Unknown > Unknown's Quotes

Showing 1-14 of 14
sort by

  • #1
    Richard Brautigan
    “تو هم به من فکر می‌کنی
    آن‌قدر
    که من به تو؟”
    ریچارد براتیگان

  • #2
    Shel Silverstein
    “بيست و پنج دقيقه مهلت
    براي اينکه دوستت بدارم
    بيست و پنج دقيقه مهلت
    براي اينکه دوستم بداري
    بيست و پنج دقيقه براي عشق
    زمان کوتاهي ست
    با اين همه من بيست و پنج دقيقه از عمرم را کنار مي گذارم
    تا به تو فکر کنم
    تو هم اگر فرصت داري
    بيست و پنج دقيقه
    فقط بيست و پنج دقيقه به من فکر کن....!
    بيا بيست و پنج دقيقه از عمرمان را براي همديگر پس انداز کنيم”
    شل سیلور استاین

  • #3
    Shel Silverstein
    “از وقتي که عاشق شدم
    فرصت بيشتري پيدا کردم براي اين که پرواز کنم
    فرصت بيشتري براي اين که پرواز کنم و بعد زمين بخورم
    و اين عالي است
    هر کسي شانس پرواز کردن و به زمين خوردن را ندارد
    تو اين شانس رو به من بخشيدي
    متشکرم”
    شل سیلور استاین

  • #4
    Ali Shariati
    “چه خیال انگیز و جان بخش است اینجا نبودن!”
    دکتر علی شریعتی

  • #5
    Ali Shariati
    “هرگز نبودن به تلخی فراموش کردن یک بودن نیست”
    علی شریعتی

  • #6
    سیدعلی صالحی
    “سنگین از نگفتنم”
    سید علی صالحی

  • #7
    حمید مصدق
    “چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم؟
    ...خانه اش ویران باد”
    حمید مصدق

  • #8
    Sohrab Sepehri
    “نفس آدم ها سر به سر افسردست
    روزگاریست در این گوشه بژمرده هوا
    هر نشاطی مردست”
    سهراب سپهری / Sohrab Sepehri

  • #9
    Sadegh Hedayat
    “در زندگی زخمهايی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد
    و می تراشد.

    اين دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد، چون عموما عادت دارند که اين
    دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پيش آمدهای نادر و عجيب بشمارند

    و اگر کسی بگويد يا بنويسد، مردم بر سبيل عقايد جاری و عقايد خودشان
    سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آميز تلقی بکنند”
    صادق هدایت /sadegh hedayat

  • #10
    الیاس علوی
    “لحظاتی هست
    استخوان های اشیاء می پوسد
    و فرسودگی از در و دیوار می بارد
    لحظاتی هست
    نه آواز گنجشک حمل
    نه صدایی صمیمی از آن طرف سیم
    و نه نگاه مادر در قاب
    قانعت نمی کند
    زندگی قانعت نمی کند
    و تو به اندکی مرگ احتیاج داری

    من گرگ خیالبافی هستم”
    الیاس علوی

  • #11
    سیدعلی صالحی
    “چرا به‌یاد نمی‌آورم؟
    همیشه‌ی بودن، با هم بودن نیست
    چرا به‌یاد نمی‌آورم؟
    از هرچه تو را به یاد من می‌آورد، نامی نیست
    باران می‌آمد، گفتی بیا به کوه برویم”
    سید علی صالحی

  • #12
    “امروز كشف مهمي كردم. اين كشف محصول سه ماه تفكر تامل و مراقبه است. من به طرز غريبي كه اين كلمات هرزه نمي توانند بگويند چه قدر از اين كشف هيجان زده ام. آنقدر كه دلم مي خواهد بروم بالاي ساختمان و فرياد بكشم. من امروز دريافتم كه سرانجام همه بي گمان همه و بدون هيچ استثنايي خواهيم مرد. من امروز اين واقعيت را اين يقين يگانه و يكتا را كه بي ترديد و تا صد سال ديگر هيچ اثري از ما نخواهد بود از عمق جان دريافتم. من از اين حقيقت از اين عدالت محض از اين تنها عدالت مطلق هستي كه هيچ عدالتي به وضوح و شفافيت و شكوه و قطعيت و معناداري آن نيست از اين كه تنها تا صد سال فقط تا صد سال ديگر حتي يك نفر از ما شش ميليارد آدمي كه حالا مثل كرم روي اين تل خاكي در هم مي لوليم وجود نخواهيم داشت به طرز به شدت شكرآوري خوش حالم...”
    مصطفی مستور

  • #13
    احمد شاملو
    “چراغی در دست
    چراغی در دلم.
    زنگار روحم را صیقل می زنم
    اینه ئی برابر اینه ات می گذارم
    تا از تو
    ابدیتی بسازم.”
    احمد شاملو / Ahmad Shamloo

  • #15
    سیدعلی صالحی
    “تلخ منم،

    همچون چای سرد

    که نگاهش کرده باشی ساعات طولانی و ننوشیده باشی.

    تلخ منم؛

    چای یخ

    که هیچکس ندارد هوسش را”
    سید علی صالحی / Ali Salehi



Rss
All Quotes



Tags From Unknown’s Quotes