Nadi’s
Comments
(group member since Sep 03, 2014)
Nadi’s
comments
from the
Nodet group.
Showing 1-20 of 34

سوز تب فراق تو درمان پذیر نیست
تا زندهام چو شمع ازینم گزیر نیست

نه به دیر همدمم شد، نه به کعبه هم نشینم
عجبی نباشد از من که بری ز کفر و دینم

من نمیخواهم که در کویش مرا بسمل کنید
حیف باشد کان چنان خاکی به خونم گل کنید

تن به زیر قدمت خاک توان کرد ولیک
گرد بر گوشه نعلین تو نتوان دیدن

دل سراپرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست

داد طرب از عمر بده تا برود
تا ماه برآید و ثریا برود

تا کار مرا وصل تو تیمار ندارد
جز با غم هجر تو دلم کار ندارد

رنجورم و در دل از تو دارم صد غم
بی لعل لبت حریف دردم همه دم

دل چو شبنم آب کن رو در گلستانش گذار
روی اشک آلود بر رخسار خندانش گذار

دل پیش تو و دیده به جای دگرستم
تا خصم نداند که تو را مینگرستم

دلی، که آتش عشق تواش بسوزد پاک
ز بیم آتش دوزخ چرا بود غمناک؟

درآ که در دل خسته توان درآید باز
بیا که در تن مرده روان درآید باز

تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز
و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند

در دست هر که هست ز خوبی قراضههاست
آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست

داشتم از کلوچه می گفتم
شب خوشمزه ی زنی در رشت
یک نفر گفت: دوستت دارم...
یک نفر گفت: بر نخواهم گشت...

تلخـــی وصل ندارد کـــم از اندوه فراق
شادی بلبل از آنست که بو کرد و نچید

تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همیسپرم

توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم

تو آن نهای که به جور از تو روی برپیچند
گناه توست و من استادهام به استغفار

دیر آمدیای نگار سرمست
زودت ندهیم دامن از دست