تازههای کتاب discussion
تازههای نشر
>
نشر مشکی
date
newest »
newest »
message 1:
by
Mehrdād
(new)
Oct 31, 2015 03:36PM
Mod
reply
|
flag
خیمه ات کاغذی است
«خیمهات کاغذی است»، کتابی است از مارگارت اتوود که بهتازگی منتشر شده است. اتوود نویسنده، شاعر و منتقد سرشناس کانادایی، از چهرههای مهم فرهنگی و ادبی معاصر بهشمار میرود. اتوود در ژانرهای مختلفی به نوشتن پرداخته و آثارش تنوع بسیاری دارد و در اغلب آثارش، چه داستانی و چه غیرداستانی، مفهوم هویت کانادایی را جستوجو کرده است. داستانهای کوتاه اتوود فضایی متفاوت با رمانهایش دارند اما قطعات کوتاهی که در اين کتاب گردآوری شده، شامل نثرها و داستانهای بسیار کوتاهی است که به نوشته مترجم، «متنهاییاند سراسر متفاوت و عمیقا ذهنی، که گاه به مقاله، گاه به خاطره و بیشتر به شعر نزدیک میشوند». در بخشی از قطعه «بطری» از این کتاب میخوانیم: «گوشات را نزدیکتر بیار. دستت را بگذار روی گوش دیگرت. به صدفها فکر کن. حالا شد. حالا میتوانی صدایم را بشنوی. حتمن اسباب غافلگیریات است کشف اینکه صدایی هست درون این بطری. فکر میکردی شیء کمیابی خریدهای، چیزی که بیشتر آدمها به آن میگویند یک شیء شیشهای دایرهای شکل، پرزرقوبرق، خاکی، از مد افتاده، با لایهلایه شنهای رنگی: بنفش-صورتی-نارنجی- سبز- کرم. یکجور شیء زینتی. یکجور سوغاتی، از جایی که خود هیچگاه آنجا نبودهای. سپس دیدی که شنها حرکت کردند در بطریای با چوبپنبهای بر سرش. اول فکر کردی شاید زلزلهایست خفیف، از آنها که فنجانهای چای را تکانکی میدهند. اما نه. دقیقتر نگاه کردی. اشتباه نمیکردی: بله، لرزشی بود، تکانی؛ موجکی برداشت ماسه بنفش. فکر کردی شاید زندگی حشرهای در جریان باشد آنجا. چوبپنبه را برداشتی. و آنگاه بود که صدا را شنیدی...».
خیمهات کاغذی است/ مارگارت اتوود/ ترجمه پژمان طهرانیان
«خیمهات کاغذی است»، کتابی است از مارگارت اتوود که بهتازگی منتشر شده است. اتوود نویسنده، شاعر و منتقد سرشناس کانادایی، از چهرههای مهم فرهنگی و ادبی معاصر بهشمار میرود. اتوود در ژانرهای مختلفی به نوشتن پرداخته و آثارش تنوع بسیاری دارد و در اغلب آثارش، چه داستانی و چه غیرداستانی، مفهوم هویت کانادایی را جستوجو کرده است. داستانهای کوتاه اتوود فضایی متفاوت با رمانهایش دارند اما قطعات کوتاهی که در اين کتاب گردآوری شده، شامل نثرها و داستانهای بسیار کوتاهی است که به نوشته مترجم، «متنهاییاند سراسر متفاوت و عمیقا ذهنی، که گاه به مقاله، گاه به خاطره و بیشتر به شعر نزدیک میشوند». در بخشی از قطعه «بطری» از این کتاب میخوانیم: «گوشات را نزدیکتر بیار. دستت را بگذار روی گوش دیگرت. به صدفها فکر کن. حالا شد. حالا میتوانی صدایم را بشنوی. حتمن اسباب غافلگیریات است کشف اینکه صدایی هست درون این بطری. فکر میکردی شیء کمیابی خریدهای، چیزی که بیشتر آدمها به آن میگویند یک شیء شیشهای دایرهای شکل، پرزرقوبرق، خاکی، از مد افتاده، با لایهلایه شنهای رنگی: بنفش-صورتی-نارنجی- سبز- کرم. یکجور شیء زینتی. یکجور سوغاتی، از جایی که خود هیچگاه آنجا نبودهای. سپس دیدی که شنها حرکت کردند در بطریای با چوبپنبهای بر سرش. اول فکر کردی شاید زلزلهایست خفیف، از آنها که فنجانهای چای را تکانکی میدهند. اما نه. دقیقتر نگاه کردی. اشتباه نمیکردی: بله، لرزشی بود، تکانی؛ موجکی برداشت ماسه بنفش. فکر کردی شاید زندگی حشرهای در جریان باشد آنجا. چوبپنبه را برداشتی. و آنگاه بود که صدا را شنیدی...».
