با توجه به آنچه که در حوزه فرهنگی کشور ما و علاوه بر آن در حوزه مباحثات سیاسی و اجتماعی کشور ما میگذرد، خوب است که بحثی در مورد اخلاق و عالم تفکر داشته باشیم. بحثی درباره مداخله ای که اخلاق در قلمرو تفکر میتواند و باید داشته باشد. مداخله اخلاق در قلمرو تفکر، وقتی اثر خود را ظاهر میکند که نزاع در عالم تفکر پیش آید. هم چنین وقتی که متفکری بطور یگانه و تنها قصد میکند که در میان آرا و نظرات فراوانی که با آنها مواجه میشود، اتخاذ موضع بکند. بعضی را بپذیرد و بعضی دیگر را کنار بگذارد.
مقدمتا باید عرض کنم که اخلاق به مجموعه گزاره هایی گفته میشود که هم در ناحیه محمولشان خصیصه ای داشته باشند و هم در ناحیه موضوعشان. یک گزاره اخلاقی از هر گزاره دیگر غیر اخلاقی جدا میشود، به سبب خصیصه هایی که در ناحیه موضوع و در ناحیه محمول خود دارد. ویژگی گزاره های اخلاقی این است که در ناحیه محمولشان با یکی از این - تقریبا - ده مفهوم سر و کار دارد.یعنی اگر گزاره ای داشته باشیم که محمولش یکی از این ده مفهوم باشد، به شرط اینکه موضوعش هم به گونه ای باشد که بعدا خواهم گفت، این گزاره، یک گزاره اخلاقی است. محمول گزاره های اخلاقی، یکی از این - تقریبا - ده مفهومند: خوب، بد، درست، نادرست، باید اخلاقی، نباید اخلاقی، وظیفه، مسوولیت، فضیلت و رذیلت. درباره اینکه آیا میتوان این ده مفهوم را کمتر از این کرد یا نه؟ و آیا به بیشتر از این ده مفهوم نیاز هست یا نه؟ بحث های فراوانی در میان فیلسوفان اخلاق در گرفته است که مجال پرداختن به آن مباحث نیست. اما میتوان گفت که پس از این بحث ها و تبادل نظرهای مختلف، تقریبا نوعی وفاق یا اجماع فیلسوفان اخلاق، بر این ده مفهوم است.
و اما موضوع گزاره اخلاقی. موضوع گزاره اخلاقی باید دقیقا یک فعل انسانی ارادی اختیاری باشد. باز هم نمیخواهم درباره مفهوم فعل بحث کنم که فعل، دقیقا چه هست. یکی از اهم مباحث فلسفه فعل (Philosophy of action)، همین بحث است که فعل دقیقا چه چیزی است و چه تفاوتی با حرکت طبیعی دارد و چه موقع ما میتوانیم بگوییم که فعلی در حال صدور است و چه موقع میتوانیم بگوییم که حرکتی طبیعی در حال انجام گرفتن است. به این هم کاری نداریم که چه موقع میتوانیم بگوییم فعلی ارادی است و چه موقع میتوانیم بگوییم که فعلی علاوه بر اینکه ارادی است، اختیاری هم هست. چون طبق اصطلاح، ارادی غیر از اختیاری است و اعم از اختیاری است. یک فعل میتواند ارادی باشد و در عین حال اختیاری نباشد. همچنین یک فعل میتواند ارادی باشد و در عین حال، اختیاری هم باشد. به هر حال موضوع گزاره های اخلاقی، فعل انسانی ارادی اختیاری است. محمولش هم یکی از آن ده مفهومیاست که عرض شد. حالا بحث بر سر این است که این افعال انسانی ارادی اختیاری که علم اخلاق درباره آنها ارزش داوری میکند و آنها را تقبیح یا تحسین میکند، اینها باز در درون خودشان به دو دسته قابل تقسیم اند. افعال بیرونی و افعال درونی. معمولا در اینجا هم عالمان اخلاق و هم فیلسوفان اخلاق و هم احیانا فیلسوفان کنش و گاهی هم روانشناسان، اصطلاحات مختلفی را برای اشاره کردن به افعال درونی و افعال بیرونی بکار میبرند. گاهی همین تعبیر افعال درونی و افعال بیرونی را بکار میبرند. گاهی تعبیر میکنند به افعال ظاهری و افعال باطنی. گاهی میگویند افعال بدنی و افکار روحی. گاهی میگویند افعال جسمانی و افعال نفسانی. گاهی عرفای ما تعابیر افعال آلتی و افعال قلبی. گاهی میگویند افعال جوارحی و افعال جوانحی
