YA readers (Percy3 Group) discussion

The Blade Itself (The First Law, #1)
This topic is about The Blade Itself
18 views
بوک کلاب (بخش انگلیسی) > پنجمین دور کتابخوانی انگلیسیThe Blade Itself (The First Law #1)

Comments Showing 1-24 of 24 (24 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Reihane (last edited Oct 31, 2013 10:40AM) (new) - added it

Reihane | 145 comments Mod
کتاب
The Blade Itself
جلد اول سه گانه ی
(The First Law )
برای این دور انتخاب شده.
این فانتزی جز فانتزی های برتره
فرصت مطالعه کتاب هم چهل و پنج روزه!
پنج روز دیگه هم به فرصت کتابخوونی مون اضافه کردم!


message 2: by [deleted user] (new)

هورا! بالاخره قراره منظم این کتاب رو شروع کنیم!
:چشمک


message 3: by Reihane (new) - added it

Reihane | 145 comments Mod
از این هفته سعی کردم که درس درمون برنامه خوندن کتاب رو پیش ببرم.
الانم فصل
No Choices at all
تموم شده. فعلاً که چیزی از داستان دستگیرم نشده. تمام این کتابای معروف آدم رو می کشن تا داستان رو برای آدم رو کنن، موافقین؟ لوگان شخصیت جالبی به نظر میاد اما هنو ارتباطی بین اون و گلوکتا نیافتم!
به شدت از این گلوکتا می ترسم و فصل
Questions
هم تا تموم شد جون به سرم کرد. اصلا سر درد گرفته بودم. این یه نشونه از قوی بودن نثر نویسنده است و البته یه نشونه شوم برای این که این کتاب قراره یه دارک فانتزی اساسی باشه! :دی:دی:دی


message 4: by [deleted user] (new)

ریحانه الان کجایی؟ من خیلی عقبم!
برعکس تو به نظرم اون فصل
Questions
خیلی آسون تر از فصلای لوگان بود. ولی از یه چیزی خیلی خوشم اومده و اونم اینه که لوگان یه قاتل وحشی تنها نیست. یعنی الان هست ولی قبلاً نبوده :دی
نثر نویسنده فوق العاده ست. اواسط فصل کویزشنز نزدیک بود بلند شم به افتخارش دست بزنم. :دی:دی:دی
فصلا عالی شروع می شن و عالی تر از اون تموم می شن. آدم از جملات آخر فصل لذت می بره.
دیگه همین! برم به خوندنم برسم!


message 5: by Reihane (new) - added it

Reihane | 145 comments Mod
نگار جون من فصل No chocies at all
رو هم خوندم اون مال لوگانه. اونم جالبه و داستان اون از اونجا یه تکونی می خوره. اما بازم می گم هنو سر و ته داستان نیومده دستم. من الان دارم فصل
Flying with knives رو می خونم
باید دید چی میشه دیگه. امشب می خوام چند فصلی برم جلو!


message 6: by [deleted user] (new)

منم اون فصل
No choices at all
رو خوندم ولی بعدی رو اصلا شروع نکردم. دیگه هم تا چهارشنبه نمی تونم برم جلو چون دیگه هر روز امتحان دارم متاسفانه :(
خدا تا تموم شدن این کتاب به دادمون برسه D:


message 7: by Reihane (new) - added it

Reihane | 145 comments Mod
Negar wrote: "منم اون فصل
No choices at all
رو خوندم ولی بعدی رو اصلا شروع نکردم. دیگه هم تا چهارشنبه نمی تونم برم جلو چون دیگه هر روز امتحان دارم متاسفانه :(
خدا تا تموم شدن این کتاب به دادمون برسه D:"


:دی :دی :دی
نگار جون فرصتش هحتمی گیرمون میاد. نگران نباش! همین شروع کردنش مهم بود.

