جوابها در دهان فردی بهدنبال فاشیسم و دیکتاتورشدن،و در نهایت برخی اصطلاحات و نظریهها و کلمات فلسفی را از جانب یک پروفسور ملانقطی مطرح کنی و همه این حرفها را بهعنوان یک داستان به خورد مخاطب بدهی. شاید هم ایده بدی نباشد اما با داستانی سروکار نداریم
مهمتر از همهچیز اینکه با خط داستانی سروکار نداریم. شبیه به مناظرهها و گفتگوهای سیاسی است که احتمالا چیزهایی هم از لابلای حرفها بعنوان کلانتاریخ میآموزیم. بسیاری از جزییات شاید تاریخگذشته بهنظر بیایند یا نویسنده صرفا در زمان نگاشتن کتاب با دیگران تسویهحساب کرده باشد، بسیاری از جزییات نیز بعد از دههها همچنان بهچشم بیایند و ملموس باشند؛ اما در نهایت یک اثر ادبی مهم با درونمایه سیاسی کجا و داستانی این چنین با کنار هم قراردادن بیانیههای سیاسی کجا
اینیاتسیو سیلونه را احتمالا بیشتر با «فونتامارا» و «نان و شراب» میشناسند، ولی من از خواندن «مکتب دیکتاتورها» بیشتر لذت بردم. البته مکتب دیکتاتورها داستان نیست و در واقع گفتگویی است سیاسی و نیمهطنز بین سه نفر. ماجرا این است که سیاستمداری امریکایی تصمیم میگیرد در این کشور د��کتاتوری برپا کند. مشاورش به او میگوید برای اینکه اصول دیکتاتوری (و در واقع دیکتاتوری فاشیستی) را یاد بگیری بهتر است برویم اروپا که قرنها مهد دیکتاتوری بوده و حالا هم مقر فاشیسم است (کتاب در سال ۱۹۳۸ نوشته شده، در اوج قدرت هیتلر و موسولینی و در آستانه جنگ جهانی دوم). در اروپا هم بهجای آنکه سراغ دیکتاتورها بروند تصمیم میگیرند بروند سراغ کسی که سالها با دیکتاتوری مبارزه کرده و از او بخواهند ویژگیهای دیکتاتوری فاشیستی را برایشان توضیح دهد. نام این فرد در کتاب تومازو است، اما در واقع او خود سیلونه است. سیلونهای که سالها عضو و زمانی نایبرییس حزب کمونیست ایتالیا بود و سالهای طولانی با فاشیسم جنگید. (گرچه چندین سال بعد از مرگش اسنادی منتشر شد که نشان میداد در همان دوران با پلیس مخفی ارتباط داشته). مکتب دیکتاتورها نمونه درخشانی است از توصیف حکومت فاشیستی، اینکه چطور مردم را با خود همراه میکند، چطور مخالفان را سرکوب میکند، چطور رسانهها را به خدمت میگیرد و ... . کتاب را مهدی سحابی از ایتالیایی ترجمه کرده و نشر ماهی در مجموعه کتابهای جیبی منتشرش کرده است (اگر اشتباه نکنم این ترجمه را ابتدا نشر نو در دهه شصت منتشر کرد).
“روزی درخت ها تصمیم می گیرند برای خود رهبری انتخاب کنند. از درخت زیتون می خواهند رهبرشان باشد، اما درخت زیتون می گوید: آیا می خواهید وادارم کنید که از طبیعت خودم که تولید روغن است و مورد احترام مردم هستم دست بردارم و دوره راه بیفتم و بر شما ریاست کنم؟
درخت ها با شنیدن این جواب به سراغ انجیر می روند و از او می خواهند رئیس شان باشد، اما انجیر جواب می دهد: آیا می خواهید وادارم کنید که از شیرینی و میوه ی خوبِ خودم دست بکشم و آواره ی راه و بیراه شوم تا صبح و شب بر شما ریاست کنم؟
گزینه ی بعدی تاک بود که او هم سر باز زد و سر انجام درخت ها به سراغ بوته ی خاری رفتند. خار بی تامل در جوابشان گفت:
«اگر صمیمانه می خواهید حاکم شما باشم بیایید و زیر سایه ام پناه بگیرید وگرنه بگذارید آتش از خار هایم بیرون بزند و همه ی تان را بسوزاند و خاکستر کند»..."
