سهراب سپهری / sohrab sepehri discussion

Sohrab Sepehri
This topic is about Sohrab Sepehri
179 views
inspirational poetry > چند خط سهراب،کهکشانی از معنی و احساس

Comments Showing 1-27 of 27 (27 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Faeze (new)

Faeze | 27 comments بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد
و خاصیت عشق این است



message 2: by Faeze (new)

Faeze | 27 comments به سقف جنگل می نگری: ستارگان در خیسی چشمانت می دوند
بی اشک، چشمان تو ناتمام است، و نمناکی جنگل نارساست


message 3: by Faeze (last edited Apr 13, 2008 11:40PM) (new)

Faeze | 27 comments نيست رنگي كه بگويد با من
اندكي صبر ، سحر نزديك است
هردم اين بانگ برآرم از دل
واي ، اين شب چقدر تاريك است



message 4: by Faeze (new)

Faeze | 27 comments هر كجا هستم ، باشم
آسمان مال من است
پنجره، فكر ، هوا ، عشق ، زمين مال من است


message 5: by Faeze (new)

Faeze | 27 comments من كه از بازترين پنجره با مردم اين ناحيه صحبت كردم
حرفي از جنس زمان نشنيدم
هيچ چشمي، عاشقانه به زمين خيره نبود
كسي از ديدن يك باغچه مجذوب نشد
هيچ كسي زاغچه‌يي را سر يك مزرعه جدي نگرفت


message 6: by Faeze (new)

Faeze | 27 comments چرا گرفته دلت، مثل آنكه تنهایی
چقدر هم تنها
خيال مي كنم
دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستي
دچار يعني
عاشق
و فكر كن كه چه تنهاست
اگر ماهي كوچك ، دچار آبي درياي بيكران باشد
چه فكر نازك غمناكي


message 7: by Faeze (new)

Faeze | 27 comments و نترسيم از مرگ
مرگ پايان كبوتر نيست



message 8: by Faeze (new)

Faeze | 27 comments هركه با مرغ هوا دوست شود
خوابش آرام ترين خواب جهان خواهد بود



message 9: by Faeze (new)

Faeze | 27 comments امشب
ساقه معني را
وزش دوست تكان خواهد داد
بهت پرپر خواهد شد
...
داخل واژه صبح
صبح خواهد شد


message 10: by Niloofar (new)

Niloofar | 1 comments دچار یعنی
عاشق
و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد
.....


message 11: by Faeze (new)

Faeze | 27 comments زندگي رسم خوشايندي است
زندگي چيزي نيست ، كه لب طاقچه عادت از ياد من و تو برود


message 12: by Gelareh (new)

Gelareh | 10 comments و نپرسیم کجاییم
بوکنیم اطلسی تازه بیمارستان را
بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم



message 13: by Gelareh (new)

Gelareh | 10 comments دیده ام گاهی در تب ماه می اید پایین
میرسد دست به بام ملکوت
گاه در بستر بیماری من
حجم گل چند برابر شده است
و فزون تر شده است
قطر نارنج،شعاع فانوس




message 14: by Gelareh (new)

Gelareh | 10 comments گاه زخمی که به پا داشته ام
زیروبم های زمین را به من اموخته است



message 15: by Gelareh (new)

Gelareh | 10 comments مرگ در اب وهوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ باخوشه انگور می اید به دهان
وبدانیم اگر مرگ نبود
دست ما در پی چیزی می گشت


message 16: by Mahshid (new)

Mahshid | 3 comments کار ما شاید این است
که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت برویم


message 17: by Shahrzad (new)

Shahrzad | 4 comments من اناری را می کنم دانه، به دل می گویم: خوب بود این مردم، دانه های دلشان پیدا بود...


message 18: by Shahrzad (new)

Shahrzad | 4 comments یاد من باشد تنها هستم. ماه بالای سر تنهایی است...


message 19: by Faeze (last edited Jul 12, 2008 09:07AM) (new)

Faeze | 27 comments
چه سيب هاي قشنگي
حيات نشئه تنهايي است
...
قشنگ يعني چه؟
قشنگ يعني تعبير عاشقانه اشكال
و عشق ، تنها عشق
ترا به گرمي يك سيب مي كند مانوس


message 20: by Arman (new)

Arman | 3 comments من مسلمانمم
قبله ا م یک گل سر خ
جانمازم چشمه مهرم نور
دشت سجاده من


message 21: by Arman (new)

Arman | 3 comments من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن
من ندیدم بیدی سایه اش را بفروشد به زمین
رایگان می بخشد نارون شاخه خود را به کلاغ
هر کجا برگی هست شور من می شکفد


message 22: by Shahrzad (new)

Shahrzad | 4 comments به یاد خسروشکیبایی و به یاد صدای دلنشین اش که حرف های سهراب رو مدام تو گوشمون تکرار می کرد.


و بدانیم اگر مرگ نبود
دست ما پی چیزی می گشت
و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارونه ی یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاریست
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ در ذات شب دهکده، از صبح سخن می گوید
مرگ با خوشه انگور میاید به دهان
مرگ در حنجره ی سرخ گلو می خواند
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
مرگ گاهی ریحان می چیند
مرگ گاهی وودکا می نوشد
گاه در سایه نشسته است، به ما می نگرد
و همه می دانیم
ریه های لذت
پر اکسیژن مرگ است.
درنبندیم بروی سخن زنده ی تقدیر،
که از پشت چپرهای صدا می شنویم...



message 23: by Shahrzad (new)

Shahrzad | 4 comments به یاد خسروشکیبایی و به یاد صدای دلنشین اش که حرف های سهراب رو مدام تو گوشمون تکرار می کرد.


و بدانیم اگر مرگ نبود
دست ما پی چیزی می گشت
و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارونه ی یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاریست
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ در ذات شب دهکده، از صبح سخن می گوید
مرگ با خوشه انگور میاید به دهان
مرگ در حنجره ی سرخ گلو می خواند
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
مرگ گاهی ریحان می چیند
مرگ گاهی وودکا می نوشد
گاه در سایه نشسته است، به ما می نگرد
و همه می دانیم
ریه های لذت
پر اکسیژن مرگ است.
درنبندیم بروی سخن زنده ی تقدیر،
که از پشت چپرهای صدا می شنویم...



message 24: by Sourena (new)

Sourena | 1 comments شاید آن روز که سهراب نوشت ،تا شقایق هست زندگی باید کرد خبری از درد گل یاس نداشت. آری این چنین باید نوشت : اگر هر گلی باشی زندگی اجبار است.


message 25: by Bahar (new)

Bahar (april) | 1 comments دچار باید بود
وگرنه زمزمه میان دو حرف
حرام خواهد شد


message 26: by ye.qaribeh (new)

ye.qaribeh | 3 comments  
 
 
دست از دامان شب برداشتم
تا بیاویزم به گیسوی سحر
 
خویش را از ساحل افکندم در آب
لیک از ژرفای دریا بی خبر


message 27: by Mehdi (new)

Mehdi Malekzade (medil0ne) | 1 comments درختي تابان،پيكرم را در ريشه ي سياهش بلعيد


back to top