“من آمده ام اینجا و در میان یکی از بزرگترین تحولهای سرنوشت خودم و ایل و تبارم هستم. آمده ام این گوشه، در این تاریکی، در این باران بد، لب این رودخانه ی مست، کنج این آشغالدونی و دارم عربی گریه می کنم. زبان فارسی به دردم نمی خورد. [...]
من در مرکز طوفان واقعیتم که البته هنوز زبانی برایش اختراع نشده و هیچ کس اهمیت نمی دهد! [...] در صدر دوران چه کنم چه نکنم.”
―
اسماعیل فصیح,
ثریا در اغما