شور ذهن > شور's Quotes

Showing 1-2 of 2
sort by

  • #1
    حمید مصدق
    “در من اين جلوه ي اندوه ز چيست ؟
    در تو اين قصه ي پرهيز که چه ؟
    در من اين شعله ي عصيان نياز
    در تو دمسردي پاييز که چه ؟
    حرف را بايد زد
    درد را بايد گفت
    سخن از مهر من و جور تو نيست
    سخن از تو
    متلاشي شدن دوستي است
    و عبث بودن پندار سرورآور مهر
    آشنايي با شور ؟
    و جدايي با درد ؟
    و نشستن در بهت فراموشي
    يا غرق غرور ؟
    سينه ام اينه اي ست
    با غباري از غم
    تو به لبخندي از اين اينه بزداي غبار
    آشيان تهي دست مرا
    مرغ دستان تو پر مي سازند ”
    حمید مصدق

  • #2
    فریدون مشیری
    “من نمي دانم
    _ و همين درد مرا سخت مي آزارد_
    كه چرا انسان اين دانا
    اين پيغمبر
    :در تكاپوهايش
    _چيزي از معجزه آن سو تر_
    ره نبرده ست به اعجاز محبت
    چه دليلي دارد؟
    *
    چه دليلي دارد
    كه هنوز
    مهرباني را نشناخته است؟
    و نمي داند در يك لبخند
    !چه شگفتي هايي پنهان است
    *
    من بر آنم كه درين دنيا
    _خوب بودن _به خدا
    سهل ترين كارست
    و نمي دانم
    كه چرا انسان
    تا اين حد
    با خوبي
    .بيگانه است
    !و همين درد مرا سخت مي آزارد”
    فریدون مشیری



Rss