نمایش discussion
هر هفته یک نمایش
>
هاملت با سالاد فصل
date
newest »


البته ایتن نمایش نامه در سال 57 نوشته شده و من نقد های زیادی خوندم و شنیدم
زیاد دفاع نکن
نمایشنامه برای سال 88 بسیار خواب آور بود
توقعی که از مرزبان دشتم به روز کردن نمایش بود که این دیگه ربطی به بازیگرها نداره
زیاد دفاع نکن
نمایشنامه برای سال 88 بسیار خواب آور بود
توقعی که از مرزبان دشتم به روز کردن نمایش بود که این دیگه ربطی به بازیگرها نداره
Mahyar wrote: "این نقد به نظر من بیشتر بر می گرده به مرزبان، نه به رادی یا بازیگران"
اكبر رادي نويسنده نمايشنامه اين اثر، اين كار را در سال 57 نوشته است. بهروز بقايي، فرزانه كابلي، فردوسكاوياني، رضا فياضي، بهاره رهنماي و ايوب آقاخاني در اين نمايش بازي ميكنند. داستان درباره زندگي عروسي است كه پس از 7سال ماه عسل ،داماد را به خانه ميآورد تا به پدر، عمو، پدربزرگ و اعضاي خانوادهاش معرفي كند. داماد از خانوادهاي دونپايه است و عروس از خانوادهاي اشرافي، خانواده عروس هركدام بسته به سليقه خود انتظاراتي از داماد دارند و او نميتواند انتظارات آنها را به جاي آورد،پس آنها به بهانهاي كوچك تصميم به كشتن او ميگيرند.
هاملت با سالاد فصل در ميان آثار اكبر رادي در شمار متنهايي قرار ميگيرد كه در فضايي فانتزيك انتقادهاي تلخ و تند اجتماعي را مطرح ميكند. در اين متن هم چون ديگر آثار فانتزيك رادي از جمله « از پشت شيشهها » فضايي طنزگونه حاكم است و بيش از آنكه با عنصر شخصيت و شخصيتپردازي روبهرو باشيم تيپسازي در آن مشهود است و نويسنده از وراي اين تيپسازي و بهرهگيري از نمادها نقبي به تضادهاي موجود در جامعه ايراني ميزند و طبق يك الگوي شخصيت روشنفكر در مقابل جامعه پولمدار و قدرت محور قرار ميگيرد و دستآخر در مقابل آن شكست ميخورد.
جداي از اينكه اين دسته از آثار رادي چه جايگاهي در مجموعه آثار وي دارد و تا چه حد ميتوان آنها را در زمره نمايشنامههاي قدرتمند وي قرار داد يك بحث مهم در اجراي اين آثار وجود دارد و آن نحوه كارگرداني اين دست آثار است كه بسيار متفاوت از آثار رئاليستي و اجتماعي رادي هستند و مهمترين اصل آن فاصله گرفتن از واقعيت و جهان واقعي و پناه بردن به طنز، گروتسك و فانتزي است چرا كه اصرار بر واقعي جلوهدادن اين فضا و شخصيتها در عمل باعث ميشود با اجراي بسيار سطحي، شعار زده و غيرقابل باور رويارو شويم.
هادي مرزبان سالهاست كه روي متون رادي كار ميكند و آن را در فضاهاي مختلف از آثار كاملا رئاليستي وي تا آثار فانتزيك و طنز به صحنهميبرد. از همينرو با جهان متفاوت و چندگانه رادي آشنايي كامل دارد، به همين دليل است كه در اجرايي كه وي از هاملت با سالاد فصل ارائه ميدهد اين فضاي فانتزيك و طنز به خوبي مشهود است اما مشكل عمده مرزبان در ارائه اين فضا از دونقطه عمده آغاز ميشود؛ نخست از آنرو كه وي هرچند در ارائه فضاي طنز و فانتزيك موفق است اما نميتواند فضاي گروتسك موجود در اثر را به مخاطب منتقل كند و به همين دليل مخاطب نميتواند در پايان مرگ دماغ را باور كند چرا كه كارگردان از ابتدا او را به فضايي شاد عادت داده است و از تلخي اي كه شخصيت دماغ از ديگران جدا شده و با خود حرف ميزند چيزي بروز نميدهد.
