شبنم مهتاب می بارد دشت سرشار از بخار آبی گلهای نیلوفر می درخشد روی خاک آیینه ای بی طرح مرز می لغزد ز روی دست من کجا لغزیده ام در خواب ؟ مانده سرگردان نگاهم در شب آرام آینه برگ تصویری نمی افتد در این مرداب او خدای دشت می پیچد صدایش در بخار دره های دور مو پریشان های باد گرد خواب از تن بیفشانید دانه ای تاریک مانده در نشیب دشت دانه را در خاک آینه نهان سازید مو پریشان های باد از تن بدر آورده تور خواب دانه را در خاک ترد و بی نم آیینه می کارند
دشت سرشار از بخار آبی گلهای نیلوفر
می درخشد روی خاک آیینه ای بی طرح
مرز می لغزد ز روی دست
من کجا لغزیده ام در خواب ؟
مانده
سرگردان نگاهم در شب آرام آینه
برگ تصویری نمی افتد در این مرداب
او خدای دشت می پیچد صدایش در بخار دره های دور
مو پریشان های باد
گرد خواب از تن بیفشانید
دانه ای تاریک مانده در نشیب دشت
دانه را در خاک آینه نهان سازید
مو پریشان های باد از تن بدر آورده تور خواب
دانه را در خاک ترد و بی نم آیینه می کارند