خب من چند تا فصل دیگه هم جلو رفتم. قلم نویسنده خیلی خوبه مشکل داستان اینه که دارکه و منم زیاد فانتزی دارک دوست ندارم همین طور فصلا رو می خونم می رم جلو و دنبال روشنایی می گردم! :دی :دی :دی
اما خواهر وست رو باید نگار ببینی! نقطه ی عطف داستان تا اینجا! :دی :دی
داستان رو لو ندم من الان رسیدم سر فصل
The First Mage
توی امتحانات موفق باشی عزیزم!


message 8: by [deleted user] (new)

ایشالا که گیر میاد!

Reihaneh wrote:
خب من چند تا فصل دیگه هم جلو رفتم. قلم نویسنده خیلی خوبه مشکل داستان اینه که دارکه و منم زیاد فانتزی دارک دوست ندارم همین طور فصلا رو می خونم می رم جلو و دنبال روشنایی می گردم! :دی :دی :دی


:دی:دی:دی - آیکون خیلی خیلی خنده
راستی جوابتو توی اون یکی تاپیک سون ریلمز دادم!

ممنون! :ایکس


message 9: by [deleted user] (new)

من حرفمو پس می گیرم! اون فصل
the morning ritual
وحشتناک بود! من تقریباً نفهمیدم چه خبر شد! :| خیلی سخت می نویسه این آقای ابرکرومبی. یکی برای من توضیح بده کلاً این فصل چی بود؟
+ من کلاً 4یا5 صفحه ی اولش رو خوندم و بعدش سردرد گرفتم، رفتم فصل بعد! :| ببخشید : شکلک خجالت

در مورد اون قسمت خواهر وست که کاملاً حق با توئه! خیلی خندیدم سرش. این پسره حقش بود!
فصل بعدی،
first of the magi
واقعا راحتم کرد. نثر این فصل هم سخت بود ولی من هیچ مشکلی نداشتم. عاشق اون تیکه ای شدم که لوگان اون قابلمه شو ول می کنه و برمی گرده ازش خداحافظی کنه :دی
نمی خوام زیاد لو بدم ولی واقعاً خوشم اومده.
حالا برم به ادامه ش برسم :دی


message 10: by Reihane (new) - added it

Reihane | 145 comments Mod
خب خب من هم دبگه تموم کردم داستان هان رو و می خوام برسم حسابی به این کتاب!
اون فصلای گلوکتا واقعاً وحشتناکن. همش سیاست و دو رویی و این جور چیزاست. اما من از اون فصل به خاطر مزه پرونی های گلوکتا که توی ذهنش اونا رو می گفت خوشم اومده.
داستانش در کل این بود که اون ریدس گلوکتا داره دسیسه می کنه بر علیه شورای سلطنتی شون و قراره اون ژنراله که خیلی ام خوش تیپ نبود بشه کاندیدایی برای یکی از شصندلی های اون شورا. از طرفی اون رئیسه از گلوکتا خواست که برای ماموریت هایی که فقط بین خودشون می مونه و فقطم با اون هماهنگ میشه باهاش همکاری کنه. خب باید بگم گلوکتا فهمید که هیچ حق انتخابی نداره و قبول کرده که با اون همدست بشه و قرار هم برنامه بعدیشون این باشه که برن سراغ یکی دیگه از افراد اون شورا و یا کاندیداها که بدنامش کنن تا شناسش بیاد پایین. دلم توی این فصل حسابی برای گلوکتا سوخت چون به نظر میاد روزگاری برای خودش عزت و احترام زیادی داشته....


message 11: by [deleted user] (new)

Reihaneh wrote: "خب خب من هم دبگه تموم کردم داستان هان رو و می خوام برسم حسابی به این کتاب!
اون فصلای گلوکتا واقعاً وحشتناکن. همش سیاست و دو رویی و این جور چیزاست. اما من از اون فصل به خاطر مزه پرونی های گلوکتا که..."


