زندگی او یک اجبار،یک باید یک بازی که حتما باید تا انتها برود یک بازی با پایان مشخص یک بازی ولی حقیقی یک حقیقت،حقیقت بازی حقیقتی به تلخی حسرت یک کودک حقیقتی به تلخی اه یک دختر بچه فقیر که به ویترین یک مغازه زل زده ویترینی به سختی سنگ،به دوری انتهای جهان دست نیافتنی در افکار ان کودک کودکی که با حسرت بزرگ شده همه خاطرات کودکی اش در رویا های کودکانه اش خفه شده و باز حسرت این است حقیقت زندگی ان کودک کاش کاش میشد آن رویا ها را حقیقت برسانیم کاش میشد او را به عروسک پشت ویترین برسانیم کاش دست از خودبینی برداشته به او نگاه کنیم کاش مثل بوف کور نبودیم تا همه ی زندگی او یک حسرت نشود حسرتی به تلخی شکلات تلخ به حقیقت زندگی.
یک اجبار،یک باید
یک بازی که حتما باید تا انتها برود
یک بازی با پایان مشخص
یک بازی ولی حقیقی
یک حقیقت،حقیقت بازی
حقیقتی به تلخی حسرت یک کودک
حقیقتی به تلخی اه یک دختر بچه فقیر که به ویترین یک مغازه زل زده
ویترینی به سختی سنگ،به دوری انتهای جهان
دست نیافتنی در افکار ان کودک
کودکی که با حسرت بزرگ شده
همه خاطرات کودکی اش در رویا های کودکانه اش خفه شده
و باز حسرت
این است حقیقت زندگی ان کودک
کاش
کاش میشد آن رویا ها را حقیقت برسانیم
کاش میشد او را به عروسک پشت ویترین برسانیم
کاش دست از خودبینی برداشته به او نگاه کنیم
کاش مثل بوف کور نبودیم تا همه ی زندگی او یک حسرت نشود
حسرتی به تلخی شکلات تلخ
به حقیقت زندگی.