Mohsen > Mohsen's Quotes

Showing 1-2 of 2
sort by

  • #1
    عرفان نظرآهاری

    دستمال کاغذی به اشک گفت:
    قطره قطره ات طلاست
    یک کم از طلای خود حراج می کنی؟
    عاشقم با من ازدواج می کنی؟
    اشک گفت: ازدواج اشک و دستمال کاغذی!؟
    تو چقدر ساده ای خوش خیال کاغذی!
    توی ازدواج ما تو مچاله می شوی چرک می شوی و تکه ای
    زباله می شوی،پس برو و بی خیال باش عاشقی کجاست!
    تو فقط دستمال باش!
    دستمال کاغذی دلش شکست گوشه ای کنار جعبه اش نشست
    گریه کرد گریه کرد
    در تن سفید و نازکش دوید خون درد
    آخرش دستمال کاغذی مچاله شد
    مثل تکه ای زباله شد او ولی شبیه دیگران نشد
    چرک و زشت مثل این و آن نشد
    رفت گرچه توی سطل آشغال
    پاک بود و عاشق و زلال
    او با تمام دستمال های کاغذی فرق داشت
    چون که در میان قلب خود
    دانه های
    اشک داشت

    عرفان نظرآهاری

  • #2
    گروس عبدالملکیان
    “به شانه ام زده ای
    که تنهایی ام را تکانده باشی
    به چه دلخوش کرده ای؟

    تکاندن برف از شانه های آدم برفی؟”
    گروس عبدالملکیان



Rss