اون تیکه های مغز گلوکتا واقعاً جالبن. ولی اون دفعه هر کاری کردم نتونستم برم جلو :دی:دی
ممنون ریحانه :)


message 12: by Reihane (last edited Oct 31, 2013 03:34AM) (new) - added it

Reihane | 145 comments Mod
آلآن دارم فصل
the Good man
رو می خونم فصل قبلی هم
The first of magi
بود که بسی از این لوگان خوشمان آمد! اما این فصل
good man روی اعصاب منه. به نظر میاد
روی اعصاب وستم هست! هر چی بیشتر جلو می ره از وست و لوگان بیشتر خوشم میاد. نویسنده هم نثرش حرف نداره. اون جایی که لوگان داشت در مورد عادات انسانی در مواجهه با مرگ هم نوعاش فکر می کرد فک کردم که اون کارآموزه رو می خواد بذاره و بره اما اون داشت در مورد قابلمه اش حرف می زد! خب به نظر میاد این جادوگر اعظم قدرت زیادی داره. خودش که می گه دانش زیاد اما قدرت کم باید دید.

یه مشکلی که من دارم توی این کتاب اینه که فصلای قبل و اسمای کاراکترا خیلی خوب توی ذهنم نمی شینه! یه دفعه فک می کنم این کاراکتر فصل قبل کجا بود و اصلاً کی بود؟ به خصوص فصلای گلوکتا که اسمای زیادی توی متن میاد.

نگار الان کجایی شما؟


message 13: by [deleted user] (new)

من اواخر فصل
the good man
هستم. الان خیلی اتفاقی یکی برام رمز داوینچی رو آورد، منم احتمالاً تا تمومش نکنم اروم نمی گیرم :دی برای همین احتمالش کمه امروز دیگه ادامه بدم. یک شنبه هم که امتحان فیزیک دارم، دوشنبه هم هندسه، پس احتمالاً همون بعد از ظهر دوشنبه ادامه ش می دم :دی
دقیقاً! من خیلی سر این اسما گیر می کنم، مخصوصاً این که حافظه م خیلی بده :دی
اون تیکه که گفت شاید بتونی یه کم غذا برام بذاری، و لوگان بهش گفت نه، به غذا نیاز دارم. بعد کارآموزه که ناامید شد گفت نمی تونم بدون اون غذا تو رو چهل مایل ببرم واقعاً یه نفس راحت کشیدم!


message 14: by Reihane (last edited Nov 01, 2013 07:19AM) (new) - added it

Reihane | 145 comments Mod
خب من دو فصل بعدی رو تموم کردم. چون همون مشکل ممکنه برای این فصلایی که خوندم پیش بیاد می خوام مثل کاری که برای چهار جلد سون ریلمز کردم اینجا هم بکنم و خلاصه ای از هر فصل بزارم.

پس لطفاً کسی که به این فصلا نرسیده این متن پایین رو نخونه. چون اسپویله!

فصل
The First of magi
در مورد لوگان و جادوگر بایاز بود. توی این ملاقات کوچکترین پسر شاه شمالی ها اومد تا از بایاز بخواد که به بارگاه پدرش بره. اما بایاز از اون خواست که به پدرش بگه اگه کمک می خواد خودش بیاد. لوگان هم مشخص شد به خاطر استعدادش در ارتباط با ارواح مورد توجه بایاز قرار گرفته.

