Bloom7 > Bloom7's Quotes

Showing 1-2 of 2
sort by

  • #1
    José Mauro de Vasconcelos
    “دیگر به راستی می دانستم درد یعنی چه. درد به معنای کتک خوردن تا حد بیهوشی نبود. بریدن پا بر اثر یک تکه شیشه و بخیه زدن در داروخانه نبود. درد یعنی چیزی که دل آدم را در هم می شکند و انسان ناگزیر است با آن بمیرد بدون آنکه بتواند رازش را برای کسی تعریف کند.، دردی که انسان را بدون قدرت دست و سر باقی می گذارد و انسان حتی یارای آن را ندارد که سرش را روی بالشت حرکت دهد. ”
    Jose Mauro De Vasconcelos , O Meu Pé de Laranja Lima

  • #2
    José Mauro de Vasconcelos
    “در خانه ما فقر به اندازه ای بود که آدم خیلی زود یاد می گرفت چیزی را تلف نکند، هرچیزی پول می برد، گران بود.”
    José Mauro de Vasconcelos, درخت زیبای من



Rss