Mehran > Mehran's Quotes

Showing 1-10 of 10
sort by

  • #1
    “سکوت سلاح خوبی است. در دوران مدرسه هم وقتی مدیر یا معلمان احضارم میکردند همیشه سرسختانه سکوت میکردم . این بود که گذاشتم آقای کسترت مسیحی آن طرف خط حسابی عرق بریزد. کوچکتر از آن بود که برای من دلسوزی کند ولی خوب برای خودش میتوانست بسوزاند.”
    هانریش بل

  • #2
    Heinrich Böll
    “هیچ کس در این دنیا -چون در بطن موقعیت خاص انسانی دیگر قرار ندارد- نمی تواند احساس صحیح و درستی در مورد بدی یا خوبی مسئله ای داشته باشد ، حالا خواه این مسئله به خوشبختی یا بدبختی ، به عش یا به "افت هنری" ارتباط داشته باشد. واقعیت امر این است که هر مردی همواره به نوعی خارج از وضعیت و شرایط انسانی دیگر قرار دارد”
    هاینریش بل

  • #3
    Heinrich Böll
    “به شکل عجیب و غریبی با وجود تمام تجارب تلخی که با همنوعان خود پشت سر گذاشته‌ام، آنها را دوست دارم. منظورم انسان‌ها هستند.”
    Heinrich Böll, عقاید یک دلقک

  • #4
    Heinrich Böll
    “یک چیز بسیار زیبا وجود دارد. هیچ . به هیچ فکر کن”
    Heinrich Böll

  • #5
    Sadegh Hedayat
    “سلاخ خانه، اختراعِ حیــوانِ دو پاست. هیچ جانور درنده و خــونخواری به این رذالت، طعمه ی خود را نمی خورد، انسان روی گرگ و جانوران خونخوار روی زمین را سفید کرده است”
    Sadegh Hedayat, فواید گیاهخواری

  • #6
    Virginia Woolf
    “I would venture to guess that Anon, who wrote so many poems without signing them, was often a woman.”
    Virginia Woolf, A Room of One’s Own

  • #7
    Carl Sagan
    “The universe is a pretty big place. If it's just us, seems like an awful waste of space.”
    Carl Sagan, Contact

  • #8
    Louis-Ferdinand Céline
    “My trouble is insomnia. If I had always slept properly, I'd never have written a line.”
    Louis-Ferdinand Céline, Death on the Installment Plan

  • #9
    Joseph Conrad
    “We live as we dream--alone....”
    Joseph Conrad, Heart of Darkness

  • #10
    محمدرضا شفیعی کدکنی
    “به کجا چنین شتابان؟
    گون از نسیم پرسید
    - دل من گرفته زین جا
    هوس سفر نداری
    ز غبار این بیابان؟
    - همه آرزویم اما
    چه کنم که بسته پایم.
    به کجا چنین شتابان؟
    - به هر آن کجا که باشد
    به جز این سرا، سرایم
    - سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
    چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
    به شکوفه‌ها، به باران
    برسان سلام ما را”
    محمدرضا شفیعی کدکنی, در کوچه‌باغهای نشابور



Rss