خیمهات کاغذی است/ مارگارت اتوود/ ترجمه پژمان طهرانیان
«جسم میرود و جان میماند» از آندره شدید، كتاب كوچك ديگري است از نشر مشكي. آندره شدید، داستاننویس، نمایشنامهنویس و شاعر فرانسویزبان است که در سال ١٩٢٠ از مادری سوری و پدری لبنانی در قاهره متولد شد. او در مدارس فرانسویزبان مصر درس خواند و بعدتر در دانشگاه آمریکایی قاهره در رشته خبرنگاری تحصیل کرد. او بعد از ازدواجش به لبنان سفر کرد و در آنجا بود که اولین دفتر شعرش به زبان انگلیسی و با نام «در مسیر تخیلات من» را منتشر کرد. او در سال ١٩٤٦ به فرانسه سفر کرد و در پاریس ساکن شد. در پاریس است که آندره شدید زبان فرانسه را برای نوشتن آثارش انتخاب میکند و بعد از آن تمام کتابهایش را به فرانسه مینویسد. طبق توضیح یادداشت کوتاهی که در ابتدای کتاب «جسم میرود و جان میماند» آمده، آثار شدید ازجمله رمانها، داستانهای کوتاه، نمایشنامهها و شعرها حاکی از دغدغههای او برای انسان و انسانیت است و غالب آثار او نشاندهنده عشقاش به زندگی است. او در آثارش کوشیده تا تفاوتها را بپذیرد و پذیرای دیگری باشد. «جسم میرود و جان میماند» شامل چند داستان کوتاه از شدید است. آندره شدید در سال ٢٠٠٢ برنده جایزه ادبی گنکور شعر شد و همچنین در سال ٢٠٠٩ مدال لژیون دنور فرانسه را کسب کرد.
جسم میرود و جان میماند/ آندره شدید/ ترجمه المیرا دادور
جسم میرود و جان میماند/ آندره شدید/ ترجمه المیرا دادور
کارن جوی فاولر از نویسندگان امروز آمریکا به شمار میرود که در سال ١٩٥٠ متولد شده است. اکثر آثار او با استقبال منتقدین مواجه شدهاند و از رمان «باشگاه کتابخوانی جین آستین» او فیلمی هم ساخته شده است. فاولر تا امروز شش رمان و سه مجموعه داستان منتشر کرده و جوایز ادبی زیادی هم کسب کرده که از بین آنها میتوان به جایزه جهانی ادبیات فانتزی در سال ١٩٩٩ برای مجموعه داستان «آنچه ندیدم» اشاره کرد؛ او همچنین جایزه پنفاکنر را هم به دست آورده است. بهتازگی داستانی از او با نام «حرفزدن همهجا ممنوع است!» با ترجمه ثنا نصاری در نشر مشکی منتشر شده است. بنا به توضیح خود کتاب، این داستان، داستانی بیزمان و مکان است و درعینحال هم هولناک است و هم آشنا و ملموس. روایت این داستان، «روایت تجربه سلول انفرادی و اتاق تمشیت، تحقیر و تن دادن به انتقاد از خود» است. روایت قانون و انسانی که برای آزادی از زندان باید خود را انکار کند. داستان با این جملات شروع میشود: «نورا به مناسبت تولدش، از طرف دوقلوها یک سیدی پینک و از طرف خواهر بزرگش یک کتاب خونآشام هدیه گرفت. از طرف مادربزرگش موزیکال دبیرستان٢ - چیزی که اگر نورا به جای پانزدهسالهشدن، دهساله میشد احتمالا دوست میداشت- و از طرف پدر و مادرش یک آیپاد شافل، به اضافه یک تیشرت اکورد و شلوار جینسون سنگشور دویست دلاری، گرانترین لباسی که نورا تا به حال داشت. کمتر از یک هفته پیش مادرش گفته بود جای تأسف است که تولد آدم چه لیاقتش را داشته باشی و چه نه از راه میرسد...».