یک کتابچهی راهنمای عالی برای یادگیری رموز دیکتاتورشیپ.
به واقع شاید خیلی از ما در درونمان رگههایی از افکار و اعمال فاشیستی را شناسایی میکنیم، اما مطمئنا بعد از خواندن این کتاب میتوانیم آن را آگاهانهتر، کلاسهشدهتر و موثرتر به کار ببندیم. ✌🏻😅
حقیقتا نمی دونم به کدوم بُعد این کتاب چه نمرهای بدم. از نظر داستانی که فاجعهست نه شخصیت پردازی داره نه پیرنگ داستانی داره نه توصیفی خاصی داره. اما به لحاظ مباحث سیاسی که شده باید کسی که کاملا وارد نظر بده. که با فلان مبحث و بهمان قسمت موافق یا مخالف. اما برای من این بُعد کتاب قابل فهم بود تا حدودی.
دموکراتهای امروزی دیگر ایدئالی ندارند تا برای آن مبارزه کنند. میراثخوار اسلاف خود هستند. جنبش رو به اوجی که کاربرد انقلابی دارد، به شخصیتهای جنبش عظمت میبخشد و آنان را بصورت چهرههای افسانهای پیشتاز درمیآورد
اما یک دموکراسی رو به انحطاط که با سازش و مدارا خود را سرپا نگه میدارد، باید به سیاستمدارانی پیشپاافتاده قناعت کند. و بعید نیست هرچه زمان بگذرد، سیاستمداران از این نیز حقیرتر شوند. البته ممکن است که دموکراسی بورژوایی همچنان شخصیتهای بسیار باارزشی به خود ببیند، اما من فکر میکنم این امر بیشتر در کشورهایی پیش خواهد امد که در آنها دموکراسی هرگز پیش از این وجود نداشته
مکتب دیکتاتورها - اینیاتسیو سیلونه - مترجم مهدی سحابی - نشر نو - چاپ اول 1363 - تیراژ 5000 نسخه . دیکتاتوری از فعل دیکته کردن می آید که یکی از موضوعات درسی است. با این تفاوت که مکتب دیکتاتوری فقط دارای یک کلاس است و در آن غلط های املایی مجازات قانونی دارد. - ص 27 رژیم های دیکتاتوری خواه و ناخواه به طرف جنگ کشیده می شوند، همانطور که آهن جذب آهنربا می شود - ص 214
"مکتب دیکتاتورها" ی اینیاتسیو سیلونه را درسال های پایانیِ کودکی فکری و دربدریِ فکری دههی ۶۰ خواندمش. نویسندهی محبوب من، کسی که نگاه مستقلِ ضد اقتدار و ضد سلسلهمراتبی (مخصوصا ضد سانترالیسم دمکراتیکِ اصطلاحی) را ، حتی قبل از بهمن ۵۷، به من یاد داد. چون در همون اوج این بحثها، قهرمانهاش همگی ضد شبان-رمهگی میشوریدند.
این محمد قاضی بزرگوار و زنده یاد بود که او را قبل از بهمن ۵۷ به مردم ایران شناساند. خوشبختانه این کتاب، به همتِ مهدی سحابی عزیز در آن روزهای سیاه توانست که چاپ بشود. کتابی برای همه ی فصول چکیده ی تجربیات سیلونه در مبارزه با فاشیسم.