فصل the goodman
این فصل با لرد هوف که همش غر غر می کرد و وست که از دستش حرص می خورد اولاش خیلی بد بود اما با ورود شمالی ها یه تکونی خورد. احساسی که وست و بقیه (به جز هوف غرغرو) داشتن شک برانگیز بود. نمی دونم چی بود اما به نظرم نمیشه شوخی گرفتش. بعدشم ورورد سولفر بود که نماینده ی شورای جادوگرا بود که نامه ای اسرار آمیز با خودش آورده بود و لرد هوف بالاخره یه تکونی به خودش داد و واکنشی به این یکی نشون داد. نمی دونم چرا افسانه های تاریخی رو توی کتاب تیکه تیکه کرده: یه کمی که اینجا گفته شد این بود که لرد بایاز گفته یه روزی به سرزمینش برمی گرده و این یه نشونه خواهد داشت. توی اون نامه چی نوشته بود؟ چرا هوف نمی خواست حرف اون نامه و حاملش هیچ جایی بپیچه؟ چرا وست این قدر نگران جنگه؟ آیا واقعاً جنگ توی راهه؟
فصل بعدی
On the list
بود که با جمله ی معروف Why do I do it?
شروع شد. مال کی بود؟ آهان گلوکتا! خب گلوکتا راهی شده تا برای سولت انجام وظیفه کنه. اما اون لیستی که در واقع اقرارنامه ریوز بوده تمام آدماش درست قبل از این که گلوکتا به منزلشون برسه کشته شدن. گلوکتا ماجرا رو با سولت توی یه پارک مطرح می کنه. افکار گلوکتا واقعان جالبه. و سولت ازش می خواد تا با طعمه کردن ریوز اون خائنی که اطلاعات رو لو داده گیر بندازن. توی همین فصل رویارویی معلم جزل لرد مارشال با گلوکتا رو داریم که زمانی تعلیم دهنده ی خود گلوکتا بوده. گلوکتا توی افکارش به شدت از اون متنفره اما توی ظاهر خوب رفتار می کنه. معلوم نیست چه اتفاقی برای جزل می افته چون لرد مارشال از گلوکتا می خواد که با جزل حرف بزنه و براش انگیزه ایجاد کنه تا بیشتر روی کارش برای قهرمانی تمرکز کنه.

چیزی که توی این فصل جالب بود احساسات گلوکتا در مورد قلبای شکسته بود!
جملات این فصل:
You have to love the small things, when you’ve nothing else

Easier said than done.


message 15: by Reihane (new) - added it

Reihane | 145 comments Mod
Negar wrote: "من اواخر فصل
the good man
هستم. الان خیلی اتفاقی یکی برام رمز داوینچی رو آورد، منم احتمالاً تا تمومش نکنم اروم نمی گیرم :دی برای همین احتمالش کمه امروز دیگه ادامه بدم. یک شنبه هم که امتحان فیزیک دا..."


مشکلی نیست نگار جان. منم کتاب تام سایر رسیده دستم. منم می خوام اون رو بخونم اما امروز رو احتمالاً روی همین کتابای انگلیسی وقت بزارم. فردا می رم روی فارسیا!


توی امتحانا موفق باشی

منم هفته ی بعدی کلی سرم شلوغ میشه. کلی امتحان و اینا... برای همین آخر هفته ها کل وقتیه که برای کتاب خوندن دستم میاد


message 16: by [deleted user] (last edited Oct 31, 2013 06:19AM) (new)

ممنون عزیزم.
موفق باشی و امتحانت رو خوب بدی :)
راستی دقت کردی اسم این جادوگره چقدر شبیه بایاره؟ :سوت :دی


message 17: by Reihane (last edited Oct 31, 2013 10:30AM) (new) - added it

Reihane | 145 comments Mod
Negar wrote: "ممنون عزیزم.
موفق باشی و امتحانت رو خوب بدی :)
راستی دقت کردی اسم این جادوگره چقدر شبیه بایاره؟ :سوت :دی"


به نظر میاد خیلی بهتر از بایار عمل می کنه!
اما منم به همین خاطر خیلی نسبت بهش احساس خوبی نداشتم تا توی اون قلعه ملاقاتشون کردم!:دی :دی
به نظر خیلی قدرتمنده اما نسبت به لوگان خیلی مهربون بود. حالا باید دی دنبال چیه.


message 18: by [deleted user] (new)

Reihaneh wrote: "Negar wrote: "ممنون عزیزم.
موفق باشی و امتحانت رو خوب بدی :)
راستی دقت کردی اسم این جادوگره چقدر شبیه بایاره؟ :سوت :دی"

به نظر میاد خیلی بهتر از بایاز عمل می کنه!
اما منم به همین خاطر خیلی نسبت ..."


