Hashem > Hashem's Quotes

Showing 1-27 of 27
sort by

  • #1
    حسین پناهی
    “>کودکی ها<

    به خانه می رفت
    با کیف
    و با کلاهی که بر هوا بود
    چیزی دزدیدی ؟
    مادرش پرسید
    دعوا کردی باز؟
    پدرش گفت
    و برادرش کیفش را زیر و رو می کرد
    به دنبال آن چیز
    که در دل پنهان کرده بود
    تنها مادربزرگش دید
    گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش
    و خندیده بود”
    حسین پناهی / hossein panaahi

  • #2
    حسین پناهی
    “من زندگي را دوست دارم ولي
    از زندگي دوباره مي ترسم!
    دين را دوست دارم
    ولي از کشيش ها مي ترسم!
    قانون را دوست دارم
    ولي از پاسبانها مي ترسم!
    عشق را دوست دارم
    ولي از زنها مي ترسم!
    کودکان را دوست دارم
    ولي ز آئينه مي ترسم!
    سلام رادوست دارم
    ولي از زبانم مي ترسم!
    من مي ترسم
    پس هستم
    اينچنين مي گذرد روز و روزگارمن!
    من روز را دوست دارم
    ولي از روزگار مي ترسم”
    حسین پناهی

  • #3
    حسین پناهی
    “چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
    نه به دستی ظرفی را چرک میکنند
    نه به حرفی دلی را آلوده
    تنها به شمعی قانعند
    واندکی سکوت......”
    حسین پناهی / Hosein Panaahi

  • #4
    Sadegh Hedayat
    “در همین جهان است که دست کم می توانی امیدوار باشی که روزی کلک خودت را بکنی، امیدی که در آن جهان نمی تواند وجود داشته باشد.”
    صادق هدایت / Sadegh Hedayat

  • #5
    Sadegh Hedayat
    “اگر زندگانی سپری نمی شد چقدر تلخ و ترسناک بود.”
    صادق هدایت

  • #6
    Sadegh Hedayat
    “اگر مرگ نبود همه ارزویش میکردند”
    صادق هدایت

  • #7
    Sadegh Hedayat
    “خاصیت هر نسلی اینست که آزمایش نسل گذشته را فراموش بکند”
    صادق هدایت

  • #8
    Sadegh Hedayat
    “شانس ما اگر شانس بوددسته بيل درخت مي شد ”
    صادق هدايت / Sadegh Hedayat

  • #9
    Sadegh Hedayat
    “در زندگی زخمهایی است که روح را آهسته در انزوا می خورد ومیتراشد”
    صادق هدایت / Sadegh Hedayat, The Blind Owl

  • #10
    Sadegh Hedayat
    “خودکشی وقتی است که هیچ راهی برای اشتراک معنوی با همنوعان در کار نیست.”
    صادق هدایت / Sadegh Hedayat

  • #11
    Sadegh Hedayat
    “بعضی ها خوش به دنیا می آیند و بعضی ها ناخوش.”
    صادق هدایت / Sadegh Hedayat

  • #12
    Sadegh Hedayat
    “انسان به واسطه خودپسندی اش گمان می کند تمام موجودات برای وجود او پا به عرصه وجود گذاشته و آنها را برای کشتن و خوردن آفریده اند!”
    صادق هدایت / Sadegh Hedayat

  • #13
    Sadegh Hedayat
    “انسان خون می ریزد، تخم بیدادگری و ستمگری می کارد، پس در نتیجه ثمره جنگ و درد و ویرانی و کشتار می درود.”
    صادق هدایت / Sadegh Hedayat

  • #14
    Sadegh Hedayat
    “ستمگری و کشتار نسبت به حیوانات، دشنام و ناسزا به شرافت و مقام انسانیت است.”
    صادق هدایت / Sadegh Hedayat

  • #15
    Sadegh Hedayat
    “آنچه زندگانی را زهرآلود می کند جنگ برای زندگی نیست، بلکه کشمکش سر چیزهای پوچ و بیهوده است.”
    صادق هدایت / Sadegh Hedayat

  • #16
    Sadegh Hedayat
    “برای من بزرگترین معجزه همین است که وجود دارم.”
    صادق هدایت / Sadegh Hedayat

  • #17
    Sadegh Hedayat
    “زکی! مردن هم جدی نیست، شاید از هرکار و هرچیز دیگری کمتر جدی باشد.”
    صادق هدایت / Sadegh Hedayat

  • #18
    Sadegh Hedayat
    “در این بازیگر خانه ی دنیا هر کسی یک جور بازی می کند تا هنگام مرگش برسد.”
    صادق هدایت / Sadegh Hedayat

  • #19
    Sohrab Sepehri
    “من به آمار زمین مشکوکم اگر این سطح پر از آدمهاست پس چرا این همه آدم تنهاست.؟”
    سهراب سپهری

  • #20
    Sohrab Sepehri
    “زندگی سوت قطاریست که در خواب پلی می پیچد.”
    سهراب سپهری / Sohrab Sepehri

  • #21
    حسین پناهی
    “ما چيستيم؟
    جز ملکلولهاي فعالِ ذهنِ زمين،
    که خاطرات کهکشان‌هارا
    مغشوش مي‌کند”
    حسین پناهی, سلام، خداحافظ

  • #22
    Omar Khayyám
    “این سبزه که امروز تماشاگه ماست
    تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست”
    خیام

  • #23
    Omar Khayyám
    “خیام اگر ز باده مستی خوش باش
    با ماه رخی اگر نشستی خوش باش
    چون عاقبت هستی ما نیستی است
    انگار که نیستی چون هستی خوش باش”
    خیام

  • #24
    Omar Khayyám
    “قومی متفکرند اندر ره دین
    قومی به گمان فتاده در راه یقین
    می ترسم از آنکه بانگ آید روزی
    کای بی خبران راه نه آن است و نه این”
    خیام, رباعيات الخيام

  • #25
    Omar Khayyám
    “ای بی خبر این جسم مجسم هیچ است
    وین طارم نه سپهر ارقم هیچ است
    خوش باش که در نشیمن کون و فساد
    وابسته یک دمیم آن هم هیچ است”
    Omar Khayam, رباعيات خيام

  • #26
    Sohrab Sepehri
    “زندگي يعني: يك سار پريد.
    از چه دلتنگ شدي؟
    دلخوشي‌ها كم نيست: مثلا اين خورشيد،
    كودك پس‌فردا،
    كفتر آن هفته.

    يك نفر ديشب مرد
    وهنوز، نان گندم خوب است.
    وهنوز، آب مي‌ريزد پايين، اسب‌ها مي‌نوشند.”
    سهراب سپهری, حجم سبز

  • #27
    “درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر، و با تبسمي بر لب اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند”
    گاندي



Rss