انجمن شعر discussion

22 views
كارگاه شعر > اشک های من

Comments Showing 1-6 of 6 (6 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Nadia (last edited Jan 13, 2015 07:30AM) (new)

Nadia R | 3 comments اشک های من ریخته شد
تکه های غرورم را برد
آفتاب وار، بی دریغ
به تو نمایاندم
برهنه ترین معصومیت قلبم را؛
اشک های من ریخته شد
من آخرین بازمانده ی فرشتکان زمین نبودم
اما
میخواستم
میخواستم انتهای زمینی باشم که پرواز میدهد تورا؛
اشک های من ریخته شد
و تو هیچ ندیدی
منی که مرا فریاد میزد
منی که تو را از جان میخواست؛
گریه هایم را شنیدی
و حرارت جانم را
شعله ی آتش گناهی پنداشتی
من
همه دردم از تو بود
از چشم های بسته ات
ورنه این ستاره بازی حاشا>>
<<چیزی بدهکار آفتاب نیست


message 2: by Mohsen (new)

Mohsen | 9 comments من از این شعر خوشم اومد. موفق باشید


message 3: by Nadia (new)

Nadia R | 3 comments خیلی ممنون از نظرتون


message 4: by میرمحمد (new)

میرمحمد مومنی ثانی (MMomeni) | 7 comments زیباست...شاد زی و دیر زی


message 5: by Nadia (new)

Nadia R | 3 comments ممنون از توجه شما


message 6: by Mahyar (new)

Mahyar Mohammadi | 379 comments یه چیزی که کم هست به نظرِ من، استفاده ی مناسب از آرایه های ادبی و لحنِ شاعرانه ست


back to top