حرفزدن همهجا ممنوع است!/ کارن جوی فاولر/ ترجمه ثنا انصاری
حرفزدن همهجا ممنوع است!/ کارن جوی فاولر/ ترجمه ثنا انصاری
جامعه شناسی پالتو ماهوتی
«جامعهشناسی پالتو ماهوتی» عنوان داستان بلندی از هاینریش بل است که بهتازگی با ترجمه علی عبداللهی در نشر مشکی منتشر شده است. هاینریش بل رمانهای زیادی نوشته که «عقاید یک دلقک»، «قطار به موقع رسید»، «فرشته سکوت کرد»، «سیمای زنی در میان جمع»، «آبروی ازدسترفته کاتارینا بلوم» از آن جملهاند. اما بل بهجز رمانهایش تعدادی مجموعه داستان کوتاه هم نوشته که از بین آنها میتوان به «میهمانهای ناخوانده»، «چهرهها»، «مزه نان» و... اشاره کرد. بهجز اینها، هاینریش بل تعدادی نمایشنامه رادیویی و مقالاتی نیز درباره ادبیات نوشته است که برخی از آنها به فارسی منتشر شدهاند. «جامعهشناسی پالتو ماهوتی» از داستانهای بلند هاینریش بل بهشمار میرود و در این داستان نیز ویژگیهای اصلی آثار او دیده میشود. بل در اغلب آثارش به مسائل اجتماعی توجه داشته و آنطور که عبداللهی در مقدمه کوتاه «جامعهشناسی پالتو ماهوتی» اشاره کرده، منتقدان او را یکی از طرفداران داستاننویسی به سبک آمریکایی و بهویژه ارنست همینگوی میدانند. او همچنین داستانهایی از انگلیسی به آلمانی ترجمه کرده که به اینواسطه آشنایی خوبی هم با ادبیات انگلیسیزبان داشته است. در بخشی از داستان «جامعهشناسی پالتو ماهوتی» میخوانیم: «امان از خیابانهای طولانی تمامنشدنی! خیابانهای رمی ناپلئونی حواشی شهر- شماره پلاک خانهها از ٩٠٠ هم رد میشود. خردهخاطرات بریدهبریده: صدای اشمک- دلآشوبه ناگهانی بعد از پریدن ترکیب پالتوی ماهوتی برای اولینبار از زبانش؛ هشت نه دقیقه آن جلو در ردیف اول، تشدید حالت تهوع؛ بعد دقیقه سیوسوم، دستمال اشمک، نگاه عمیق استاد به فرآوردههای دماغی خود که با چه مرارتی بیرون داده بودش... سر آخر توالت، شرجی هوای مهزده جلوی دانشگاه، چهرههای دختران سربههوای رشته گرمانیستیک؛ بندهای رنگی کلاه کاتولیکها مانند بقایای رنگینکمان در حال محوشدن بعد از باران؛ سوارشدن به قطار خط ١٢ و سپس تعویض خط ١٨، شوخی زن بلیتفروش و حالا پلاک خانههای ٩٨٠ و ٩٨١ خیابان ماینس. یکی از سه سیگاری را که بهعنوان جیره پیش از ظهر خود کنار گذاشته بود از جیب بالای کتاش درآورد و دنبال فندک گشت...»
«جامعهشناسی پالتو ماهوتی» عنوان داستان بلندی از هاینریش بل است که بهتازگی با ترجمه علی عبداللهی در نشر مشکی منتشر شده است. هاینریش بل رمانهای زیادی نوشته که «عقاید یک دلقک»، «قطار به موقع رسید»، «فرشته سکوت کرد»، «سیمای زنی در میان جمع»، «آبروی ازدسترفته کاتارینا بلوم» از آن جملهاند. اما بل بهجز رمانهایش تعدادی مجموعه داستان کوتاه هم نوشته که از بین آنها میتوان به «میهمانهای ناخوانده»، «چهرهها»، «مزه نان» و... اشاره کرد. بهجز اینها، هاینریش بل تعدادی نمایشنامه رادیویی و مقالاتی نیز درباره ادبیات نوشته است که برخی از آنها به فارسی منتشر شدهاند. «جامعهشناسی پالتو ماهوتی» از داستانهای بلند هاینریش بل بهشمار میرود و در این داستان نیز ویژگیهای اصلی آثار او دیده میشود. بل در اغلب آثارش به مسائل اجتماعی توجه داشته و آنطور که عبداللهی در مقدمه کوتاه «جامعهشناسی پالتو ماهوتی» اشاره کرده، منتقدان او را یکی از طرفداران داستاننویسی به سبک آمریکایی و بهویژه ارنست همینگوی میدانند. او همچنین داستانهایی از انگلیسی به آلمانی ترجمه کرده که به اینواسطه آشنایی خوبی هم با ادبیات انگلیسیزبان داشته است. در بخشی از داستان «جامعهشناسی پالتو ماهوتی» میخوانیم: «امان از خیابانهای طولانی تمامنشدنی! خیابانهای رمی ناپلئونی حواشی شهر- شماره پلاک خانهها از ٩٠٠ هم رد میشود. خردهخاطرات بریدهبریده: صدای اشمک- دلآشوبه ناگهانی بعد از پریدن ترکیب پالتوی ماهوتی برای اولینبار از زبانش؛ هشت نه دقیقه آن جلو در ردیف اول، تشدید حالت تهوع؛ بعد دقیقه سیوسوم، دستمال اشمک، نگاه عمیق استاد به فرآوردههای دماغی خود که با چه مرارتی بیرون داده بودش... سر آخر توالت، شرجی هوای مهزده جلوی دانشگاه، چهرههای دختران سربههوای رشته گرمانیستیک؛ بندهای رنگی کلاه کاتولیکها مانند بقایای رنگینکمان در حال محوشدن بعد از باران؛ سوارشدن به قطار خط ١٢ و سپس تعویض خط ١٨، شوخی زن بلیتفروش و حالا پلاک خانههای ٩٨٠ و ٩٨١ خیابان ماینس. یکی از سه سیگاری را که بهعنوان جیره پیش از ظهر خود کنار گذاشته بود از جیب بالای کتاش درآورد و دنبال فندک گشت...»