مقدمتا باید عرض کنم که اخلاق به مجموعه گزاره هایی گفته میشود که هم در ناحیه محمولشان خصیصه ای داشته باشند و هم در ناحیه موضوعشان. یک گزاره اخلاقی از هر گزاره دیگر غیر اخلاقی جدا میشود، به سبب خصیصه هایی که در ناحیه موضوع و در ناحیه محمول خود دارد. ویژگی گزاره های اخلاقی این است که در ناحیه محمولشان با یکی از این - تقریبا - ده مفهوم سر و کار دارد.یعنی اگر گزاره ای داشته باشیم که محمولش یکی از این ده مفهوم باشد، به شرط اینکه موضوعش هم به گونه ای باشد که بعدا خواهم گفت، این گزاره، یک گزاره اخلاقی است. محمول گزاره های اخلاقی، یکی از این - تقریبا - ده مفهومند: خوب، بد، درست، نادرست، باید اخلاقی، نباید اخلاقی، وظیفه، مسوولیت، فضیلت و رذیلت. درباره اینکه آیا میتوان این ده مفهوم را کمتر از این کرد یا نه؟ و آیا به بیشتر از این ده مفهوم نیاز هست یا نه؟ بحث های فراوانی در میان فیلسوفان اخلاق در گرفته است که مجال پرداختن به آن مباحث نیست. اما میتوان گفت که پس از این بحث ها و تبادل نظرهای مختلف، تقریبا نوعی وفاق یا اجماع فیلسوفان اخلاق، بر این ده مفهوم است.
و اما موضوع گزاره اخلاقی. موضوع گزاره اخلاقی باید دقیقا یک فعل انسانی ارادی اختیاری باشد. باز هم نمیخواهم درباره مفهوم فعل بحث کنم که فعل، دقیقا چه هست. یکی از اهم مباحث فلسفه فعل (Philosophy of action)، همین بحث است که فعل دقیقا چه چیزی است و چه تفاوتی با حرکت طبیعی دارد و چه موقع ما میتوانیم بگوییم که فعلی در حال صدور است و چه موقع میتوانیم بگوییم که حرکتی طبیعی در حال انجام گرفتن است. به این هم کاری نداریم که چه موقع میتوانیم بگوییم فعلی ارادی است و چه موقع میتوانیم بگوییم که فعلی علاوه بر اینکه ارادی است، اختیاری هم هست. چون طبق اصطلاح، ارادی غیر از اختیاری است و اعم از اختیاری است. یک فعل میتواند ارادی باشد و در عین حال اختیاری نباشد. همچنین یک فعل میتواند ارادی باشد و در عین حال، اختیاری هم باشد. به هر حال موضوع گزاره های اخلاقی، فعل انسانی ارادی اختیاری است. محمولش هم یکی از آن ده مفهومیاست که عرض شد. حالا بحث بر سر این است که این افعال انسانی ارادی اختیاری که علم اخلاق درباره آنها ارزش داوری میکند و آنها را تقبیح یا تحسین میکند، اینها باز در درون خودشان به دو دسته قابل تقسیم اند. افعال بیرونی و افعال درونی. معمولا در اینجا هم عالمان اخلاق و هم فیلسوفان اخلاق و هم احیانا فیلسوفان کنش و گاهی هم روانشناسان، اصطلاحات مختلفی را برای اشاره کردن به افعال درونی و افعال بیرونی بکار میبرند. گاهی همین تعبیر افعال درونی و افعال بیرونی را بکار میبرند. گاهی تعبیر میکنند به افعال ظاهری و افعال باطنی. گاهی میگویند افعال بدنی و افکار روحی. گاهی میگویند افعال جسمانی و افعال نفسانی. گاهی عرفای ما تعابیر افعال آلتی و افعال قلبی. گاهی میگویند افعال جوارحی و افعال جوانحی
ادامه مطلب در:
http://www.manaviat.blogfa.com/post-2...