همون اول که اون ارواح بهش گفتن که بایاز می خواد ببینت، گفتم خدا به داد برسه! این یکی دیگه از کجا پیداش شد :دی
ولی واقعاً مرد خوبی به نظر میومد، ولی ازش می ترسم، چون توی همین خلاصه ای که گودریدز توی صفحه ی اصلی کتاب زده میگه که:
Enter the wizard, Bayaz. A bald old man with a terrible temper and a pathetic assistant, he could be the First of the Magi, he could be a spectacular fraud, but whatever he is, he's about to make the lives of Logen, Jezal, and Glotka a whole lot more difficult.
براش همین خیلی ازش وحشت دارم!!! :دی


message 19: by Reihane (new) - added it

Reihane | 145 comments Mod
من همین حالا فصل بعدی
an offer and a Gift
رو خوندم. عجب فصل بلندی هم بود.

دوباره یه خلاصه که حتمی اسپویل هم هست. :دی
خب فصل با جزل و لرد مارشال و وست شروع می شه که همچنان جزل داره لرد مارشال رو توی نومیدی غرق می کنه. جزل با دختر خاله ی یکی از دوستاش که خیلی ام پولداره یه ملاقات داره که زیاد بهش اهمیت نمی ده. بعدم می ره به شورای سران که مربوط به تصمیم گیری برای کل کشور میشه. همه چی درهم برهمه تا وقتی که کینگ وارد می شه و اون آدم شمالی ها هم می آن تا هدیه شون رو تقدیم کنن. اونا درخواست می کنن که بین کشوراشون صلحی ابدی پایدار بشه اما به شرطی که انگلند به اونا تحویل بشه. از این پیشنهاد امتناع می شه اما اون مرد شمالی می گه برای رفع این مشکل یه قهرمان از هر دو طرف مبارزه کنن تا جواب مساله مشخص بشه. اون مرد غول پیکر مرموز شمالی (د فیرد) قهرمان شمالی هاست که ترس رو توی دل تمامی شوالیه ها انداخته. اون رو به هر کی می کنه از ترس غالب تهی می کنه که رو به جزل می کنه و اون می گه امروز خسته اس و می تونن فردا اون مبارزه رو انجام بدن. اما لرد هوف این کار رو نمی زاره انجام بشه و مردای شمالی با تهدید از جلسه خارج می شن. پادشاه ترسو هم که به نظر میاد لولوی سر خرمنه! تازه آخر جلسه می پرسه اون مردای شمالی کی می آن؟؟؟؟!!!!!!
از جزل خوشمان اومد گرچه نمی دونم چطوری اون جزل خوش و خرم این طوری ترس رو از خودش دور کرد. لرد مارشال اگه بود و می دید خوشحال می شد. :دی :دی


message 20: by Reihane (new) - added it

Reihane | 145 comments Mod
Negar wrote: "Reihaneh wrote: "Negar wrote: "ممنون عزیزم.
موفق باشی و امتحانت رو خوب بدی :)
راستی دقت کردی اسم این جادوگره چقدر شبیه بایاره؟ :سوت :دی"

به نظر میاد خیلی بهتر از بایاز عمل می کنه!
اما منم به همی..."


ای وای این جملات که خیلی با اون آدمی که ماها توی اون فصل دیدیم جور در نمی آد. لوگان بیچاره توی اون فصل می گفت خیلی خوشحاله که بالاخره به امنیت و گرمی یه خونه رسیده. بیچاره! خیلی کنجکاو شدم ببینم اینا کجا به هم می رسن.


message 21: by [deleted user] (new)

من
Jazel
رو جـــِیزل تلفظ می کنم، تو رو نمی دونم!
آره ، دقیقاً! بیچاره لوگان!


message 22: by Reihane (new) - added it

Reihane | 145 comments Mod
Negar wrote: "من
Jazel
رو جـــِیزل تلفظ می کنم، تو رو نمی دونم!
آره ، دقیقاً! بیچاره لوگان!"


