مشاعره discussion
دعوایی که بین حافظ و صائب و شهریار بر سر "آن ترک شیرازی" اتفاق افتاد
date
newest »
newest »
این شعر را یک نفر صادق نام برای پگاه نامی سروده است:چنان بخشيده حافظ جان، سمرقند و بخارا را
که نتوانسته تا اکنون، کسی پس گيرد آنها را
بيا حافظ که پنهانی، من و تو دور ازاين غوغا
به خلوت با هم اندازيم اين دلهای شيدا را
رها کن ترکِ شيرازی! بيا و دختر لر بين
فزون برچشم و بر ابرو، فزون بر قامت و گيسو ٢
شبی گربختات اندازد به آتشگاهِ چشمانش
زخوشبختی و خوش سوزی ، نخواهی صبح فردا را
شنيدم خواجهی شيراز، ميان جمع میفرمود:
« " پگاه" است آنکه پس گيرد، سمرقند و بخارا را !»
رند تبریزیاگــــر آن تـــــرک شیرازی بـــه دست آرد دل مـــا را
بــهــایـش هـــم بــبـــایـــد او بـبخشد کل دنیـــــا را
مـگــر مـن مـغـز خــر خــوردم در این آشفته بــازاری
کــه او دل را بــه دست آرد ببخشم مــن بــخارا را ؟
نه چون صائب ببخشم من سر و دست و تن و پا را
و نــــه چـــون شهریـــارانم بـبـخشم روح و اجــزا را
کـــه ایـن دل در وجـــود مــا خــدا داـند که می ارزد
هــــزاران تــــرک شیـراز و هـــزاران عشق زیــبــا را
ولی گــر تــرک شـیــرازی دهـد دل را به دست مــا
در آن دم نــیــز شـــایـــد مـــا ببخشیمش بـخـارا را
کــه مــا تــرکیم و تبریزی نه شیرازی شود چون مـا
بـــه تــبــریــزی هـمـه بخشند سمرقـند و بـخـارا را
ممنون آرزوی عزیز
و امان از دست این شعرا
در صدد شدم من هم (با اینکه شاعر نیستم) آستین بالا بزنم و جوابی بنویسم
;)
و امان از دست این شعرا
در صدد شدم من هم (با اینکه شاعر نیستم) آستین بالا بزنم و جوابی بنویسم
;)
ArEzO.... wrote: "رند تبریزیاگــــر آن تـــــرک شیرازی بـــه دست آرد دل مـــا را
بــهــایـش هـــم بــبـــایـــد او بـبخشد کل دنیـــــا را
مـگــر مـن مـغـز خــر خــوردم در این آشفته بــازاری
کــه او دل را بــه دست ..."
https://konveksi-setiakarya.co.id/id/
https://toko-abi.com/





اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش بخشم سمرقند و بخارا را
و صائب در جواب می گوید:
هر آنکس چیز می بخشد، ز جان خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش بخشم سر و دست و تن و پا را
و شهریار در جواب می گوید:
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندو اش بخشم تمام روح و اجزا را
و دوستی گوید:
هر آن کس چیز می بخشد، به زعم خویش می بخشد
یکی شهر و یکی جسم و یکی هم روح و اجزا را
کسی چون من ندارد هیچ در دنیا و در عقبا
نگوید حرف مفتی چون ندارد تاب اجرا را