Mojtaba Ba > Mojtaba's Quotes

Showing 1-3 of 3
sort by

  • #1
    Kahlil Gibran
    “من نه عاشق بودم
    و نه محتاج نگاهي که بلغزد بر من
    من خودم بودم و يک حس غريب
    که به صد عشق و هوس مي ارزيد

    من خودم بودم دستي که صداقت ميکاشت
    گر چه در حسرت گندم پوسيد

    من خودم بودم هر پنجره اي
    که به سرسبزترين نقطه بودن وا بود
    و خدا ميداند بي کسي از ته دلبستگي ام پيدا بود

    من نه عاشق بودم
    و نه دلداده به گيسوي بلند
    و نه آلوده به افکار پليد
    من به دنبال نگاهي بودم
    که مرا از پس ديوانگي ام ميفهميد

    آرزويم اين بود
    دور اما چه قشنگ
    که روم تا در دروازه نور
    تا شوم چيره به شفافي صبح
    به خودم مي گفتم
    تا دم پنجره ها راهي نيست

    من نمي دانستم
    که چه جرمي دارد
    دستهايي که تهي ست
    و چرا بوي تعفن دارد
    گل پيري که به گلخانه نرست

    روزگاريست غريب
    تازگي مي گويند
    که چه عيبي دارد
    که سگي چاق رود لاي برنج

    من چه خوشبين بودم
    همه اش رويا بود
    و خدا مي داند
    سادگي از ته دلبستگي ام پيدا بود”
    Kahlil Gibran

  • #2
    Fyodor Dostoevsky
    “Pain and suffering are always inevitable for a large intelligence and a deep heart. The really great men must, I think, have great sadness on earth.”
    Fyodor Dostoevsky, Crime and Punishment

  • #3
    Shahriar Mandanipour
    “صدایت تماس مردد سرشاخه‌های بید بود بر روانی آب زلال جوی”
    شهریار مندنی‌پور, شرق بنفشه



Rss
All Quotes



Tags From Mojtaba’s Quotes