یه داستانِ خیلی خیلی مهم در مورد آقای سیلونه:
سیلونه در آخرین رماناش که هنوز ترجمه نشده و پسامرگ او به همت خانوماش چاپ شد، قهرمان داستاناش بر روی شخصیتِ سیمون وی سوار شده. یعنی او در آخرین پیام و وصیتاش به دنیای بیروناش، بانو سیمون وی رو محور قرار میده! عجب تلاقیِ تاریخیای. این نکته رو سه چهارسالییه که تازه فهمیدهام. او مسیحیِ بیکلیسا و سوسیالیستِ بیحزب بود! آخه سیمون وی هم کتابی نوشته بود به اسم "برچیدن همه احزاب" که من هم به فارسی ترجمهاش کردم و آقای ملکیان، فیلسوف نامدار ایران، بر اون مقدمه نوشتند.
غلامعلی کشانی ( نک: گوگل ویدئو)
پ. ن. : محمد قاضی قصهای جالب را از او برایم نقل کرد: "رفته بودم اروپا. سر راه با امید فراوان رفتم ایتالیا برای پابوس اینیاتسیو سیلونه، نویسندهای که با عشق، چند تا کتاب از او ترجمیده بودم. کسی ازو خبری نداشت. میدانستم پیر و کنارهجو شده است. بالاخره از وزارت ارشادشون! و احزاب تونستم سراغی ازش بگیرم. تا این که رسیدم به شهر کوچکی که سیلونهدر دور و برش زندگی می کرد. با خوشحالی با بزرگ شهر مطرح کردم و آدرس پرسیدم. اما دیدم کمی با مکث و تردید داره حرف میزنه. شک کردم. پرسیدم آدرس نمیدید که برم دیدارشون؟ گفت: "ببین آقای عزیز! سیلونه الان آدم فقیر و نیازمندیه. بهمحض این که بفهمه تو مترجم کارهاش بودهای، قبل از هر سلام و علیکی، اول یقهات رو سفت میچسبه و میگه آقاجون یاللا! اول حسابکتاب منو صاف کن، بعد حال و احوال کن. اون موقع است که درگیر دردسر دادگاه و اینجور احوالات میشی. حالا خود دانی. میخوای آدرس بدم؟" من هم (محمد قاضی) دو پا داشتم، دو پای دیگه قرض کردم و از مهلکهی قانون فرار کردم. بیچاره سیلونه نمیدونست که مترجم کتابهای اون، در دوران شاه، با هزار خطر و خاطرات جرات کرده کارهاش رو ترجمه کنه و تعدادی نسخه بفروشه و بههیچ وجه درامد کلانی از این همه زحمت نمیتونسته انباشت کنه."
- البته یادمون نره که جناب قاضی یکی از موفقترین مترجمان پرتیراژ ایران بود. اما مگه چند نفر کتابهاش رو میخوندند؟ و چقدر میتونست درآمد داشته باشه؟ حتما نه به اندازهی جناب هاشمی رفسنجانی که همون روزای آخر رژیم شاه، در شمال تهرون بسازبفروش بود!
- من در آپارتمان آبرومند، اما کوچک زندهیاد قاضی، در دههی ۶۰، چای خورده بودم!
این کتاب سومین کتابی بود که از جناب سیلونه خوندم. پس از نان و شراب و دانهی زیر برف به نظر میرسید تجربهی آسانی پیش رو داشته باشم اما کتاب به قدری غنی بود که مدتها زمان پاش گذاشتم و تا مدتها ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود. برای من تفکرات سیلونه به عنوان مبارزی که از از مبارزه دست کشیده همواره جالب و قابل تامل بوده و هست. روایت دو امریکایی که تلاش میکنند تا با آموختن مبانی دیکتاتوری از زبان یک مبارز راه و رسم رو بیاموزند واقعا جذاب بود.
