داستان هاي كوتاه طنز discussion
از دیگران
>
آخرین کلمات ، قبل از مرگ
date
newest »
newest »
انصافا نوشته های جالبی رو انتخاب می کنید، به خاطر ناشناس بودن نویسندش هم تعریف و تمجید از نوشته رو تقدیم به شما می کنمممنون از این لحظه شادی که تو این اوضاع و احوال برام به وجود آوردید
جالب بود ، هرچند یاد مرگ افتادم و البته یاد مرگ افتادن چیز خوبیه داشتم فکر میکردم من چی میگم قبل از مردن ، اصلا موقع مردن کی هستم و چکار میکنم و کجام؟
خودم توی مرگم نقش دارم یا همون طور که توی بدنیا اومدنم نقشی نداشتم توی مردنم هم نقشی نخواهم داشت ، خلاصه اینا سوالات بی جوابی بود که به ذهنم خطور کرد
ممنون از دوستان خوبمدوست دارم ، نوشته ای که در اینجا می گذارم
منحصر به فرد باشد
و حداقل لبخندی بر لب بنشاند
و حداقل مرهمی بر دل
و حداقل تلنگری بر ذهن
Nasrin wrote: "kheyli jaleb bud
az hosne entekhabet mamnun hastijan
"
دوست عزیز
ممنون که در بین اعضا می بینمتون
و حضورتون و حس می کنم
فقط یه تذکر
لطفا فارسی تایپ کنید
طبق قوانین گروه
شاد باش
و سبز
az hosne entekhabet mamnun hastijan
"
دوست عزیز
ممنون که در بین اعضا می بینمتون
و حضورتون و حس می کنم
فقط یه تذکر
لطفا فارسی تایپ کنید
طبق قوانین گروه
شاد باش
و سبز
آخرین کلمات یک فیلسوف : نمیدانمآخرین کلمات یک دلقک : منم یه هنرمندم
آخرین کلمات یک دزد : بدو اومدن
سلام جالب بود این هاهم به ذهن من رسیدن امیدوارم منظورم را رسانده باشم
درود بانو هستی
در این زمانه که دلمردگی و بیتفاوتی سایه بر مام میهن انداخته زیبا ترین راه شاد بودن فرزندان این آب و خاک است زیرا محصول یاس و غم بیحرکتی و باز شدن شکوفه خنده موجب حرکت و زندگیست
همواره شاد و سرافراز باشید
بدرود
در این زمانه که دلمردگی و بیتفاوتی سایه بر مام میهن انداخته زیبا ترین راه شاد بودن فرزندان این آب و خاک است زیرا محصول یاس و غم بیحرکتی و باز شدن شکوفه خنده موجب حرکت و زندگیست
همواره شاد و سرافراز باشید
بدرود





آخرين کلمات يک انسان عصر حجر : فکر ميکنی توی اين غار چيه؟
آخرين کلمات يک بندباز : نميدونم چرا چشمام سياهی ميره...
آخرين کلمات يک بيمار : مطمئنيد که اين آمپول بي خطره؟
آخرين کلمات يک پزشک : راستش تشخيص اوليه ام صحيح نبود. بيماريتون لاعلاجه...
آخرين کلمات يک پليس : شيش بار شليک کرده، ديگه گلوله نداره...
آخرين کلمات يک جلاد : ای بابا، باز تيغهء گيوتين گير کرد...
آخرين کلمات يک جهانگرد در آمازون : اين نوع مار رو ميشناسم، سمی نيست...
آخرين کلمات يک چترباز : پس چترم کو؟
آخرين کلمات يک خبرنگار : بله، سيل داره به طرفمون مياد...
آخرين کلمات يک خلبان : ببينم چرخها باز شدند يا نه؟
آخرين کلمات يک خونآشام : نه بابا خورشيد يه ساعت ديگه طلوع ميکنه!
آخرين کلمات يک داور فوتبال : نخير آفسايد نبود!
آخرين کلمات يک دربان : مگه از روی نعش من رد بشی...
آخرين کلمات يک دوچرخه سوار : نخير تقدم با منه!
آخرين کلمات يک ديوانه : من يه پرنده ام!
آخرين کلمات يک شکارچی : مامانت کجاست کوچولو؟...
آخرين کلمات يک غواص : نه اين طرفها کوسه وجود نداره...
آخرين کلمات يک فضانورد : برای يک ربع ديگه هوا دارم...
آخرين کلمات يک قصاب : اون چاقو بزرگه رو بنداز ببينم...
آخرين کلمات يک قهرمان : کمک نميخوام، همه اش سه نفرند...
آخرين کلمات يک کارآگاه خصوصی : قضيه روشنه، قاتل شما هستيد!
آخرين کلمات يک کامپيوتر : هاردديسک پاک شده است...
آخرين کلمات يک گروگان : من که ميدونم تو عرضه ی شليک کردن نداری...
آخرين کلمات يک متخصص آزمايشگاه : اين آزمايش کاملاً بي خطره...
آخرين کلمات يک متخصص خنثی کردن بمب: اين سيم آخری رو که قطع کنم تمومه...
آخرين کلمات يک معلم رانندگی : نگه دار! چراغ قرمزه!
آخرين کلمات يک ملوان: من چه مي دونستم که بايد شنا بلد باشم؟
آخرين کلمات يک ملوان زيردريايی: من عادت ندارم با پنجره بسته بخوابم...
آخرين کلمات يک سرباز تحت آموزش هنگام پرتاب نارنجک : گفتی تا چند بشمرم؟
نویسنده:ناشناس