Sima > Sima's Quotes

Showing 1-2 of 2
sort by

  • #1
    مهدی اخوان ثالث
    “خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی جانسوز
    هر طرف می سوزد این آتش
    پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود
    من به هر سو می دوم گریان
    در لهیب آتش پر دود
    وز میان خنده هایم تلخ
    و خروش گریه ام ناشاد
    از دورن خسته ی سوزان
    می کنم فریاد ، ای فریاد ! ی فریاد
    خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی بی رحم
    همچنان می سوزد این آتش
    نقشهایی را که من بستم به خون دل
    بر سر و چشم در و دیوار
    در شب رسوای بی ساحل
    وای بر من ، سوزد و سوزد
    غنچه هایی را که پروردم به دشواری
    در دهان گود گلدانها
    روزهای سخت بیماری
    از فراز بامهاشان ، شاد
    دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب
    بر من آتش به جان ناظر
    در پناه این مشبک شب
    من به هر سو می دوم ، گ
    گریان ازین بیداد
    می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد
    وای بر من ، همچنان می سوزد این آتش
    آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان
    و آنچه دارد منظر و ایوان
    من به دستان پر از تاول
    این طرف را می کنم خاموش
    وز لهیب آن روم از هوش
    ز آندگر سو شعله برخیزد ، به گردش دود
    تا سحرگاهان ، که می داند که بود من شود نابود
    خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر
    صبح از من مانده بر جا مشت خکستر
    وای ، ایا هیچ سر بر می کنند از خواب
    مهربان همسایگانم از پی امداد ؟
    سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد
    می کنم فریاد ، ای فریاد ! ای فریاد ”
    مهدی اخوان ثالث / Mehdi Akhavan Sales

  • #2
    مهدی اخوان ثالث
    “گرگ هاری شده ام
    هرزه پوی و دله دو
    شب درین دشت زمستان زده ی بی همه چیز
    می دوم ، برده ز هر باد گرو
    چشمهایم چو دو کانون شرار
    صف تاریکی شب را شکند
    همه بی رحمی و فرمان فرار
    گرگ هاری شده ام ، خون مرا ظلمت زهر
    کرده چون شعله ی چشم تو سیاه
    تو چه آسوده و بی باک خرامی به برم
    آه ، می ترسم ، آه
    آه ، می ترسم از آن لحظه ی پر لذت و شوق
    که تو خود را نگری
    مانده نومید ز هر گونه دفاع
    زیر چنگ خشن وحشی و خونخوار منی
    پوپکم ! آهوکم
    چه نشستی غافل
    کز گزندم نرهی ، گرچه پرستار منی
    پس ازین دره ی ژرف
    جای خمیازه ی جادو شده ی غار سیاه
    پشت آن قله ی پوشیده ز برف
    نیست چیزی ، خبری
    ور تو را گفتم چیز دگری هست ، نبود
    جز فریب دگری
    من ازین غفلت معصوم تو ، ای شعله ی پاک
    بیشتر سوزم و دندان به جگر می فشرم
    منشین با من ، با من منشین
    تو چه دانی که چه افسونگر و بی پا و سرم ؟
    تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
    چه جنونی ، چه نیازی ، چه غمی ست ؟
    یا نگاه تو ، که پر عصمت و ناز
    بر من افتد ، چه عذاب و ستمی ست
    دردم این نیست ولی
    دردم این است که من بی تو دگر
    از جهان دورم و بی خویشتنم
    پوپکم ! آهوکم
    تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
    مگرم سوی تو راهی باشد
    چون فروغ نگهت
    ورنه دیگر به چه کار ایم من
    بی تو ؟ چون مرده ی چشم سیهت
    منشین اما با من ، منشین
    تکیه بر من مکن ، ای پرده ی طناز حریر
    که شراری شده ام
    پوپکم ! آهوکم
    گرگ هاری شده ام

    مهدی اخوان ثالث Mehdi Akhavan Sales



Rss
All Quotes



Tags From Sima’s Quotes