منم جِزل خطابش می کنم! گاهی هم جیزل مطئمن نیستم :دی


message 23: by Reihane (last edited Nov 03, 2013 08:21AM) (new) - added it

Reihane | 145 comments Mod
اهم اهم یه فصل تقریباً سی و سه صفحه ای تموم شد اما باید پونزده ثصفحه آپدیت کنم {غمگین}

اما توی این فصل چی گذشت:

لوگان و بایاز توی قصر بایاز هستن. از لوگان خوشم اومد که با گذشته اش و اون کارآموز بایاز این قده صادق بود. احتمالاً اونم برای اون کارایی که کرده دلیلی داشته.
بایاز بهش اطلاع می ده که خود شاه شمالی ها داره میاد که بایاز رو ببینه. خب این وسط یه فلش بک داریم که لوگان یادش می آد که اخرین بار اسیر اون شاهه بوده و به طرز شگفت انگیزی که نمی دونه دلیلش چی بوده اون شاه بهش امون داده و بدون کشتنشون، اون و دوستاش رو آزاد کرده. به نظر میاد لوگان به شدت از این شاه می ترسه و البته تنفر شدیدی هم نسبت بهش داره. بایاز بهش پیشنهاد اسلحه می ده و خب طبق معمول قهرمان ما شمشیری رو انتخاب می کنه که توصیفات عجیبی هم از زبان بایاز در مورد شمشیر می شنوه.
شاه شمالی ها به همراه پسر بزرگش و یه ساحره به پیش بایاز می آد و بایاز متوجه می شه که اون به دنبال بایاز اومده تا برای حمله به انگلند از کمک اون استفاده کنه. به نظر میاد قبلاً بایاز و این مرده دوست بودن اما به قول بایاز غرور این مرد حدی نداره و به اسم صلح داره جنگ افروزی می کنه. بایاز با هوش و فراست پیشنهاد شاه شمالی ها رو رد می کنه. اما اون ساحره بایاز رو تهدید می کنه که بایاز باز هم مجبور می شه قدرت نمایی کنه. در نهایت لوگان هم در مقابل پسر شاه از بایاز حمایت می کنه و شاه شمالی ها از اونجا می ره در حالی که هر دوشون رو به سختی تهدید می کنه. در نهایت هم بایاز اعلان می کنه: چه خوب همه چی خوب پیش رفت! :دی :دی
دیگه امشب ادامه نمی دم. اما دوست دارم حداقل قسمت اول تا اخر هفته تموم بشه.


message 24: by Reihane (new) - added it

Reihane | 145 comments Mod
یه فصل دیگه هم تموم شد.

و اما خلاصه خیلی کوتاهش

اسم فصل بود
A Road Between two dentists
که واقعاً مونده بودم این دیگه چه جور اسمیه اما با وجود گلوکتا آدم نباید اصلاً یه لحظه هم به این اسم ادبی شک کنه

خب فقط من چند تا سوال برام پیش اومد:
قاتل اون افراد تاجر چطوری گیر گلوکتا افتاده؟ یعنی من دوباره فصل قبل یادم رفته؟ آخه یادم نمی آد که گفته باشه قاتلی دستگیر شده!
بعدشم توصیف چشمای دو رنگ قاتل بود یادم میاد یکی دیگه هم با چشمای دو رنگ داشتیم. نمی دونم کی بود. آثا واقعاً وضع حافظه ام اینقده بهم ریخته؟ :دی :دی
نگار جان شما قبلیا رو خوندی حتماً جواب سوالا رو پیدا کردی بهم بگو چون واقعاً دیگه نمی خوام برگردم عقب.
{غمگین}


back to top