پری سیما یزدان پناه > پری سیما's Quotes

Showing 1-1 of 1
sort by

  • #1
    Jalal Al-e Ahmad
    “part12)
    و مادرم پرسيد: - شما خودتون چند تا بچه دارين؟

    زنيكه سرش را انداخت زير و گفت: - اختيار دارين من درس ميخونم.

    - جه درسي؟

    - درس قابلگي.

    سرش را تكان داد و خنديد. مادرم رو كرد به خواهرم و گفت:

    - پس ننه چرا معطلي؟ پاشو بچهكت‌رو نشون خانم بده. پاشو ننه تا من برم واسه‌شون چايي بيارم.

    و بلند شد رفت بيرون. من دفترچه تمبرم را از طاقچه برداشتم و همانجور كه بيخودي ورقش مي‌زدم مواظب بودم كه خواهرم قنداق بچه را روي كرسي باز كرد و زنيكه دو سه جاي شكم بچه را دست ماليد كه مثل شكم ماهي‌هاي بابام سفيد بود و هنوز حرفي نزده بود كه فرياد بابام از اتاق خودش بلند شد. مرا صدا مي‌كرد. دفترچه را روي طاقچه پراندم و ده بدو. مادرم داشت از پشت در اطاق بابام برمي‌گشت. گفتم:

    - شما كه اومده بودين چايي ببرين واسه مهمون!

    - غلط زيادي نكن،‌ ذليل شده!”
    جلال آل احمد



Rss