امروز دهمين روزيه كه زنش از خونه رفته و يك زنگ هم نزده. بدجوري روش فشار اومده. بخصوص از وقتي كه تو شركتش فهميده مليحه از شوهرش جدا شده .هر از گاهي يه فكرايي به سرش مي زنه ولي ترسوتر ازين حرفاست. بالاخره دل به دريا ميزنه . پيشنهاد ازدواج موقت يك ماهه با مليحه و يك درگوشي محكم و جانانه از مليحه تكليفش رو روشن مي كنه . بعداز ظهر بعداز ديدن فيلم نيمه س ك س ي سراغ ماشينش ميره . به سرعت خودش رو اونجايي مي رسونه كه ممكنه بتونه يك غزال خوش نقش رو شكار كنه از خودش خجالت مي كشه الان ديگه 52 سال سنشه كي به بوق هايي كه اون مي زنه توجهي داره همه دختراي شيك پوش و با قرونازي اند. نااميد مي شه دنده عقب رو ميگيره كه برگرده. "آقا دربست تا...چند ميري؟" باورنكردنيه مليحه است با يه شال قرمز و رژ لبه صورتي
ملیحه ای که میگی کجاست راستی این حرف هایی که میزنی از کجات در میاری صیغه مال مال جوون های بدبخت که پول ندارن ازدواج کنندتو کف هستند این کار ها رو میکنند نه مال مرد 52 ساله برای این مرد ها شرم داره
بالاخره دل به دريا ميزنه . پيشنهاد ازدواج موقت يك ماهه با مليحه و يك درگوشي محكم و جانانه از مليحه تكليفش رو روشن مي كنه . بعداز ظهر بعداز ديدن فيلم نيمه س ك س ي سراغ ماشينش ميره . به سرعت خودش رو اونجايي مي رسونه كه ممكنه بتونه يك غزال خوش نقش رو شكار كنه
از خودش خجالت مي كشه الان ديگه 52 سال سنشه
كي به بوق هايي كه اون مي زنه توجهي داره
همه دختراي شيك پوش و با قرونازي اند.
نااميد مي شه دنده عقب رو ميگيره كه برگرده.
"آقا دربست تا...چند ميري؟"
باورنكردنيه مليحه است با يه شال قرمز و رژ لبه صورتي