دومين مشكل عمده مرزبان در ارائه اين فضا را بايد در بازيهاي بازيگران جستوجو كرد؛ اگرچه فردوس كاوياني و رضا فياضي در نقش پدر و عمو موفق ميشوند به خوبي از فضاي رئاليست اثر جدا شده و فانتزي موجود در اثر را به مخاطب انتقال دهند اما ديگر بازيگران نمايش به چند دليل عمده اين توانايي را از خود بروز نميدهند يا از يك سو همچون بهروز بقايي در دام اغراق گرفتار ميشوند يا از سوي ديگر همچون بهاره رهنما به ورطه كليشهها ميافتند يا مانند فرزانه كابلي و ايوب آقاخاني توانايي و تلاش چنداني براي جدا شدن از فضاي رئاليستي از خود نشان نميدهند.
اين فضاي چندگانه در بازيگري هاملت با سالاد فصل جداي از آنكه باعث عدم هماهنگي و
نبود هارموني در اثر ميشود، سبب ميشود تماشاگر نيز نتواند آنچنانكه بايد اثر را بپذيرد.
سومين عاملي كه باعث ميشود مرزبان اجرايي تخت و يك لايه از نمايشنامه رادي ارائه دهد به طراحي خطوط و حركات بازيگران باز ميگردد كه خود از طراحي صحنه نمايش نشأت ميگيرد چرا كه در طراحي صحنه اصغرخليلي، ما با يك طراحي ثابت، ساكن و قرينه روبهرويم و اين فضاي قرينهوار باعث ميشود عمده ميزانسنهاي مرزبان با خطوطي خشك، هندسي و با تركيبهاي تكراري قرينهاي روبهرو شود كه از يكسو باعث تخت شدن و يك لايه شدن اثر و از سوي ديگر باعث خستگي بصري نزد مخاطب ميشود. در اجراي مرزبان كمتر شاهد ايجاد حجم و تركيببنديهاي پيچيده هستيم و او بيشتر به ميزانسنهايي خطي و يك لايه اكتفا ميكند.
دست آخر و به عنوان يكي از عوامل عدم تاثيرگذاري اجرا ميتوان به نحوه استفاده كارگردان از نور و موسيقي اشاره كرد كه گاه و بيگاه بدون آنكه محمل و پيش زمينهاي براي آن ايجاد شود به صحنه ميآيند و به همان سرعت و بدون آنكه براي پايانيافتنآن برنامهاي در نظر گرفته شود به پايان ميرسند. مسائلي از اين دست به اضافه توقعي كه تماشاگر از هادي مرزبان - به عنوان كارگرداني كه سالهاست نمايشنامههاي اكبررادي را به صحنه ميبرد - دارد باعث ميشود هاملت با سالاد فصل نتواند انتظارات مخاطبش را برآورده كند و مخاطبان تئاتر ايران همچنان در حسرت اجرايي قدرتمند از نمايشنامههاي رادي باقي بمانند.
هرچند تلاش مرزبان و تداومش براي اجراي نمايشنامههاي رادي در نوع خود ستودني است اما اين نكته را نيز نبايد از ياد برد كه اين تلاش هنگامي به ثمر مينشيند كه مرزبان و گروهش بتوانند با درك و كشف تمام لايههاي آثار رادي آن را به مخاطبان تشنه تئاتر اصيل و اجتماعي ايران معرفي كنند.