از متن کتاب: یونانیان قدیم به درستی معتقد بودند که "خودکامه" رعیت را به وجود نمیآورد، بلکه رعایا هستند که کسی را به خودکامگی میرسانند. همانطور که در بعضی اشکال بدوی زندگی، شیء تعیین کننده حالت است: "طعمه ماهی را میگیرد، نه ماهی طعمه را." می شود گفت که، در نهایت، هر ملتی لایق همان دولتی است که دارد. در واقع، آیا هرگز دیده شده که ملت آزادهای مدتی طولانی تسلیم استبداد شود یا ملت رام و سر به زیری به آزادی دست یابد؟ افلاطون عوامفریبانی را که به احساسات خودسرانهی جوانان دامن میزدند "خودکامه سازان" می خواند، و نسلی از مردم را که به آشوب اخلاقی و سیاسی دامن میزد و موجب بروز کودتا میشد "نسل خودکامگی" مینامید.
خیلی بخشهای جالبی داشت ولی فکر میکردم رمانه):
پ.ن : کتاب رو از بوکتاب تهران قرض گرفتم. اونجا بهتون کتاب قرض میدن. بدون هیچ گرویی، کاملا رایگان.
شاید دانستن این که به بیماری مردان بزرگ تاریخ مبتلا هستید تسکینی برای شما باشد، چون همهی دیکتاتورها از سزار تا هیتلر دچار سردردهای مزمن بودهاند.این نکته اهمیت به سزایی دارد، به دلیل اینکه در مورد بعضی از دیکتاتورها، تنها دلیلی است که اثبات میکند آن ها سر داشتهاند.
این سومین کتابی بود که با ترجمهی مرحوم سحابی خوندم و باید بگم فوت زودهنگام و ناگهانی ایشان فقداني برای ادبیات و علیالخصوص صنعت ترجمهی ایران بود که متاسفانه در زمینهی ادبیات فرانسوی و ایتالیایی هنوز کسی یا کسانی نیامدهاند تا جای خالی ایشان را به تمامی پر کنند. امید است با افقهای روشنی که در این چند سال اخیر که در زمینهی ترجمه به روی ادبیات ایران گسترده شده است، این جای خالی هر چه زودتر پر شود. اما دربارهی کتاب طبیعتا این کتاب، کتابی عامی و عام پسند نیست و بعید میدونم در کشورهای دمکراتیک آنچنان توجهی به آن شود و یا خوانندگانش آنچنان حرفهای این کتاب را بفهمند. نمونهاش جامعهی دانشگاهی و الیت ایالات متحده آمریکا هستش که طوری برای کمونیست و رهبران شاخصش از جمله مائو و استالین و حتی کیم جونگ اون رهبر کسخل کرهی شمالی یقه میدرانند که آدم را به حیرت وا میدارد. به طبع متاسفانه ما مردم ایران از معدود ملتهای این کرهی زمین هستیم که این کتاب را میفهمیم و درک میکنیم طوری که گویی جناب سیلونه با نیم نگاهی به ایران این کتاب را نوشته است؛ طوری که گویی دست اندر کاران ج.ا از ابراهیم یزدی حرامزاده گرفته تا به امروز این کتاب را خواندهاند و توصیهها و رهنمونهایی که در آن نوشته شده مو به مو اجرا میکنند.در جایی از کتاب نوشته "هر ملتی لایق همان دولتی است که دارد". آیا ما مردم ایران لایق این حکومتیم؟ چه شده است که از زمان حملهی اعراب به ایران که بیش از ۱۴۰۰ سال از آن میگذرد این فلات همچنان ناآرام است و همچنان غرق خون است؟ مگر نیاکان ما چه کردهاند که این فلات مستوجب این عقوبت شده است؟ نمیدانم. فقط این را میدانم چپهای مادر قحبه به رهبری تودهایهای حرام زاده همراه با مسلمانان که از ۱۴۰۰ سال پیش دشمنان این دیار و خاک هستند توانستند سال ۵۷ حکومت ملی ایران را ساقت کنند و پس از آن جوی خونی به راه اندازند که تا امروز هم این جوی خون با خروشی دلهرهآور در حال جاری شدن است. و حال همان چپهای مادرقحبه که بعد از شورش تصفیه شدند مدعی آنند که با برنامه و راهکار آنان میشود ایران را نجات داد! تصور کنید که کسانی که باید محاکمه شوند و به اتهام خیانت به میهن به دار آویخته شوند ادعای رهبری جنبشهای اعتراضی ایران را دارند! این حجم از حرامزادگی و این حجم از مادرقحبگی در هیچ کشوری اینگونه نبوده است که این حرامزادگان چپ ایرانی هستند.
