نیلوفر لاریپور
|
به خدا نامه خواهم نوشت
—
published
1385
|
|
|
عشق دات کام
—
published
1385
|
|
|
امیدی به بهار نیست
—
published
84
|
|
|
ستاره های بی نشان
—
published
1385
|
|
|
چل بسم الله
|
|
|
شعرهای دیگر: دفتر چهارم
by
—
published
2014
|
|
|
خاکستری تر از همیشه
|
|
“تنها که می شوم.
یادم می افتد که رفتنی شده ای.
من هنوز چمدانم را نبسته ام.
بس که نشسته ام
وبه ناخن های دستم خیره شده ام.
تو امروز زیباتری.
... موهایت را از این کوتاه تر نکن.
بگذار باد ،
فرصت کند تا پریشان ترش کند.
گندمزار دور دست مرا....
کسی چه می داند؟
شاید با رفتنت
باد هم مرا فراموش کند
دلش برایم بسوزد
ودیگر هیچ وقت
در حوالی دلتنگی من پرسه نزند..
انگار رفتنی شده ای.
من هنوز چمدانم را نبسته ام.
این بوسه خداحافظی نیست!
همیشه دیر می کنم.
آن قدر که؛
در پیچ کوچه گم می شوی.
در کدام پیچ؟
در کدام کوچه؟
کسی چه می داند؛
خبر های بد از کدام سمت می آید؟
و چرا باد
به گندمزار که می رسد.
باران می بارد؟”
―
یادم می افتد که رفتنی شده ای.
من هنوز چمدانم را نبسته ام.
بس که نشسته ام
وبه ناخن های دستم خیره شده ام.
تو امروز زیباتری.
... موهایت را از این کوتاه تر نکن.
بگذار باد ،
فرصت کند تا پریشان ترش کند.
گندمزار دور دست مرا....
کسی چه می داند؟
شاید با رفتنت
باد هم مرا فراموش کند
دلش برایم بسوزد
ودیگر هیچ وقت
در حوالی دلتنگی من پرسه نزند..
انگار رفتنی شده ای.
من هنوز چمدانم را نبسته ام.
این بوسه خداحافظی نیست!
همیشه دیر می کنم.
آن قدر که؛
در پیچ کوچه گم می شوی.
در کدام پیچ؟
در کدام کوچه؟
کسی چه می داند؛
خبر های بد از کدام سمت می آید؟
و چرا باد
به گندمزار که می رسد.
باران می بارد؟”
―
Is this you? Let us know. If not, help out and invite نیلوفر to Goodreads.