اكبر رادي نويسنده نمايشنامه اين اثر، اين كار را در سال 57 نوشته است. بهروز بقايي، فرزانه كابلي، فردوسكاوياني، رضا فياضي، بهاره رهنماي و ايوب آقاخاني در اين نمايش بازي ميكنند. داستان درباره زندگي عروسي است كه پس از 7سال ماه عسل ،داماد را به خانه ميآورد تا به پدر، عمو، پدربزرگ و اعضاي خانوادهاش معرفي كند. داماد از خانوادهاي دونپايه است و عروس از خانوادهاي اشرافي، خانواده عروس هركدام بسته به سليقه خود انتظاراتي از داماد دارند و او نميتواند انتظارات آنها را به جاي آورد،پس آنها به بهانهاي كوچك تصميم به كشتن او ميگيرند.
هاملت با سالاد فصل در ميان آثار اكبر رادي در شمار متنهايي قرار ميگيرد كه در فضايي فانتزيك انتقادهاي تلخ و تند اجتماعي را مطرح ميكند. در اين متن هم چون ديگر آثار فانتزيك رادي از جمله « از پشت شيشهها » فضايي طنزگونه حاكم است و بيش از آنكه با عنصر شخصيت و شخصيتپردازي روبهرو باشيم تيپسازي در آن مشهود است و نويسنده از وراي اين تيپسازي و بهرهگيري از نمادها نقبي به تضادهاي موجود در جامعه ايراني ميزند و طبق يك الگوي شخصيت روشنفكر در مقابل جامعه پولمدار و قدرت محور قرار ميگيرد و دستآخر در مقابل آن شكست ميخورد.
جداي از اينكه اين دسته از آثار رادي چه جايگاهي در مجموعه آثار وي دارد و تا چه حد ميتوان آنها را در زمره نمايشنامههاي قدرتمند وي قرار داد يك بحث مهم در اجراي اين آثار وجود دارد و آن نحوه كارگرداني اين دست آثار است كه بسيار متفاوت از آثار رئاليستي و اجتماعي رادي هستند و مهمترين اصل آن فاصله گرفتن از واقعيت و جهان واقعي و پناه بردن به طنز، گروتسك و فانتزي است چرا كه اصرار بر واقعي جلوهدادن اين فضا و شخصيتها در عمل باعث ميشود با اجراي بسيار سطحي، شعار زده و غيرقابل باور رويارو شويم.
هادي مرزبان سالهاست كه روي متون رادي كار ميكند و آن را در فضاهاي مختلف از آثار كاملا رئاليستي وي تا آثار فانتزيك و طنز به صحنهميبرد. از همينرو با جهان متفاوت و چندگانه رادي آشنايي كامل دارد، به همين دليل است كه در اجرايي كه وي از هاملت با سالاد فصل ارائه ميدهد اين فضاي فانتزيك و طنز به خوبي مشهود است اما مشكل عمده مرزبان در ارائه اين فضا از دونقطه عمده آغاز ميشود؛ نخست از آنرو كه وي هرچند در ارائه فضاي طنز و فانتزيك موفق است اما نميتواند فضاي گروتسك موجود در اثر را به مخاطب منتقل كند و به همين دليل مخاطب نميتواند در پايان مرگ دماغ را باور كند چرا كه كارگردان از ابتدا او را به فضايي شاد عادت داده است و از تلخي اي كه شخصيت دماغ از ديگران جدا شده و با خود حرف ميزند چيزي بروز نميدهد.
دومين مشكل عمده مرزبان در ارائه اين فضا را بايد در بازيهاي بازيگران جستوجو كرد؛ اگرچه فردوس كاوياني و رضا فياضي در نقش پدر و عمو موفق ميشوند به خوبي از فضاي رئاليست اثر جدا شده و فانتزي موجود در اثر را به مخاطب انتقال دهند اما ديگر بازيگران نمايش به چند دليل عمده اين توانايي را از خود بروز نميدهند يا از يك سو همچون بهروز بقايي در دام اغراق گرفتار ميشوند يا از سوي ديگر همچون بهاره رهنما به ورطه كليشهها ميافتند يا مانند فرزانه كابلي و ايوب آقاخاني توانايي و تلاش چنداني براي جدا شدن از فضاي رئاليستي از خود نشان نميدهند.