این کتاب نا داستان هست و کل کتاب در واقع گفتگوی یک طرفه ی یک آدم هست که در مورد شکل گیری و عوامل موثر در قدرت گرفتن دیکتاتوری هیتلر و موسولینی میگه. تو معرفیش اومده که دو نفر آدم از آمریکا اومدن اروپا که اطلاعات جمع کنند تا برگردن اونجا و دیکتاتوری راه بندازن و زبان طنز داره و ... که در واقع اینجوری هم نیست کل کتاب گفتگو محوره اون دو نفر حرف خاصی نمیزنند این یه نفر میشه گفت متکلم وحده هست. هیچ شخصیت پردازی و داستانی نداره. کتاب خیلی حوصله سربر بود. شاید فقط برای کسانی که دوست دارند اطلاعات بیشتری در مورد شکل گیری قدرت هیتلر و موسولینی بدونند مفید باشه که اونم فک کنم کتابای بهتری هم موجود هست
انقلاب صندوقچه ي سحر آميز نيست كه انسان هر وقت دلش خواست در آن را باز كند و چيزي از آن بيرون بكشد. تجربه به ما نشان داده كه انقلاب با ارتش صورت مي گيرد و نه عليه ارتش؛ با اسلحه و نه بدون اسلحه. از متن كتاب
ذه نظر من كتاب خوبي بود. نه ذر حد خيلي خوب و شاهكار و عبارت هاي خوبي ميتونيد پيدا كنيد ازش در مورد ديكتاتوري
از متن کتاب ترجمه مهدی سحابی، نشر نو چاپ ۱۳۶۳: ما همواره اعلام کرده بودیم که برای رسیدن به قدرت از امکانات دموکراسی لستفاده خواهیم کرد؛ و پس از رسیدن به قدرت هیچکدام از امکاناتی را که خودمان در اپوزیسیون از آن بهره میگرفتیم در اختیار مخالفان خود نخواهیم گذاشت.
This entire review has been hidden because of spoilers.
کتابی که میتونه سواد سیاسی و جامعه شناسی شما رو چندین پله ارتقا بده.یک اثر سیاسی با تحلیلهای عمیق و نگاههای سیاسی موشکافانه.اگر قبل از خوندن کتاب درمورد تاریخ ایتالیا و آلمان فاشیست اطلاع داشته باشید خیلی بهتر میتونید این کتاب رو درک کنید.یک ستاره کمتر میدم چون نمیشه به این کتاب گفت رمان.
