پائولو کوئیلو

پائولو کوئیلو’s Followers (8)

member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo

پائولو کوئیلو



English Profile: Paulo Coelho ...more

Average rating: 3.19 · 57 ratings · 6 reviews · 1 distinct workSimilar authors
در ساحل رودخانه پیدرا نشستم...

by
3.57 avg rating — 108,896 ratings — published 1994 — 45 editions
Rate this book
Clear rating

* Note: these are all the books on Goodreads for this author. To add more, click here.

Quotes by پائولو کوئیلو  (?)
Quotes are added by the Goodreads community and are not verified by Goodreads. (Learn more)

“لئوناردو داوینچی موقع کشیدن تابلو "شام آخر" دچار مشکل بزرگی شد: می بایست "نیکی" را به شکل عیسی" و "بدی" را به شکل "یهودا" یکی از یاران عیسی که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر می کرد.کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل های آرمانی اش را پیدا کند.

روزی دریک مراسم همسرایی, تصویر کامل مسیح را در چهرة یکی از جوانان همسرا یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرح هایی برداشت. سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریباً تمام شده بود ؛ اما داوینچی هنوز بری یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود.
کاردینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار می آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند. نقاش پس از روزها جست و جو , جوان شکسته و ژنده پوش مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند , چون دیگر فرصتی بری طرح برداشتن از او نداشت. گدا را که درست نمی فهمید چه خبر است به کلیسا آوردند، دستیاران سرپا نگه اش داشتند و در همان وضع داوینچی از خطوط بی تقوایی، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری کرد.
وقتی کارش تمام شد گدا، که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود، چشمهایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید، و با آمیزه ای از شگفتی و اندوه گفت: "من این تابلو را قبلاً دیده ام!" داوینچی شگفت زده پرسید: کی؟! گدا گفت: سه سال قبل، پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه همسرایی آواز می خواندم , زندگی پراز روًیایی داشتم، هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهرة عیسی بشوم!
می توان گفت: نیکی و بدی یک چهره دارند ؛ همه چیز به این بسته است که هر کدام کی سر راه انسان قرار بگیرند.”
پائولو کوئیلو

“اگر هر کسی در هر کجا فقط زندگی میکرد و میگذاشت دیگران هم زندگی کنند خدا در هر لحظه ای حاضر میبود در هر دانه خردل در قطعات ابری که لحظه ای هستند و لحظه ای دیگر میروند.خدا همانجا بود و اما مردم اعتقاد داشتند باید همچنان بگردند چون پذیرفتن اینکه زندگی فقط یک ایمان است بسیار ساده به نظر میرسید.”
پائولو کوئیلیو

“و هر کس چیزی را می کشد که عاشقش است
بگذارید این صدا شنیده شود
بعضی با نگاهی تلخ
بعضی با کلامی چاپلوسانه
بزدل با یک بوسه
دلیر با یک شمشیر”
پائولو کوئیلو



Is this you? Let us know. If not, help out and invite پائولو to Goodreads.