اين فضاي چندگانه در بازيگري هاملت با سالاد فصل جداي از آنكه باعث عدم هماهنگي و
نبود هارموني در اثر ميشود، سبب ميشود تماشاگر نيز نتواند آنچنانكه بايد اثر را بپذيرد.
سومين عاملي كه باعث ميشود مرزبان اجرايي تخت و يك لايه از نمايشنامه رادي ارائه دهد به طراحي خطوط و حركات بازيگران باز ميگردد كه خود از طراحي صحنه نمايش نشأت ميگيرد چرا كه در طراحي صحنه اصغرخليلي، ما با يك طراحي ثابت، ساكن و قرينه روبهرويم و اين فضاي قرينهوار باعث ميشود عمده ميزانسنهاي مرزبان با خطوطي خشك، هندسي و با تركيبهاي تكراري قرينهاي روبهرو شود كه از يكسو باعث تخت شدن و يك لايه شدن اثر و از سوي ديگر باعث خستگي بصري نزد مخاطب ميشود. در اجراي مرزبان كمتر شاهد ايجاد حجم و تركيببنديهاي پيچيده هستيم و او بيشتر به ميزانسنهايي خطي و يك لايه اكتفا ميكند.
دست آخر و به عنوان يكي از عوامل عدم تاثيرگذاري اجرا ميتوان به نحوه استفاده كارگردان از نور و موسيقي اشاره كرد كه گاه و بيگاه بدون آنكه محمل و پيش زمينهاي براي آن ايجاد شود به صحنه ميآيند و به همان سرعت و بدون آنكه براي پايانيافتنآن برنامهاي در نظر گرفته شود به پايان ميرسند. مسائلي از اين دست به اضافه توقعي كه تماشاگر از هادي مرزبان - به عنوان كارگرداني كه سالهاست نمايشنامههاي اكبررادي را به صحنه ميبرد - دارد باعث ميشود هاملت با سالاد فصل نتواند انتظارات مخاطبش را برآورده كند و مخاطبان تئاتر ايران همچنان در حسرت اجرايي قدرتمند از نمايشنامههاي رادي باقي بمانند.
هرچند تلاش مرزبان و تداومش براي اجراي نمايشنامههاي رادي در نوع خود ستودني است اما اين نكته را نيز نبايد از ياد برد كه اين تلاش هنگامي به ثمر مينشيند كه مرزبان و گروهش بتوانند با درك و كشف تمام لايههاي آثار رادي آن را به مخاطبان تشنه تئاتر اصيل و اجتماعي ايران معرفي كنند.
دیدن دوستان قدیمی بر شوقم افزود
ولی نمایش طولانی و توقع من از دوستان بالا
نمایشنامه نمی دونم برای چه سالی نوشته شد
ای کاش هادی مرزبان تغییراتی در نمایشنامه می داد تا خواب آلودی از سرم بپرد
بازی ها چندان چنگی به دل نمی زد
در واقع به جز بازی بهاره رهنما که باز هم کمی توپوق داشت باقی بازیگران از جمله فرزانه کابلی و بهروز بقایی در سطح خودشان نبودند
نمایشی که با بازگشت هفت ساله ماه سیما و دماغ چخ بختیار از ماه عسل شروع و به مشکلات فرهنگی و سیاسی و ... خانواده ها و حتی جناح بندی های سیاسی اشره می کرد و در پایان با اعدام دماغ چخ بختیار تمام می شود
در هر حال یک چیز حالمان را بیشتر گرفت و آن این بود که در پایان نمایش اعلام کردند مسعود رسام هم رخ در نقاب خاک کشید
شاید توپوق های بازیگران نمایش به این علت بود که می دانستند این اتفاق را و ما نمی دانستیم
طوری که بهاره رهنما پس از اتمام نمایش فقط اشک می ریخت