معلوم نیست که کتاب "خودآموزی برای دیکتاتور شدن است " و یا سعی در توضیح شرایط پدید آورنده ی دیکتاتوری و در نتیجه برچیدن آن شرایط را دارد؟
به نظرم کتاب " مکتب دیکتاتور ها" حاوی مفاهیم تکان دهنده و عمیقی هست که در چند لایه قابل بررسی هستند. در ظاهر مباحثه ای طنز آمیز بین " کلبی" که قطع یقین خود اینیاستیو سیلونه، هست با دو آمریکایی که قصد ایجاد رژیم دیکتاتوری دارند، پدید می آید.در این گفت و گو، گوی سخن بدست تومازو کلبی هست. تومازو کلبی که در همان ابتدای کتاب به عنوان کسی که سال ها علیه دیکتاتوری و فاشیسم جنگیده، به دو آمریکایی مخاطب خویش؛ روش های دیکتاتور شدن را می اموزد! در بحثی که در کتاب به تصویر کشیده شده، از ویژگی های شخصیتی دیکتاتور آینده، تا شرایط لازم بر پدید آمدن دیکتاتوری، تا تاکتیک ها و تکنیک های یک دیکتاتور به تحریر درامده و بالاخره تا مثال های تاریخی حکیمانه که نویسنده به عنوان شاهد بر مدعا و تئوری خویش از ایتالیا و فرانسه و آلمان می آورد. معلوم نیست که کتاب "خودآموزی برای دیکتاتور شدن است " و یا سعی در توضیح شرایط پدید آورنده ی دیکتاتوری و در نتیجه برچیدن آن شرایط را دارد؟ درست در آخرین سطرهای کتاب، تومازو کلبی به دیکتاتور آینده درود می فرستد و آرزوی موفقیت میکند و با این حال تاکیید میکند که خود به مبارزه ی وی خواهد رفت. از این جهت در بالا ذکر شد که کتاب مفاهیمی را در چند لایه منتقل کرده است که در پس گفت و گوی نفس گیری که شکل میگیرد، به نظر میاید نویسنده با تبحر تمام تئوری خود را برای ایجاد فاشیسم و دیکتاتوری بیان میکند و در لایه ی حتی عمیق تر ، ایجاد یک دیکتاتوری در آمریکا را پیش بینی میکند. با این حال در کنار تمام مفاهیم سنگین و تئوری جامعه شناسانه و سیاسی و مصادیق تاریخی که مطرح میشود، به یقین نثر کتاب، بسیار گیرا هست و خواننده حتی خواننده ی عام، گویا رمانی روان را میخواند. که این خود نشان دهنده ی توانایی اینیاستیو سیلونه و مهر تاییدی بر قدرت نویسندگی، خرد و بینش سیاسی و زیرکی این مبارز و نویسنده ی بزرگ میباشد. در پایان خواندن این کتاب به تمامی دوستان اهل فکر و قلم و تامل در زندگی روزانه توصیه میشود. رشاد حسن نژاد
مدرسه دیکتاتورها یا مکتب خانه دیکتاتورها شاید عنوان بهتری می شد برای کتابی که با طنز و کنایه روشهای دیکتاتوری خوب را با استناد به مثالهای تاریخی درس می دهد.
"مکتب دیکتاتورها" سیلونه تو هیچ دستهبندیای از نوشتهها خوب نبود. در واقع حس میکنم خود نویسنده هم اینو میدونسته. از نظر داستانی که افتضاح بود، چون اصلا داستان نبود و مناظره بود. از نظر سیاسی و تاریخی هم خوب نبود، چون نویسنده خودش رو در مناظرهای با دو ابله قرار داده که خب مشخصا جدای از سطحی بودن مکالمات (چون تزریق اطلاعات یک طرفهست)، درصد قابل توجهی از متن متوجه اندیشهها و فرضیات آن دو ابله است که این مورد خواندن کتاب رو دو چندان سخت میکنه. در کل اگر دنبال داستان خوبی در این کتاب هستید، یا اگر دنبال اطلاعات سیاسی و تاریخی مناسبی از قرن ۲۰ و دیکتاتورهای آن هستید، این کتاب چیز خاصی برای ارائه بهتون نداره. به نظرم اگه نویسنده این اطلاعات خودش رو در غالب یک اثر سیاسی میآورد میتونست ارزش خوانش داشته باشه. داستان هم از این قراره که ۲ فرد آمریکایی (همان ۲ ابله) به دنیال فوت و فنهای دیکتاتوری هستند و خب به اروپا میان و از شخصی (که همون سیلونهست) که بیشتر از همه در جنگ با دیکتاتورها بوده کلی اطلاعات دریافت میکنن.