امّید > امّید's Quotes

Showing 1-3 of 3
sort by

  • #1
    سیدعلی صالحی
    “بانا...بانا...خونانا
    كولبران به راهِ كوه
    لب هاى هزار شهريورِ تشنه را
    به گشتِ زبان خود...خيس مى كنند؛
    تنفسِ تندِ آخرين تنگه
    !بوىِ بدآيندِ باروت گرفته است

    بانا...بانا...خونانا
    با نانِ بُريده
    ،بر دو دست قَسَم
    اين سينه من است
    .كه از مرزِ ماشه و گهواره هاى ماه مى گذرد

    بانا...بانا...خونانا
    كِل مى زند
    :زن باردارى در بِسملِ بلوط
    كُردِ كولبرِ من آيا
    از خنجِ صخره و سيهه اژدها
    خواهد گذشت؟! بانا... بانا...خونانا
    :چشمِ كبودِ كوه چه مى گويد
    !شليك نكن كوراكور
    ،فشنگ هاى اين همه فاصله
    روزى
    .سينهْ ريزِ خواهرانِ ما خواهد شد”
    سید علی صالحی

  • #2
    یغما گلرویی
    “دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
    این همه رنگ ِ قشنگ از کف ِ دنیا برود
    هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد
    ...دل ِ تنها به چه شوقی پی ِ یلدا برود؟
    !گله ها را بگذار
    ..!ناله ها را بس کن
    فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود
    !تا بجنبیم تمام است تمام
    مهر دیدی که به برهم زدن چشم گذشت
    یا همین سال جدید
    ...باز کم مانده به عید”
    یغما گلرویی

  • #3
    مهدی اخوان ثالث
    “از تهی سرشار
    جويبار لحظه ها جاريست
    چون سبوی تشنه کاندر خواب بيند آب واندر آب بيند سنگ”
    مهدی اخوان ثالث



Rss
All Quotes



Tags From امّید’s Quotes