Ata > Ata's Quotes

Showing 1-14 of 14
sort by

  • #1
    Sohrab Sepehri
    “چرا گرفته دلت
    مثل آنکه تنهایی
    چقدر هم تنها
    خیال می کنم
    دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی
    دچار یعنی عاشق”
    سهراب سپهری / Sohrab Sepehri, مسافر - هشت کتاب

  • #2
    “دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد
    به می بفروش دلق ما کز این بهتر نمی‌ارزد

    به کوی می فروشانش به جامی بر نمی‌گیرند
    زهی سجاده تقوا که یک ساغر نمی‌ارزد

    رقیبم سرزنش‌ها کرد کز این باب رخ برتاب
    چه افتاد این سر ما را که خاک در نمی‌ارزد

    شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
    کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی‌ارزد

    چه آسان می‌نمود اول غم دریا به بوی سود
    غلط کردم که این طوفان به صد گوهر نمی‌ارزد

    تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
    که شادی جهان گیری غم لشکر نمی‌ارزد

    چو حافظ در قناعت کوش و از دنیی دون بگذر
    که یک جو منت دونان دو صد من زر نمی‌ارزد”
    Hafez, Divan of Hafez: دیوان خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی

  • #4
    Saadi
    “علم سلاح جنگ با شیطان است و خداوند سلاح را چون به اسیری برند شرمساری بیش برد”
    Saadi

  • #5
    پروین اعتصامی
    “نهان کرد دیوانه در جیب سنگی
    یکی را به سر کوفت روزی بمعبر
    شد ازرنج رنجور و از درد نالان
    بپیچید وگردید چون مار چنبر
    دویدند جمعی پی داد خواهی
    دریدند دیوانه را جامه در بر
    کشیدند و بردندشان سوی قاضی
    که این یک ستمدیده بود آن ستمگر
    ز دیوانه وقصه ی سر شکستن
    بسی یاوه گفتند هر یک به محضر
    بگفتا همان سنگ بر سر زنیدش
    جز این نیست بد کار را مزد وکیفر
    بخندید دیوانه زان دیو رایی
    که نفرین بر این قاضی و حکم و دفتر
    کسی میزند لاف بسیار دانی
    که دارد سری از سر من تهی تر
    گر اینانند با عقل و رایان گیتی
    ز دیوانگانش چه امید دیگر
    نشستند وتدبیر کردند با هم
    که کوبند با سنگ دیوانه را سر”
    پروین اعتصامی

  • #6
    Saadi
    “به زيورها بيارايند وقتي خوبرويان را

    تو سيمين تن چنان خوبي كه زيورها
    بیارایی”
    saadi

  • #7
    “The
    Earth would die
    If the sun stopped kissing her.”
    شمس الدین محمد حافظ / Khwāja Šams ud-Dīn Muhammad Hāfez-e Šīrāzī, The Gift

  • #8
    “For a day, just for one day,
    Talk about that which disturbs no one
    And bring some peace into your
    Beautiful eyes.”
    شمس الدین محمد حافظ / Shams-al-Din Mohammad Hafez, The Subject Tonight Is Love: 60 Wild and Sweet Poems Inspired by Hafiz

  • #9
    Sohrab Sepehri
    “چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب
    اسب در حسرت خوابیدن گاریچی
    مرد گاریچی در حسرت مرگ”
    سهراب سپهری / Sohrab Sepehri

  • #10
    مهدی اخوان ثالث
    “لحظه ی دیدار نزدیک است
    باز من دیوانه ام ، مستم
    باز می لرزد ، دلم ، دستم
    باز گویی در جهان دیگری هستم
    های ! نخراشی به غفلت گونه ام را ، تیغ
    های ، نپریشی صفای زلفکم را ، دست
    و آبرویم را نریزی ، دل
    ای نخورده مست
    لحظه ی دیدار نزدیک است”
    مهدی اخوان ثالث / Mehdi Akhavan Sales

  • #11
    مهدی اخوان ثالث
    “قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
    از کجا وز که خبر آوردی ؟
    خوش خبر باشی ، اما ،‌اما
    گرد بام و در من
    بی ثمر می گردی
    انتظار خبری نیست مرا
    نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
    برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
    برو آنجا که تو را منتظرند
    قاصدک
    در دل من همه کورند و کرند
    دست بردار ازین در وطن خویش غریب
    قاصد تجربه های همه تلخ
    با دلم می گوید
    که دروغی تو ، دروغ
    که فریبی تو. ، فریب
    قاصدک 1 هان ، ولی ... آخر ... ای وای
    راستی ایا رفتی با باد ؟
    با توام ، ای! کجا رفتی ؟ ای
    راستی ایا جایی خبری هست هنوز ؟
    مانده خکستر گرمی ، جایی ؟
    در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز ؟
    قاصدک
    ابرهای همه عالم شب و روز
    در دلم می گریند”
    مهدی اخوان ثالث / Mehdi Akhavan Sales

  • #12
    مهدی اخوان ثالث
    “خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی جانسوز
    هر طرف می سوزد این آتش
    پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود
    من به هر سو می دوم گریان
    در لهیب آتش پر دود
    وز میان خنده هایم تلخ
    و خروش گریه ام ناشاد
    از دورن خسته ی سوزان
    می کنم فریاد ، ای فریاد ! ی فریاد
    خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی بی رحم
    همچنان می سوزد این آتش
    نقشهایی را که من بستم به خون دل
    بر سر و چشم در و دیوار
    در شب رسوای بی ساحل
    وای بر من ، سوزد و سوزد
    غنچه هایی را که پروردم به دشواری
    در دهان گود گلدانها
    روزهای سخت بیماری
    از فراز بامهاشان ، شاد
    دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب
    بر من آتش به جان ناظر
    در پناه این مشبک شب
    من به هر سو می دوم ، گ
    گریان ازین بیداد
    می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد
    وای بر من ، همچنان می سوزد این آتش
    آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان
    و آنچه دارد منظر و ایوان
    من به دستان پر از تاول
    این طرف را می کنم خاموش
    وز لهیب آن روم از هوش
    ز آندگر سو شعله برخیزد ، به گردش دود
    تا سحرگاهان ، که می داند که بود من شود نابود
    خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر
    صبح از من مانده بر جا مشت خکستر
    وای ، ایا هیچ سر بر می کنند از خواب
    مهربان همسایگانم از پی امداد ؟
    سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد
    می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد ”
    مهدی اخوان ثالث / Mehdi Akhavan Sales

  • #13
    Bernard M. Baruch
    “Be who you are and say what you feel, because those who mind don't matter, and those who matter don't mind.”
    Bernard M. Baruch

  • #14
    Albert Camus
    “Don’t walk in front of me… I may not follow
    Don’t walk behind me… I may not lead
    Walk beside me… just be my friend”
    Albert Camus

  • #15
    Ali Shariati
    “ می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند
    ستایش کردم ، گفتند خرافات است
    عاشق شدم ، گفتند دروغ است
    گریستم ، گفتند بهانه است
    خندیدم ، گفتند دیوانه است
    دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم”
    علي شريعتي



Rss