“یک روز با زندگی قرار گذاشتم
:ساده بود
روزها
سرِ قرار با هم مینشستیم
فنجان – فنجان
چای مینوشیدیم
وُ
بشقاب – بشقاب
گپ میزدیم
روزی دیگر
خواستم
قرار را به هم بزنم
با زندگی بیقرار شوم
!نشد
!نمیشد
یک کتری
نفرت میخواهد
ُو
یک قاشق چایخوری
شهامت
که
ندارم”
―
آزاده طاهایی,
روي پل آلما چه ميكنيد خانم؟