محمد محمدعلی
Born
in تهران, Iran
April 27, 1948
![]() |
آدم و حوا
2 editions
—
published
2002
—
|
|
![]() |
مشی و مشیانه
2 editions
—
published
2007
—
|
|
![]() |
برهنه در باد
—
published
2007
|
|
![]() |
جمشید و جمک
2 editions
—
published
2004
—
|
|
![]() |
نقش پنهان
3 editions
—
published
1991
—
|
|
![]() |
بازنشستگی و داستانهای دیگر
3 editions
—
published
2007
—
|
|
![]() |
از ما بهتران
2 editions
—
published
2003
—
|
|
![]() |
قصه تهمینه
—
published
2003
|
|
![]() |
چشم دوم
2 editions
—
published
1993
—
|
|
![]() |
باورهای خیس یک مرده
2 editions
—
published
2004
—
|
|
“یادم است روزی حوالی دیپلم با هم رفتیم به یک مهمانی. دخترها و پسرها می رقصیدند. تو پیشنهاد رقص دادی و من گفتم بلد نیستم. تو گفتی من هم بلد نیستم. من شانه هایم را بالا انداختم. تو کفشهایت را در آوردی و با صدای تپش قلبت رقصیدی. آرام آرام همه از دورت کنار رفتند. فکر می کردی چشم همکلاسی ها را چهار تا کرده ای از بس که خوب می رقصی. اصلا هم به من نگاه نمی کردی که داشتم از خجالت آب می شدم. اواسط مجلس، صاحبخانه ناگهان از پشت پیانو بلند شد و تنهایی برات کف زد. مادرانه در آغوشت کشید. گفت دخترم فیزیک بدن تو متناسب پیچ و خم های آهنگ نیست، مطمئن باش رقصندگان واقعی با هر آهنگی می رقصند. همین که دید نمی فهمی منظورش چیست، دست نوازش به سرت کشید. گفت تو ذاتا از رقص بیزاری. چون پدر و مادرت را می شناسم، توصیه می کنم به این جور مجلسها نروی و اگر ناچار شدی، تصویر نابی انتخاب کن برای کشیدن یا مثل برادرت دوربینی ببر برای عکس گرفتن..
تو بی خداحافظی رفتی و دیگر هیچ وقت در مهمانی ها نرقصیدی. یکباره حسی پیدا کردی از سرگردانی و تنهایی. منتظر بودی کسی بیاید و بپرسد چه کاره ای، از کجا آمده ای. پدر و مادرت کیست.. سالها از من دوری کردی. چون فکر می کردی باعث تحقیر من و خودت شده ای.”
― جهان زندگان
تو بی خداحافظی رفتی و دیگر هیچ وقت در مهمانی ها نرقصیدی. یکباره حسی پیدا کردی از سرگردانی و تنهایی. منتظر بودی کسی بیاید و بپرسد چه کاره ای، از کجا آمده ای. پدر و مادرت کیست.. سالها از من دوری کردی. چون فکر می کردی باعث تحقیر من و خودت شده ای.”
― جهان زندگان
Is this you? Let us know. If not, help out and invite محمد to Goodreads.