Efran > Efran's Quotes

Showing 1-1 of 1
sort by

  • #1
    سیمین بهبهانی
    “شنیدم باز هم گوهر فشاندی ------------- که روشنفکر را بزغاله خواندی


    ولی ایشان ز خویشانت نبودند ------------- در این خط جمله را بیجا نشاندی


    سخن گفتی ز عدل و داد و انرا --------------- به نان و آب مجانی کشاندی


    از این نقَلت که همچون نُقل تر بود ---------------- هیاهو شد عجب توتی تکاندی


    سخ...ن هایت ز حکمت دفتری بود --------------- چه کفترها از این دفتر پراندی


    ولیکن پول نفت و سفره خلق ----------------- زیادت رفت و زان پس لال ماندی


    سخن از آسمان و ریسمان بود ---------------- دریغا حرفی از جنگل نراندی


    چو از بزغاله کردی یاد ای کاش ------------ سلامی هم به میمون میرساندی

    --


    سیمین بهبهانی / Simin Behbahani



Rss